( 4.5 امتیاز از 668 )

ریاحین ـ تاریخ گویاى این حقیقت تلخ است كه حكومت بنى امیه و بنى عباس، هر دو از دشمنان قسم خورده نبوت و ولایت بودند و این كینه توزى با اسلام ناب را با جنایات مختلفى نشان مى‎دادند؛ با این تفاوت كه این نظام جبار بنى‎امیه به شكلى علنى، شمشیر برهنه‎اى شده بود و قلوب خاندان ولایت را مى‎شكافت و در نشان دادن این جنایات آن چنان اصرار مى‎ورزید كه دیگر حتى پدر، جرأت نداشت به فرزند خود بگوید كه از نسل اولاد على علیه السلام است.

اما شیوه حكومت بنى عباس، ظاهرى آرام و باطنى كینه توز و خصمانه داشت و بعضى اوقات مردم نیز تحت تأثیر این گونه رفتارهاى منافقانه قرار مى‎گرفتند.

مردم ایران در آن روزگار علاقه وافرى به خاندان ولایت و اهل‎بیت داشتند و حتى با وجود حاكمیت استبداد عباسى در قلمرو اسلامى، از ابراز علاقه خود به آنان خوددارى نمى‎كردند. در این میان عده‎اى بر این باورند كه این علاقه به دلیل ازدواج امام حسین علیه السلام با دختر یزدگرد سوم است، اما شواهد تاریخى نشان مى‎دهند كه این علاقه ریشه الهى دارد.

نقل شده است زمانى كه آیه: «ان یشاء یذهبكم ایها الناس و یات باخرین و كان الله على ذالك قدیرأ»؛

اى مردم اگر خداوند بخواهد مى‎تواند شما را از این دنیا ببرد و قومى دیگر را جانشین شما سازد و خداوند بر این كار قادر است.» بر پیامبر نازل شد، آن حضرت دست بر شانه سلمان فارسى گذاشت و فرمود: «آنان هموطنان سلمان هستند.»

در حقیقت پیامبر اسلام با این سخن، آینده ملت ایران را پیش‎بینى نمود و وظیفه خطیر آنان را گوشزد كرد.

دلیل دیگر علاقه ایرانیان به اهل‎بیت، عدالت خواهى فطرى ایرانى‎ها و بى‎عدالتى پادشاهان فاسد و خودسر این كشور بوده است؛ همان حكام جبارى كه قرآن از آنان به نام مترف و مستكبر یاد مى‎كند. به طور كلى علت اصلى علاقه ایرانیان به خاندان امامت، فطرت عدالت‎خواهى آنان و عادل بودن ائمه اطهار بوده است.

البته علاقه‎اى كه ریشه هزار ساله دارد، به دور از عوامل سطحى و زودگذر است. حكومت بنى عباس نیز از وجود این علاقه با خبر بود و مى‎دانست كه خبر اسارت امام موسى بن جعفر علیه السلام خشم مردم ایران را علیه حاكمان جبار بنى‎امیه و بنى عباس برانگیخته و امكان دارد كه ایرانیان دست به قیامى همه جانبه بزنند و حكومت بنى‎عباس را سرنگون كنند. از این رو، در پى چاره‎جویى برآمدند و از آن جا كه با رشادت‎هاى ملت ایران آشنا بودند، شمشیر را چاره كار ندانستند و نقشه ولایتعهدى (اجبارى) امام على بن موسى الرضا علیه السلام را مطرح كردند.

با این ترفند موذیانه، هم خطر قیام مردم ایران را از میان بردند و هم امام هشتم را تحت نظر گرفته و رابطه مردم با ایشان را قطع نمودند. به این ترتیب دسترسى به امام هشتم علیه السلام بسیار مشكل و حتى غیر ممكن شد و مردم مجبور بودند از طریق عوامل حكومتى خبرهاى مربوط به ائمه را دریافت نمایند.


نقش حضرت معصومه علیهاالسلام در مبارزه با حكومت بنى‎عباس

همانگونه كه مى‎دانید، امامان معصوم داراى خواهران دیگرى هم بوده‎اند، پس چه دلیلى دارد كه در میان همه آنان، حضرت زینب و حضرت معصومه علیهاالسلام دخت گرانقدر امام موسى بن جعفر علیه‎السلام با ابعادى متفاوت، همان ویژگى سفر حضرت زینب را در بردارد، و در آن مرحله از تاریخ، حضرت معصومه علیهاالسلام همان رسالتى را به عهده داشت كه حضرت زینب علیهاالسلام بعد از ماجراى خونین كربلا عهده‎دار آن شده بود. زیرا در آن روزگار، ظلم و خفقان دستگاه بنى‎عباس در همه جا سایه افكنده بود. و حضرت معصومه و برادرش احمد بن موسى و چند تن از خواص دیگر، تنها شخصیت‎هایى بودند كه از توطئه نظام بنى‎عباس آگاهى داشتند و عواقب چنین توطئه‎اى را هم پیش‎بینى مى‎كردند.

بدین جهت، حضرت معصومه علیهاالسلام براى افشاى چنین خیانتى عازم شهرهاى ایران شده و به افشاگرى علیه آنان پرداخت .
گل

در واقع در سال 201 هـ ق. یك سال پس از سفر تبعیدگونه حضرت رضا علیه السلام به «مرو» حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام همراه عده‎اى از برادران خود براى دیدار برادر و انجام رسالتى كه بر عهده داشتند تجدید عهد با امام زمان خویش راهى دیار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسیدند، ولى از آن جا كه در آن زمان عده‎اى از اهالى از مخالفان اهل‎بیت بودند، با مأموران حكومتى همراهى نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند و عده‎اى از همراهان حضرت در این حادثه غم انگیز به شهادت رسیدند. حضرت در حالى كه از غم و حزن بسیار، بیمار شده بود، با احساس ناامنى در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم كه فرمود: «شهر قم مركز شیعیان ماست.» سپس حضرت به طرف قم حركت نمود.

در واقع در سال 201 هـ ق. یك سال پس از سفر تبعیدگونه حضرت رضا علیه السلام به «مرو» حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام همراه عده‎اى از برادران خود براى دیدار برادر و انجام رسالتى كه بر عهده داشتند تجدید عهد با امام زمان خویش راهى دیار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسیدند، ولى از آن جا كه در آن زمان عده‎اى از اهالى از مخالفان اهل‎بیت بودند، با مأموران حكومتى همراهى نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند و عده‎اى از همراهان حضرت در این حادثه غم انگیز به شهادت رسیدند. حضرت در حالى كه از غم و حزن بسیار، بیمار شده بود، با احساس ناامنى در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم كه فرمود: «شهر قم مركز شیعیان ماست.» سپس حضرت به طرف قم حركت نمود.

بزرگان قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند، به استقبال آن حضرت شتافتند. و در حالى كه «موسى بن خزرج » بزرگ خاندان «اشعرى» زمام شتر آن مكرمه را به دوش مى‎كشید؛ ایشان در میان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر شد و در منزل شخصى «موسى بن خزرج» نزول اجلال فرمود. آن بزرگوار هفده روز در شهر قم به سر برد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود و واپسین روزهاى عمر پر بركت خویش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاك الهى به پایان رساند.

سرانجام آن همه شوق و شور و شعف از «اجلال نزول كوكب ولایت و توفیق زیارت بانویى از تبار فاطمه اطهر» با افول نجمه آسمان عصمت و طهارت، مبدل به دنیایى از حزن و اندوه شد، و این غروب غم‎انگیز، عاشقان امامت و ولایت را در سوگ و عزا نشاند.

در خصوص علت بیمارى نابهنگام حضرت و مرگ زودرس آن بزرگوار، گفته شده است كه زنى در شهر ساوه ایشان را مسموم نمود. این مطلب با توجه به درگیرى دشمنان اهل‎بیت با همراهان حضرت و شهادت عده‎اى از آنها در «ساوه» و جو نامساعد آن شهر و حركت نابهنگام آن بزرگوار در حال بیمارى به سوى شهر قم، بعید به نظر نمى‎رسد.

آرى، آن حضرت كه مى‎رفت زینب‎وار با سفر پر بركتش سند گویایى بر حقانیت امامت رهبران راستین و افشاگر چهره نفاق و تزویر مأمونى باشد و همانند قهرمان كربلا پیام‎آور خون سرخ برادرى باشد كه این بار مزدورانه به قتلگاه «بنى‎عباس» برده مى‎شد، ناگاه تقدیر الهى بر این قرار گرفت كه مرقد آن بزرگوار حامى خط ولایت و امامت قرار گیرد و براى همیشه تاریخ فریادگر مبارزه با ظلم و بى‎عدالتى ستم‎پیشگان دوران و الهام بخش پیروان راستین تشیع علوى در طول قرون و اعصار باشد.

بعد از وفات شفیعه روز جزا كه در دهم ربیع الثانى سال 201 هـ ق در 28 سالگى آن حضرت اتفاق افتاد، ایشان را غسل داده و كفن نمودند و سپس به سوى قبرستان «بابلان» تشییع كردند، ولى به هنگام دفن آن بزرگوار، به دلیل نبودن محرم، «آل سعد» دچار مشكل شدند و سرانجام تصمیم گرفتند كه پیرمردى به نام «قادر» این كار را انجام دهد.

ولى قادر و حتى بزرگان و علماى شیعه قم هم لایق نبودند عهده‎دار این امر مهم شوند؛ چرا كه معصومه اهل‎بیت را باید امام معصوم به خاك سپارد.

مردم منتظر آمدن «آن پیرمرد صالح» بودند كه ناگهان دو سوار را دیدند كه از جانب ریگزار به سوى آنان مى‎آیند. وقتى نزدیك جنازه رسیدند، پیاده شده و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاك ریحانه رسول خدا را در داخل سردابى «كه از قبل آماده شده بود» دفن كردند و بدون این كه با كسى تكلم نمایند، سوار شده و رفتند و كسى هم آنها را نشناخت.
حضرت معصومه علیهاالسلام

به قول یكى از بزرگان، هیچ بعید نیست كه این دو بزرگوار، امامان معصومى باشند كه براى این مهم به قم آمده بودند.

پس از به پایان رسیدن مراسم دفن، موسى بن خزرج سایبانى از حصیر و بوریا بر قبر شریف آن بزرگوار برافراشت و این سایبان برقرار بود تا زمانى كه حضرت زینب، دختر امام جواد علیه السلام، وارد قم شد و قبه‎اى آجرى بر آن مرقد مطهر بنا كرد.

و بدین سان تربت پاك آن بانوى بزرگ اسلام قبله‎گاه قلوب ارادتمندان به اهل‎بیت علیهم السلام و دارالشفاى دلسوختگان عاشق ولایت و امامت شد.


مقام و منزلت معنوى حضرت معصومه علیهاالسلام

امام جواد علیه السلام فرمود: «من زار عمّتى بقم فله الجنّة»؛ هر كس عمه مرا در شهر قم زیارت كند، بهشت بر او واجب است.

حضرت معصومه علیهاالسلام بانویى آگاه از حوادث روز و محدثه‎اى سخنور و معلمه‎اى توانا بوده است و شاگردان زیر نظر ایشان به تعلیم اصول اسلامى مشغول بوده‎اند. همچنین كرامات زیادى از ایشان نقل شده است كه نشان مى‎دهد این بانوى مؤمنه و دریادل از روحى بزرگ و شأنى رفیع در پیشگاه خداوند برخوردار است.

امام صادق علیه السلام مى‎گوید: «الا اى قم حرمى ... تقبض فیها امرأة من ولدى و اسمها فاطمة بنت موسى یدخل بشفاعتها شیعتى الجنة باجمعهم» ؛ «اى مردم! شهر قم حرم من است، بانویى از فرزندان من در این شهر در مى‎گذرد كه نامش فاطمه دختر موسى است و شیعیان در روز قیامت با شفاعت او به بهشت مى‎روند.»

در روایتى دیگر از امام رضا علیه السلام آمده است: «من زارها عارفاً بحقها فله الجنة»؛ كسى كه قبر فاطمه دختر موسى بن جعفر را آنگونه كه شایسته اوست زیارت كند، بهشت از آن اوست.

نقل شده است كه آیه: « ان یشإ یذهبكم ایهاالناس و یات باخرین و كان الله على ذالك قدیرأ»؛ اى مردم اگر خداوند بخواهد مى‎تواند شما را از این دنیا ببرد و قومى دیگر را جانشین شما سازد و خداوند بر این كار قادر است»؛ بر پیامبر نازل شد، آن حضرت دست بر شانه سلمان فارسى گذاشت و فرمود: «آنان هموطنان سلمان هستند.»



تهیه و تنظیم: موسسه تبیان (دفتر قم)

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر