( 4.4 امتیاز از 1297 )

ریاحین ـ

در روايتى از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله نقل شده كه فرمود: 

«هنگامى كه خداى تعالى حضرت آدم ابوالبشر را آفريد و از روح خود در او بدميد، آدم به جانب راست عرش نظر افكند، آنجا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و ركوع مشاهده كرد، عرض كرد: خدايا! آيا قبل از آفريدن من، كسى را از خاك خلق كرده ‏اى؟ خطاب آمد: نيافريده‏ ام. عرض كرد: پس اين پنج شبح كه آنها را در هيئت و صورت همانند خود مى ‏بينم چه كسانى هستند؟

خداى تعالى فرمود: اين پنج تن از نسل تو هستند، اگر آنها نبودند، تو را نمى‏ آفريدم، نام هاى آنان را از اسامى خود مشتق كرده‏ ام؛ اگر اين پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را مى ‏آفريدم و نه عرش و كرسى را، نه آسمان و زمين را خلق مى ‏كردم و نه فرشتگان و انس و جن را.

منم محمود و اين محمد است، منم عالى و اين على است، منم فاطر و اين فاطمه است، منم احسان و اين حسن است، و منم محسن و اين حسين است. به عزتم سوگند هر بشرى اگر به مقدار ذره بسيار كوچكى كينه و دشمنى هر يك از آنان را در دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ مى ‏افكنم.

اى آدم! اين پنج تن، برگزيدگان من هستند و نجات و هلاك هر كسى وابسته به حب و بغضى است كه نسبت به آنان دارد. اى آدم! هر وقت از من حاجتى مى ‏خواهى، به آنان توسل كن. 

پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله در ادامه سخن فرمود: 

«ما پنج تن كشتى نجاتيم، هر كس با ما باشد، نجات يابد، و هر كس كه از ما روگردان شود هلاك گردد. پس هر كس حاجتى از خدا مى‏ خواهد به وسيله ما اهل ‏بيت ‏عليهم السلام از حضرت حق تبارك و تعالى مسئلت نمايد.»

بيان و رفع شبهه‏

تفسير روايت «لَولا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما» چيست؟

حقيقت آن است كه پنج تن مقدّس رمز خلقتند امّا خداوند به پيامبر خود مى ‏فرمايد:

«يا أحمَدُ! لَولاكَ لَما خَلَقتُ الأفلاكَ، وَ لَولا عَلِىُّ لَما خَلَْقتُكَ، وَ لَولا فاطِمَةُ لَماخَلقْتُكما» (1).

اى احمد! اگر تو نبودى آسمان و زمين نمى‏ آفريدم و اگر على نبود تو را نمى‏ آفريدم و اگر فاطمه نبود شما را دو نفر نمى ‏آفريدم.

با نگاهى به بيان آيت الله العظمى روحانى در تفسير اين حديث شريف - كه در كتاب «عوالم فاطمه الزّهراء عليها السلام» به نقل از كتاب «مجمع النّورين» فاضل مرندى و نيز از كتاب «ضياء العالمين» علّامه نباطى فتونى نياى بزرگ ‏تر مرحوم صاحب جواهر از طرف مادر، به همين شكل نقل شده است اين ‏گونه در مى ‏يابيم:

دستاورد هاى پژوهش و تحقيق در سخنان علماى شيعه و دانشمندان اهل سنت و جماعت گوياى اين امر است كه سرمايه و مواد اصلى وجود ظاهرى صدّيقه طاهره فاطمه زهرا عليها السلام از موادّ اين جهان خاكى و فناپذير نيست، بلكه از بهشت پرطراوت و زيباى خدا و از بلندترين درختان و برترين ميوه‏هاى آن است و روح ارجمند آن بانوى بزرگ نيز كه از سوى خداوند حكيم، متناسب و هماهنگ با اين جسم مبارك برگزيده شده، جزء راز ها و اسرار الهى است كه ما حقيقت آن را درنمى‏ يابيم و نمى ‏شناسيم. آنچه ما درباره اين موضوع در مى يابيم همان چيزى است كه از طريق روايات رسيده و نشان مى ‏دهد كه روح تابناك فاطمه زهرا عليها السلام از فروغ عظمت و شكوه خدا آفريده شده است.

چنين مفهوم و سخنى را برخى از كتاب‏ هاى روايى از جمله كتاب «معانى الْأخبار» از امام صادق عليه السلام و او نيز از نياى گرانقدرش سالار پيامبران خدا آورده است كه فرمود:

«خُلِقَ نِورُ فاطِمَة قَبْلَ أنْ يُخْلقَ الْأرْضُ وَ السَّماءُ» (2)

نور وجود فاطمه‏ عليها السلام پيش از آفرينش آسمان و زمين آفريده شد!

برخى از مردم پرسيدند: اى پيامبر خدا صلى الله عليه وآله! آيا گوهر وجود فاطمه‏ عليها السلام از انسانها نيست؟

پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: فاطمه‏ عليها السلام حوريه ‏اى است در سيماى انسان، و خدا او را پيش از آفرينش آدم و عالم و ديگر ارواح انسان ها از فروغ تابناك خود آفريد.

«فاطِمَةُ حَوْراءٌ إنْسِيّة خَلَقَهَااللّهُ عزَّ وَ جَلَّ مِن نُورِهِ قَبْلَ أنْ يُخْلَقَ آدَم» (3)

با نگرش به محتواى اين حديث شريف قدسى نه تنها هر گونه ابهام از معناى «لَوْلاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلاك وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما (4)» برطرف مى ‏شود بلكه روشن مى‏ گردد چرا در روز رستاخيز هنگام ورود فاطمه ‏عليها السلام به بهشت، پيامبران الهى از آدم تا ديگران به زيارت فاطمه زهرا عليها السلام مى ‏شتابند.

اين حديث شريف همچنين دليل روشنى بر اين مطلب است كه چرا هنگامه رستاخيز، پس از برانگيخته شدن مردم و پايان حسابرسى، وقتى پيامبر صلى الله عليه وآله به سوى بهشت مى ‏رود، تنها يك گروه - كه گروه فاطمه‏ عليها السلام است - از ايشان پيشى مى‏ گيرد. (5)

اما در اين باره كه آيا اين روايت از نظر فلسفى و منطقى و از ديدگاه عقلى مورد پذيرش است يا خير؟ و اينكه آيا ما را با مشكلِ فلسفى «تقدم شى‏ء على نفسه» (6) مواجه مى‏ كند يا خير؟ و آيا اصلا اين روايت قابل تحليل منطقى هست و آيا با برخى باور ها و عقايد مسلّم دينى ناسازگار است يا خير؛ پاسخ زير راهگشاست:

مطابق دقت عقلى و آموزه ‏هاى درست دينى، پديد آورنده و هستى ‏بخشِ ناچيز ترين ذرات تا بزرگ ترين كهكشان ‏ها تنها خداى يكتاست. با اين وجود در اين حقيقت جاى ترديد نيست كه قانون جهانشمول «علّيت» در نظام هستى، اصلى است كه خِرد انسان آن را اثبات نموده، و از ضروريات عقلى مى‏ شمارد، و همه بحث ‏هاى عقلى و علمى نيز بر آن بنياد مى‏ گردد.

افزون بر اين، قرآن شريف اين قانون جهانشمول عقلى و علمى را تصديق مى‏ كند، و انسان نيز به‏ طور طبيعى و فطرى اين اصل را درك و دريافت مى‏ دارد كه هر پديده مادى، علّتى دارد كه آن علّت، به ظاهر باعث پيدايش آن شده است، امّا پديد آورنده هستى، تنها خداى يكتا و بى‏ همتاست، و ذات پاك اوست كه اين قانون جهانشمول را بر كران تا كران هستى حاكم ساخته و جريان آفرينش و تدبير جهان و جهانيان را با سلسله ‏اى از علل و اسباب مقرر فرموده است؛ چراكه: «أبى‏ اللّهُ أنْ يُجْرِى الْأمُورَ إلّا بأسْبابها». و در كتاب منظومه، به اين اصل نظر دارد كه مى ‏گويد:

در منطق انسان توحيدگرا، هستى‏ بخش يا بخشنده اصلىِ وجود، همان آفريدگار و تدبيرگر شئون هستى است، و سلسله علل و اسباب و قوانين طبيعى نيز آفريده و فرمانبردار آن علت العلل هستند، امّا انسان مادى ‏گرا، بخشنده حركت يا سلسله علل و اسباب و قوانين طبيعى را آفريدگار مى‏ داند. (7)

با اين بيان، اشكال و محذور فلسفى مورد اشاره تنها در علت موجبه است، اما در ايجاد و پديد آوردن؛ و نه در هدف آفرينش و يا علّت نهايى ديدن وگرنه علت از معلول متأخر خواهد شد كه باطل است. پس، اشكال فلسفى «تقدّمُ الشّى‏ء عَلى نفسه» در حديث مورد بحث پيش نمى‏ آيد گرچه طرح كامل اين بحث فرصت و مجال گسترده ديگرى مى‏ طلبد. (8)

با در نظر داشتن مطالب فوق، پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه وآله، كه دارى جايگاه برترين پديده آفرينش، والاترين انسان و دليل و سبب نيك بختى بشريت و عامل دستيابى بندگان كمال‏ جوى خدا به جايگاه والاى انسان و كمالات معنوى و زندگانى جاودانه است - و با عنايت به اين نكته ظريف كه درخشش آن وجود گرانمايه و پايندگى و پويندگى راه و رسم مترقى او نيز در گرو وجود ارجمند على و فاطمه و فرزندان معصوم آن دو وجود ارجمند عليهم السلام است، دورترين و نهايى ‏ترين هدف آفرينش جهان و جهانيان براى انديشمندان ژرف‏ نگر قابل درك و دريافت است به ويژه وقتى به جايگاه والاى على ‏عليه السلام در قرآن بنگريم كه مى ‏فرمايد: «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ [مِنْ وِلْايَةِ عَلِىٍ‏] وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ» (9)

اى پيامبر! آنچه از جانب پروردگارت [در مورد ولايت على ‏عليه السلام‏] به سوى تو فرو فرستاده شده است، آن را به مردم برسان؛ و اگر [چنين]نكنى پيام او را نرسانده ‏اى؛ و [در اين راه هيچ نگرانى به دل راه مده كه] خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‏ دارد، چرا كه خدا گروه كفرگرا را راه نمى ‏نمايد.

و نيز در مورد مقام پرفراز فاطمه ‏عليها السلام بينديشيم و به ياد داشته باشيم كه پيامبر گرامى‏ صلى الله عليه وآله او را نه در جايگاه دخت سرفراز خود، بلكه در مقام والاى مادر گرانقدر پدر مى‏ خواند و از او به عنوان «أمّ أَبيْها» تعبير و تجليل مى ‏فرمود.

بنابراين، به طور كلى وجود ارزشمند اين پنج وجود مقدس، ميوه و رهاورد پديده‏ هاى هستى است و آنان در حقيقت هدف و غرض نهايى آفرينش افلاك هستند. (10)

--------------------------------------------------------------------------

1) الجُنّة العاصمة، ص 148، به نقل از كشف الآلى صالح بن عبدالوهّاب بن عرندس (و) مرندى؛ ملتقى البحرين، ص 14 (و) مستنبط: القطره ج‏1، ص،164 (و) قمى: سفينة البحار (و) نمازى: مستدرك سفينة البحار، ج 3: ص 334، حديث قدسى.

شايد در نظر نخست اين روايت احتياج به تأمّل داشته باشد؛ امّا با اندكى دقّت، لطافت تعبير به كار رفته در آن اشكار مى‏ گردد.

همچنان‏ كه مى‏ دانيد كنيه حضرت زهرا عليها السلام «امّ‏ ابيها» است. در سبب مكّنا شدن حضرتش به اين كنيه با مدد از روايتى كه از امام باقر عليه السلام نقل شده كه حضرت فرمودند ريشه درخت نبوّت زهراى اطهر عليها السلام است و يا روايتى كه ذهبى در كتاب ميزان الاعتدال (ج 1، ص‏234) از رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل مى ‏كند كه حضرت مى ‏فرمايند: «أنَا شَجَرَةٌ وَ فاطِمَةُ أصلُها وَ عَلِىُّ لِقاحهُا وَ الحَسَنُ وَ الحُسَينُ ثَمَرُها» يعنى من درخت، فاطمه ريشه آن، على لقاح آن، و حسن و حسين ميوه آن هستند، آشكار مى‏ گردد كه خلقت پيامبر، على، حسن و حسين ‏عليهم السلام در عالم انوار بسته به خلقت حضرت زهرا عليها السلام بوده است.

2) معانى الْأخبار، ص 396

3) همان مدرك.

4) اگر تو نبودى، جهان را نمى ‏آفريدم و اگر على نبود، تو را، و اگر فاطمه نبود، شما دو نفر را نمى ‏آفريدم.

5) فضائل و مصائب حضرت زهرا عليها السلام، تألیف حضرت آيت الله العظمى روحانى (دام ظله)، ص 12

6) در اين حديث، گويى علّت از نظر رتبه يا وجود يا هر دو، بر معلول مقدّم است؛ پس، اعتبار جزء دوم از نصّ اگر صحيح باشد، باعث تقدّم پديده و همزمان و در يك لحظه باعث تأخر آن بر معلول خود مى ‏شود، و روشن است كه تقدم پديده بر وجود خود، به‏طور قطع باطل است. افزون بر آن، اگر اين حديث به‏ طور كامل درست شمرده شود، موجب تسلسل نزولى مى‏ گردد، كه سخنى است باطل و نادرست؛ و اگر كسى در انديشه شكستن اين حلقه تسلسل در آيد، به يك «دور» آشكار - كه در بطلان آن ترديدى نيست - برخورد مى ‏كند.

7) فضايل و مصائب حضرت زهرا عليها السلام، تألیف حضرت آيت الله العظمى روحانى (دام ظله)، ص 17 - 19

8) همان، ص 14 و 19

9) مائده، 67.

10) فضائل و مصائب حضرت زهرا عليها السلام، تألیف حضرت آيت الله العظمى روحانى (دام ظله)، ص 15 و 16

 

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر