( 0. امتیاز از 0 )

طبق روايت صحيح بخاري و صحيح مسلم حضرت زهرا (سلام الله عليها) بعد از شهادت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نزد ابوبكر رفت و فدك را كه ابوبكر از ايشان گرفته بود، مطالبه نمود؛ اما ابو بكر از پس دادن فدك به ايشان خودداري كرد. خودداري ابوبكر از باز پس دادن حق حضرت زهرا سلام الله عليها سبب آزار و ناراحتي آن حضرت شد، از اين رو بر ابوبكر غضب كرده و با او قهر كردند.

 

بخاري و مسلم به همين اندازه روايت نموده اند؛ اما در منابعي همچون «انساب الاشراف» بلاذري و «السقيفة» جوهري نقل شده است كه حضرت سلام الله علیها  به صراحت فرمود:"به خدا سوگند من تو را نفرين مي‌كنم".

نفرین فاطمه زهرا به خلیفه از چند طریق در کتب اهل سنت نقل شده است:

روايت اول

ابن قتيبه در كتاب «الامامة والسياسة» ماجراي سقيفه قضيه اختلاف انصار و گرد آمدنشان در اطراف سعد بن عباده، بيعت برخي مهاجرين با ابو بكر، بيعت نكردن اميرمؤمنان و بني هاشم ، داستان هجوم بر خانه وحي و هتك حرمت حضرت زهرا (سلام الله عليها) و احضار اجباري اميرمؤمنان عليه السلام را مفصل نقل كرده تا به اينجا مي‌رسد كه عمر به ابوبكر گفت:
"با هم نزد فاطمه برويم ؛ زيرا ما او را به خشم آورديم. آن دو نزد  حضرت فاطمه سلام الله عليها آمدند و اجازه ورود خواستند؛ اما حضرت اجازه ورود ندادند. آن دو نزد حضرت علي عليه السلام آمدند و در اين باره سخن گفتند، حضرت علي آن دو را نزد حضرت فاطمه سلام الله عليها آورد، هنگامي كه نزد حضرت نشستند، حضرت فاطمه سلام الله عليها روي خود را به سوي ديوار برگردانيد. آن دو به حضرت سلام كردند، آن حضرت جواب شان را نداد. ابوبكر شروع به سخن كرد و گفت: اي حبيبه رسول خدا ! به خدا سوگند قرابت رسول خدا نزد من محبوب تر از قرابت خودم مي‌باشد و شما نزد من از عايشه دخترم محبوبتر هستي، دوست داشتم روزي كه پدرت از دنيا رفت، مرده بودم و باقي نمي‌ماندم. آيا گمان مي‌كني كه من شما را مي‌شناسم و برتري و شرافت تو را مي‌دانم؛ اما اگر تو را از حقت و از ارثيه رسول خدا منع كردم من روايتي از پدرت رسول خدا صلي الله عليه وآ‌له شنيدم كه فرمود: ما چيزي به ارث نمي‌گذاريم آنچه گذاشته ايم صدقه است.
حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود:
آيا هردوي شما عقيده داريد كه اگر روايتي از رسول خدا براي تان نقل كنم آن را مي‌شناسيد و انجام مي‌دهيد؟ هر دو گفتند: بله.حضرت فرمود: شما را به خدا سوگند مي‌دهم، آيا نشنيده ايد كه رسول خدا فرمود: خشنودي فاطمه خشنودي من و خشم فاطمه خشم من است، پس هر كه فاطمه دخترم را دوست داشته باشد مرا دوست دارد و هركه او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته و هر كه فاطمه را خشمگين نمايد مرا خشمگين ساخته است.هردو گفتند: اين روايت را از آن حضرت شنيده ايم. فرمود:من خداوند و فرشتگان او را شاهد مي‌گيرم كه شما دو نفر مرا به خشم آورديد و خشنود نساخته ايد، هرگاه با رسول خدا ملاقات كنم از شما دو نفر شكايت مي‌كنم. ابو بكر گفت: اي فاطمه ! من از خشم رسول خدا صلي الله عليه وآله و خشم تو به خدا پناه مي‌برم، آنگاه شروع كرد به گريه كردن و نزديك بود جان از بدنش بيرون رود. فاطمه زهرا سلام الله عليها فرمود:به خدا سوگند در هر نمازي كه بجا مي‌آورم تو را نفرين خواهيم كرد.سپس ابو بكر در حال گريه بيرون رفت. مردم دور او جمع شدند به مردم مي‌گفت: امشب هركدام نزد همسرتان برويد و راحت بخوابيد و شاد باشيد و مرا رها كنيد من ديگر احتياجي به بيعت شما ندارم، بيعت مرا كنار بگذاريد".(1)

روايت دوم 

بلاذري يكي از علماي پر‌آوازه اهل سنت نيز روايتي را كه حضرت زهرا (سلام الله عليها) به نفرين ابو بكر تصريح نموده، با سند ديگر نقل كرده است:
"حضرت فاطمه [سلام الله عليها] هنگام بيعت بر ابو بكر وارد شد و به او فرمود: ام ايمن و رباح براي من شهادت مي‌دهند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فدك را به من بخشيده است. ابوبكر گفت: به خدا سوگند خداوند جز پدرت محبوب تر در نزد من كسي را نيافريده است، دوست داشتم كه روز رحلت او قيامت بر پا مي‌شد. اگر عايشه محتاج و فقير شود، نزد من محبوب تر از اين است كه تو فقير شوي.
آيا شما عقيده داريد كه من به مردمان سياه و سرخ پوست عطا مي‌كنم اما در حق شما ظلم مي‌كنم؟ در حالي كه شما دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله هستي. اين مال، براي مسلمين است پدرت از آن به سواران در راه خدا انفاق مي‌كرد. (يعني رسول خدا از اين مال براي مردان جنگي در حال جنگ انفاق مي‌كرد) من نيز همان كاري انجام مي‌دهم كه پدرت انجام مي داد. فاطمه فرمود:به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمي‌گويم.ابو بكر گفت: به خدا سوگند با تو قهر نمي‌كنم. فاطمه فرمود:به خدا سوگند تو را نفرين مي‌كنم.ابو بكر گفت: من براي شما دعا مي كنم".(2)

روايت سوم

جوهري از علماي قرن چهارم نيز نقل كرده است كه فاطمه به ابو بكر گفت:
"ام ايمن براي من شهادت مي‌دهد كه رسول خدا صلي الله عليه وآ‌له فدك را به من بخشيده است. ابو بكر گفت: اي دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله به خدا سوگند، به نظر من خداوند هيچ مخلوقي را محبوب تر از رسول خدا نيافريده است، دوست داشتم كه روز وفات پدرت آسمان به زمين فرود مي‌آمد. به خدا سوگند، اگر عايشه فقير شود نزد من محبوبتر از اين است كه شما فقير باشيد. به خدا سوگند آيا شما عقيده داريد كه من به با طلاي سرخ و نقره سفيد حق او را عطا مي‌كنم اما در حق شما ظلم مي‌كنم؟ در حالي كه شما دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله هستيد. اين اموال (فدك) از آن رسول خدا صلي الله عليه وآ‌له نبود بلكه جزئي از اموال مسلمين است كه مردم براي او مي آوردند و رسول خدا آن را در راه خدا انفاق مي‌كرد. هنگامي كه وفات يافت من متولي ‌آن شدم همانگونه كه ايشان متولي آن بود.
فاطمه فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمي‌گويم. ابو بكر گفت: هرگز با شما قهر نمي‌شوم. فاطمه فرمود: به خدا سوگند تو را نفرين مي‌كنم. ابو بكر گفت: به خدا سوگند براي تو دعا مي كنم. هنگامي‌كه زمان وفاتش فرار رسيد وصيت نمود كه ابو بكر بر او نماز نخواند؛ پس شبانه دفن شد و عباس بن عبد المطلب بر او نماز خواند. ميان وفات رسول خدا و وفات فاطمه 72 شب فاصله بود"(3)  

اعتبار این روایات 

این روایات بر اساس قواعد رجالی خود اهل سنت معتبر و قابل استناد است. زیرا این روایت با سه سند نقل شده و هم از نظر شیعه و هم اهل سنت روایتی که با سه سند نقل شود اصطلاحاً "خبر مستفیض" نامیده می شود و  حجت است و می توان آن را پذیرفت.(4)   

نتيجه كلي:

اولا: طبق اين روايات، حضرت زهرا (سلام الله عليها) از ابو بكر خشمگين بوده و تا آخر عمر از آنها راضي نشد و اولين و آخرين كلام ايشان خطاب به ابو بكر اين بود كه من در هر نمازي كه مي‌خوانم تو را نفرين مي‌كنم.
ثانيا: اين روايات با توجه به قواعدي كه اهل سنت و وهابيت دارند، معتبر است.

پانویس ها 
(1) الدينوري، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاى276هـ)، الإمامة والسياسة، ج 1، ص 8 – 17 ، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م.
(2)البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاى279هـ)، أنساب الأشراف، ج3، ص 316، طبق برنامه الجامع الكبير.
(3)الجوهري، أبي بكر أحمد بن عبد العزيز (متوفاي323هـ)، السقيفة وفدك، ص 104، تحقيق: تقديم وجمع وتحقيق: الدكتور الشيخ محمد هادي الأميني، ناشر : شركة الكتبي للطباعة والنشر - بيروت – لبنان، الطبعة الأولى 1401 ه‍ - 1980م / الطبعة الثانية 1413 ه‍ . 1993م
(4)سبكي در كتاب «رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب»، اقوال علماي اهل سنت را در تعريف روايت «مستفيض» آورده است:
"خبر مستفيض ... در كتاب «الغنيه» آمده است: خبر مستفيض آن است كه بيش از دو طريق داشته باشد (يعني طريقش دو يا سه يا چهار تا باشد). صاحب تنبيه گفته: حد اقل اثبات استفاضه دو طريق است.قول مختار ما اين است كه مردم آن را خبر شايع بدانند و منشأ آ‌ن اصل باشد (اين قيد آن شايعي را خارج مي‌كند از طريق اصل نباشد) و چه بسا استفاضه با دو طريق هم ثابت شود."
السبكي، تاج الدين أبي النصر عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاي646هـ)، رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب، ج 2، ص 308، تحقيق: علي محمد معوض، عادل أحمد عبد الموجود، دار النشر: عالم الكتب - لبنان / بيروت - 1999م - 1419هـ الطبعة: الأولى
جزائري دمشقي مي‌نويسد: حد اقل اثبات استفاضه  با دو طريق است.
الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاى: 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، ج1، ص112، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولى، 1416هـ ـ 1995م
شوكاني نيز مي‌نويسد: "قسم دوم : روايت مستفيض آن است كه سه تن و بيشتر آن را روايت كرده باشند. قول ضعيفي گفته مستفيض آن است كه بيشتر از سه طريق داشته باشد. ابو اسحاق شيرازي گفته است: حد اقل اثبات استفاصه دو طريق است."
الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى 1255هـ)، إرشاد الفحول إلي تحقيق علم الأصول، ج1، ص94، تحقيق: محمد سعيد البدري ابومصعب، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ ـ 1992م
حسن عطار مي‌نويسد:
"گاهي مستفيض را مشهور مي‌گويند، حد اقل روايان خبر مستفيض دوتا است. برخي گفته سه تا. قول نخست بر گرفته از قول شيخ در كتاب «التنبيه» است و حداقل اثبات استفاضه دو تا است."
حسن العطار (متوفاي1250 هـ)، حاشية العطار على جمع الجوامع ، ج 2، ص 157، دار النشر : دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة : الأولى 1420هـ - 1999م
تا اينجا ثابت شد كه حد اقل طريق يك خبر مستفيض، دو طريق است. و روايت مورد بحث ما از سه طريق وارد شده است. اكنون سخنان علماي اهل سنت را مرور مي‌كنيم كه گفته اند، خبر مستفيض از نوع خبر مشهور است. حسن العطار مي‌نويسد:"گاهي مستفيض را مشهور مي‌گويند." ...
حسن العطار (متوفاي1250 هـ)، حاشية العطار على جمع الجوامع ، ج 2، ص 157، دار النشر : دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة : الأولى 1420هـ - 1999م
محمد جمال الدين قاسمي نيز گفته است: "قسم نهم: خبر مستفيض بنا به نظر گروهي از قفهاء، همان خبر مشهور است."
القاسمي، محمد جمال الدين (متوفاى1332هـ)، قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، ج 1، ص124، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1399هـ - 1979م.
ابن قدامه در باره حجيت خبر مستفيض مي‌نويسد:"استفاضه قوي تر از خبر ثقه است."
الكافي في فقه ابن حنبل، ج 3، ص299 ، عبد الله بن قدامة المقدسي أبو محمد الوفاة: 620 ، دار النشر : المكتب الاسلامي – بيروت
ابن تيميه می گوید: همانا تعدد طريق ها و كثرت آن، برخي آنها برخي ديگر را تقويت مي‌كنند حتي گاه علم به صدور آن حاصل مي‌شود هر چند ناقلان آ‌ن فاجر و فاسق باشند، چه رسد به اين كه ناقلان روايت علماي عادل باشند.
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج 18، ص26، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر