( 4.0 720 )

وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مبعوث به رسالت و نبوّت شد، ابتدا کار دعوت مردم به اسلام را به طور پنهانی آغاز کرد و مدّت این دعوت پنهانی را سه سال دانسته‌اند تا آنکه عده‌ای به خصوص جوانان، خبر نبوت او را شنیده و دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که به تدریج در مکه شایع شده بود را اجابت کردند و تعداد مسلمانان افزایش یافت.

در این دوره، بزرگان «قریش» انکار و مخالفت شدیدی نشان نمی‌دادند؛ تا این که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خدایانشان عیب‌جویی کرد و به آنان خبر داد که پدرانشان بر کفر و گمراهی بوده و در آتش هستند! در این هنگام، آنان بر وی غضب کرده و با او دشمنی نموده و به آزارش پرداختند. سه سال بعد از نزول وحی، دعوت علنی آغاز گردید. از این پس لازم است در زندگیِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، دو مقطع را در نظر گرفت:

1ـ مرحلۀ آشکار شدن دعوت، که با نزول آیه «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»1 آغاز شد.

2ـ مرحلۀ شروع آزار مشرکان، که پس از عیب‌جوییِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از خدایان آنان شروع شد.2

در مرحلۀ دعوت علنی، اسلام دیگر در میان نزدیکان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم محصور نماند و به مردان «قریش» هم سرایت کرد. این مرحله از دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دعوت «إفراد» نام نهاده‌اند؛ زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این اشخاص را به طور انفرادی و خصوصی به دین اسلام دعوت می‌کرد. افرادی را که در این دوره اسلام آورده‌اند، در تاریخ اسلام به نام «سابقان» و «پیشقدمان» می‌خوانند. کسان دیگر را که پس از آنان اسلام آورده‌اند، «ضعیفان» می‌نامند. مشرکان«قریش» با ضعیفان مسلمان بدرفتاری می‌کردند و از آزارشان دریغ نمی‌نمودند!3

بعضی از دلایل آزاررسانیِ مشرکان به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و سایر مسلمانان، عبارت بوده است از:

1ـ شگفتیِ مشرکان از توحید (سوره ص، آیه 5).

2ـ ترس از دست دادن سروریِ «عرب».

3ـ رقابت طوایف «قریش» با «بنی‌هاشم» به دلیل احساس حقارت و حسادت نسبت به یتیم «بنی‌هاشم».

4ـ ترس از دست دادن آرامش در «مکّه».

5ـ تصور نادرست از نبوّت.

6ـ جبرگراییِ مشرکین.4

7ـ درخواست کارهای خارق‌العاده.

8ـ سرکشی برابر حق.

9ـ مقاومت و ایستادگیِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که تحت هیچ شرایطی حاضر نبود دست از تبلیغ و آیین خود بردارد.5حتی یکی از عوامل پیشرفت اسلام، استقامت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و یاران [خدیجه سلام الله علیها و علی علیه السلام] و هواداران آن حضرت بود.6

در مجموع، مشرکان «مدینه» فشارهای زیادی را به زندگیِ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و مسلمانان وارد نمودند. حضرت خدیجه سلام الله علیها در این وضعیت دشوار، کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم صبوری و همراهی می‌نمود؛ که به ذکر چند نمونه از خدمات حضرت خدیجه سلام الله علیها مقابل فشارهای وارده بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و مسلمانان می‌پردازیم:

1ـ حضرت خدیجه سلام الله علیها با بخشیدن اموال خود، فقر مسلمانان مهاجر را ـ که اموالشان مصادره گردیده بود ـ جبران می‌نمود.

2ـ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب ایشان از سوی دشمنان اسلام تحت آزارهای جسمی و روانی قرار داشتند، که حضرت خدیجه سلام الله علیها با آرامش‌بخشی و همدلیِ خود، این وضعیت را قابل تحمل می‌نمود.

3ـ قحطی و خشکسالی و پس از آن، ماجرای محاصره و تحریم اقتصادی از طرف «قریش» و هم پیمانان آنان که مدت سه تا چهار سال به طول انجامید. حضرت ابوطالب علیه السلام و حضرت خدیجه سلام الله علیها، همۀ اموال خود را برای حفظ اسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و کمک به محاصره‌شدگان در «شعب ابی طالب»، در نهایت ایثار و مقاومت به مصرف رسانیدند.

از طرفی اضطراب و فشارهای ناشی از دریافت وحی بر رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، بسیار شدید بود! این مسئولیت خطیر الهی و امتحان بزرگ، به حدّی بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پس از دریافت وحی، به شدّت می‌لرزید و از حضرت خدیجه سلام الله علیها می‌خواست که او را با لباس گرم بپوشاند. به علاوه، هدایت و ارشاد مردمی که سال ها جهل و بت‌پرستی و خرافات ذهن آنان را متحجّر کرده بود، امری بسیار دشوار و حتّی محال می‌نمود! پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، لازم است فشارهای مضاعفی را از سوی دشمنان آگاه و جاهلان فریب‌خورده تحمّل می‌نمود!

غم از دست دادن فرزندان ـ به ویژه حضرت قاسم علیه السلام فرزند اوّل حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ـ و شنیدن طعنه‌های سرزنش‌کنندگان، که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را أبتر می‌خواندند؛7 از دیگر ناراحتی‌های وارده بر وجود مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است!

در میان این فشارها، سختی ها، استهزاها و آزارها و... حضرت خدیجه سلام الله علیها نه تنها به عنوان یک همسر، بلکه به عنوان کسی که می‌توانست رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بفهمد، همراه و همدل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و استقامت می‌نمود. به راستی فقط او می‌توانست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را با آن روح بزرگ دریابد و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در هیچ کجا آرام نمی‌گرفت، مگر در کنار حضرت خدیجۀ طاهره سلام الله علیها 8 و این آرامش، نه جسمانی و زمینی، بلکه روحانی، آسمانی و روزیِ الهی بود.9

حضرت خدیجه سلام الله علیها، این چنین بود که به انتظار «سید ابرار» می‌نشست تا بیاید و گرد و غبارها و آلودگی ها را از لباس آن حضرت بزداید! زمانی که بر سر و روی مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شکمبه شتر را انداختند، وقتی حضرت خدیجه سلام الله علیها را می‌دید که با یک دریا محبّت پیش آمده و گرد و غبار و زنگارهایی را که بر روی «مرآة الله» از این همه جفا و جاهلیت نشسته، می‌تکاند؛ به این معنا بود که اگر هیچ کس یار و غمگسارت نیست، من هستم و همراه تو بوده و اولین ایمان آورنده به تو می‌باشم!10

او بهترین پشتیبان معنویِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود! بهترین تعبیر این است که حضرت خدیجه سلام الله علیها، موجب دلگرمی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم توسط او آرام می‌گرفت!11

 

پی نوشت:

1ـ شعراء، 214.

2ـ فروغ ابدیّت، جعفر سبحانی، ص 249.

3ـ تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم، مترجم ابوالقاسم پاینده، صص 74 و 75.

4ـ انعام، 148؛ نحل، 35؛ إسراء، 93.

5ـ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص 264.

6ـ همان، ص 269.

7ـ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص 346.

8ـ بحار الأنوار، محمدباقر مجلسی، ج 16، ص 11.

«کان رسول الله یسکن إلیها...».

9ـ تذکرة الخواص، شمس‌الدین ابوالمظفر ابن جوزی، ص 273.

«قال رسول الله [صلی الله علیه و آله و سلم] انی رُزِقَت حُبَّها».

10ـ عبقات الأنوار فی إمامة الائمّة الاطهار علیهم السلام، سید میرحامد حسین هندی نیشابوری، ج 18، ص 453.

«من مناقبها: سبق هدایتها و بشارتها للنبیّ صلی الله علیه و آله و سلم ».

(المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 184).

11ـ بحارالأنوار، محمدباقر مجلسی، ج 16، ص 11.

«کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یسکن إلیها...».

 

 

منبع: خصائص امُّ المؤمنین «خدیجة الکبری»، حجت الاسلام والمسلمین حسین تهرانی، ص 520.

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code