( 0. 0 )

ریاحین: برخی می‌پندارند که مصحف فاطمه علیهاالسلام حاوی احکام شرعی است. او در این باره به روایتی از امام صادق علیه‌السلام استناد می‌کند که می‌گوید:
«و عندی الجفر الابیض، قال: قلت: فأی شی‌ء فیه؟ قال: زبور داوود، و توراة موسی، و انجیل عیسی، و صحف ابراهیم علیهم‌السلام، والحلال والحرام، و مصحف فاطمه، ما ازعم ان فیه قرآناً، و فیه مایحتاج الناس الینا، و لا نحتاج الی احد، حتی فیه الجلدة و نصف الجلدة، و ربع الجلدة، و أرش الخدش».1
«جفر سفید نزد من است. گفتم چه چیز در آن آمده؟ فرمود: زبور داوود، تورات موسی، انجیل عیسی و صحف ابراهیم علیهم‌السلام و حلال و حرام، و مصحف فاطمه، که ادعا نمی‌کنم در آن آیاتی از قرآن آمده، و هرچه مورد نیاز مردم است در جفر آمده است. مردم به ما محتاج هستند ولی ما به احدی نیازمند نیستیم، حتی یک تازیانه، نصف تازیانه، ربع تازیانه و دیه خراش هم در آن آمده است». می‌گوییم:
1 ـ جمله‌ی «و فیه ما یحتاج الناس الینا». عطف به جمله‌ی قبلی «ما ازعم ان فیه قرآناً» نیست تا محتوای مصحف فاطمه را بیان کند بلکه عطف به «زبور داوود، تورات موسی و...» است. یعنی زبور داوود، تورات موسی، مصحف فاطمه، حلال و حرام آنچه مورد نیاز مردم است، در جفر سفید هست.
در روایت دیگری از عنبسة بن مصعب آمده: در جفر، اسلحه‌ی رسول خدا، کتابها و مصحف فاطمه گرد آمده است.2
2 ـ کلینی از شماری از دانشمندان شیعه از احمد بن محمد، از عمر بن عبدالعزیز، از حماد بن عثمان، از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده که پس از وفات پیغمبر صلی الله علیه و آله فرشته‌ای با فاطمه علیهاالسلام سخن می‌گفت و او را تسلیت می‌داد. فاطمه علیهاالسلام شکایت به نزد علی علیه‌السلام برد. علی علیه‌السلام به او گفت: هرگاه وجودش را احساس کردی و صدایش را شنیدی، به من خبر ده. زهرا علیهاالسلام به موقع علی علیه‌السلام را از آمدنش باخبر کرد. علی علیه‌السلام هرچه را شنید، نوشت تا اینکه این نوشته‌ها یک مصحف شد. سپس گفت:
«اما در آن چیزی از حلال و حرام نیست ولیکن علم به پیشامدها هست».3
برخی این حدیث را مورد مناقشه قرار داده می‌گوید: «فرض این است که این فرشته می‌آمده تا با فاطمه علیهاالسلام سخن گوید و او را در عزای پدرش تسلیت دهد، باشد که مسرور شود. حال چگونه از او به علی علیهاالسلام شکایت می‌کند؟ این می‌رساند که فاطمه علیهاالسلام از این مسأله در رنج و فشار بوده است. از سوی دیگر همانگونه که آشکار است امام علیه‌السلام از این جریان آگاه نبود و مسأله، شنیدن صدای فرشته بود نه رؤیت آن».
می‌گوییم: از این جهت که آیا رؤیت فرشته بود یا شنیدن صدایش، و آیا علی علیه‌السلام آن را می‌دانست یا نه، مشکلی وجود ندارد. این مورد نظر نیست و هر چند اثبات آن بسیار ساده است اما نه در اثبات یا نفی مصحف فاطمه علیهاالسلام نقش دارد و نه در اولین مؤلف در اسلام بودن یا نبودن آن حضرت. بنابراین انگیزه‌ای برای طرح بحث به این شیوه وجود ندارد.
فاطمه علیهاالسلام از سخن گفتن فرشته با او در رنج و فشار نبود بلکه از این رنج می‌برد که این فرشته وقایعی را که در آینده بر فرزندان او خواهد گذشت، برایش بیان می‌کرد. در کتاب المحتضر آمده: وقتی پدر فاطمه علیهاالسلام وفات کرد، به علی علیه‌السلام گفت: صدای کسی را می‌شنوم که از وقایعی که بر فرزندانم خواهد گذشت، برایم سخن می‌گوید. علی علیه‌السلام گفت: هرگاه صدایش را شنیدی برایم، املا کن. پس فاطمه علیهاالسلام برای علی علیه‌السلام املا می‌کرد و او می‌نوشت. روایت شده که به اندازه‌ی سه برابر قرآن است اما چیزی از قرآن در آن نیست.
هنگامی که تکمیل شد، علی علیه‌السلام آن را «مصحف فاطمه» نامید. زیرا فاطمه، محدَّثه‌ای بود که فرشتگان با او سخن می‌گفتند.4
خود این اشکال‌کننده بلافاصله پس از سخن پیشین خود روایت ابوعبیده را ذکر کرده که در آن آمده: «جبرئیل نزد فاطمه علیهاالسلام می‌آمد و او را در عزای پدرش تسلیت و سرسلامتی می‌داد و درباره‌ی پدرش و جایگاه او سخن می‌گفت و از آنچه پس از او بر فرزندش خواهد گذشت و علی علیه‌السلام آن را می‌نوشت. این مصحف فاطمه است».5
مجلسی اوّل این حدیث را صحیح خوانده است.6 بنابراین حکم برخی به ضعف این روایت جای تأویل دارد. زیرا ظاهراً منظور از ابوعبیده، ابوعبیده‌ی حذّاء یعنی زیاد بن ابی‌رجاء است که ثقه و مورد اعتماد است. ما سبب اینکه برخی او را مدائنی دانسته‌اند، نمی‌دانیم. در حالی که ندیده‌ایم که ابن‌رئاب روایتی از این مدائنی نقل کرده باشد. از مدائنی جز یک روایت نقل نشده است. شاید از اشتباه راویان باشد که به غلط به او نسبت داده‌اند.
هرگاه ابوعبیده گفته شود، منظور ابوعبیده‌ی حذّاء است خصوصاً که ابن‌رئاب چندین روایت از او نقل کرده درحالی که چیز قابل اعتنایی از مدائنی ندارد.7
جالب توجه اینکه همین گوینده در حاشیه بر این حدیث می‌گوید: «این روایت ظاهر در این است که علم فقط به پیشامدهای مربوط به ذریه‌ی زهرا علیهاالسلام اختصاص دارد، در حالی که بر مبنای روایت دیگر، اعم از آن است. حتی از ظهور زنادقه در سال 128 ه.ق سخن می‌گوید و این چیزی است که امام باقر علیه‌السلام در مصحف فاطمه خوانده است».
می‌گوییم: در نهایت اینکه روایت مذکور اثبات می‌کند که جبرئیل درباره‌ی وقایعی که بر فرزندان زهرا علیهاالسلام خواهد گذشت، با او سخن گفته است و چیزی در این روایت نیامده که بر نفی وجود اخبار غیبی دیگر در مصحف زهرا علیهاالسلام دلالت کند. روشن است که اثبات، نفی ماعدا نمی‌کند.
همچنین در این روایت چیزی نیست که دلالت کند این روایت در صدد نفی علوم و امور دیگری در مصحف زهرا علیهاالسلام است. اما به یک نکته مورد اهتمام فاطمه علیهاالسلام که آن را به علی علیه‌السلام می‌گوید، توجه می‌دهد. چه درباره‌ی وقایعی است که برای فرزندانش پیش خواهد آمد.
3 ـ حدیث حبیب خثعمی هم هست که می‌گوید: منصور به محمد بن خالد نوشت: درباره‌ی زکات از مردم مدینه و از جمله امام صادق علیه‌السلام سؤال کند. امام علیه‌السلام به سؤال او پاسخ داد. عبدالله بن حسن گفت: این را از کجا گرفتنی؟ فرمود: در کتاب مادرت فاطمه خواندم.8
برخی در تعلیق بر این حدیث گفته‌اند: «ظاهر حدیث این است که کتاب فاطمه ـ یعنی مصحف فاطمه ـ مشتمل بر حلال و حرام است».
می‌گوییم:
1 ـ سند این حدیث ضعیف است.
2 ـ تعبیر «کتاب فاطمه» در روایت فضیل بن سکره از امام صادق علیهاالسلام نیز آمده است.9 هیچ ضرورتی ندارد که مقصود «مصحف فاطمه» باشد که فعلاً مورد بحث ماست تا چه رسد که بدان جزم داشته و آن را از مسلّمات بدانیم. زیرا فاطمه علیهاالسلام کتابهای دیگری غیر از این مصحف نیز داشته است:
1 ـ کلینی از علی، از پدرش، از ابن ابی‌عمیر، از اسحاق بن عبدالعزیز، از زراره از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده که فرمود: فاطمه علیهاالسلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله اظهار دلتنگی کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله برگ خرمایی به او داد و فرمود: آنچه در آن است، بیاموز. در آن آمده بود:
«هر که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، همسایه‌اش را اذیت نمی‌کند.
هر که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، مهمانش را گرامی می‌دارد.
هر که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید سخن نیک بگوید یا سکوت کند».10
2 ـ ابن‌مسعود گفت: مردی نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و عرض کرد: ای دختر رسول خدا! آیا رسول خدا چیزی نزدت گذاشته که به من بدهی.
فرمود: ای کنیز! حریر را بیاور. کنیز در پی حریر گشت اما آن را نیافت. فرمود: وای بر تو، پیدایش کن که به اندازه‌ی حسن و حسین برایم ارزش دارد. کنیز آن را که در پارچه‌ای پیچیده بود، پیدا کرد. در آن آمده بود:
«محمد پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت: کسی که همسایه‌اش از شرّش در امان نباشد، مؤمن نیست».
هر که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، همسایه‌اش را اذیت نمی‌کند. هر که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید سخن نیک بگوید یا سکوت کند.
همانا خداوند انسان نیکوکار، بردبار بخشاینده را دوست دارد و انسان ناسزاگوی حریص بسیار درخواست‌کننده را دشمن.
همانا حیا از ایمان است و ایمان در بهشت، ناسزاگویی از بدزبانی است و بدزبانی در جهنم».11
این دو روایت نیز دلالت ندارد که زهرا علیهاالسلام آن را نوشته و تألیف کرده است بلکه روایت اول برعکس این گفته دلالت دارد. زیرا می‌گوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله برگ خرمایی به او داد و فرمود: آنچه در این است، بیاموز».
3 ـ شیخ صدوق به سند خود از ابونضره، از جابر، روایتی آورده که مفاد آن چنین است: جابر، بر فاطمه علیهاالسلام وارد شد تا تولد فرزندش حسین را به او تبریک بگوید. فاطمه علیهاالسلام صحیفه‌ای (در برخی منابع: لوحی) سفید در دست داشت. از فاطمه علیهاالسلام پرسید آن چیست؟ فرمود: در این صحیفه نام امامان از فرزندانش نوشته شده و نهی فرمود از اینکه کسی اجازه یابد به آن دست بزند مگر پیامبر یا وصی پیامبر، یا اهل‌بیت پیامبر اما هرکس اجازه دارد که از ظاهرش به باطنش بنگرد. پس به آن نگاه کرد و خواند... سپس آنچه را در آن صحیفه خواند، بیان کرد.12
تعارض در احادیث مصحف زهرا
این گوینده ادعا کرده: احادیث مصحف فاطمه علیهاالسلام با هم متعارض است. زیرا بعضی از روایات می‌گوید: این مصحف را رسول خدا صلی الله علیه و آله املا کرد و علی علیه‌السلام نوشت.13 بعضی دیگر می‌گوید: پس از وفات پیغمبر، فرشته‌ای به نزد فاطمه علیهاالسلام می‌آمد و با او سخن می‌گفت و علی علیه‌السلام آن را نوشت. همین مصحف فاطمه شد.14
در پاسخ می‌گوییم: تعارض در روایات یعنی اینکه ظاهر روایات همدیگر را تکذیب کند، یک روایت چیزی را اثبات کند و دیگری همان را نفی. در صورتی که نتوان به گونه‌ای بین دو روایت متعارض جمع کرد، باید هر دو یا یکی را رد کرد. البته در صورتی که روایت دوم مرجحی داشته باشد. اما احادیثی که از مصحف فاطمه علیهاالسلام سخن می‌گوید، چنین نیست. چه می‌توان بین آنها جمع کرد. چه ممکن است بخشی از مصحف به املای رسول خدا صلی الله علیه و آله و کتابت علی علیه‌السلام باشد و بخشی دیگر به املای فرشته برای فاطمه و کتابت علی علیه‌السلام. این بخش پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نوشته شده که فرشته نزد فاطمه علیهاالسلام می‌آمد و او را در اندوه رحلت پدرش تسلیت می‌داد. وصیت فاطمه علیهاالسلام نیز در این مصحف آمده است.15
خلاصه اینکه: شاید هدف از بیان این مطلب که پیامبر علیهاالسلام بخشی از این کتاب را املا فرموده اثبات این نکته بوده که مصحف فاطمه علیهاالسلام مورد قبول رسول اکرم صلی الله علیه و آله بوده و به امضای آن حضرت رسیده است تا هم بیانگر صحت مطالب وارده در مصحف باشد و هم نشانگر اهمیّت عظیم و شرافت والای مصحف زهرا علیهاالسلام.
حدیثی که می‌گوید: «جبرئیل فاطمه علیهاالسلام را تسلیت می‌داد» با حدیثی که می‌گوید: «فرشته‌ای با او سخن می‌گفت و او را تسلیت می‌داد» تعارض ندارد. زیرا ممکن است این فرشته، جبرئیل باشد.16 علاوه بر این، مجلسی این حدیث را صحیح خوانده است.17
تصویر تعارض به گونه‌ی دیگر
این گوینده از گونه دیگری از تعارض، بین روایات مصحف فاطمه علیهاالسلام یاد کرده می‌گوید: «دو روایت می‌گوید: این مصحف به خط علی علیه‌السلام است که از آنچه فرشته به فاطمه علیهاالسلام می‌گفت، نوشت اما روایات دیگر که می‌گوید: این مصحف مشتمل بر حلال و حرام و وصیت فاطمه علیهاالسلام است، بر این مطلب دلالت ندارد. بنابراین چاره‌ای جز ترجیح نداریم».
می‌گوییم:
پیش از این درباره‌ی این سخن وی مطالبی گفتیم حال افزون بر آن می‌گوییم: اینکه گفت: «چاره‌ای جز ترجیح نداریم». بدان معنی است که این اخبار با هم تعارض دارد و نمی‌توان همه‌ی آنها را پذیرفت بلکه باید براساس مرجحات، بخشی از این روایات را رد کرد و بخشی دیگر را پذیرفت.
این سخن نادرست است. زیرا:
1 ـ وجود دو روایت که تصریح دارد مصحف فاطمه علیهاالسلام به خط علی علیه‌السلام است، بدان معنی نیست که روایت دیگر که در این باره چیزی نمی‌گوید، آن را نفی می‌کند بلکه متعرّض این مطلب نشده است. زیرا در صدد بیان جهات دیگری است که با وجود آن، انگیزه یا اجباری در ذکر املاکننده و کاتب نبوده است.
اگر دو روایت وجود دارد که تصریح می‌کند علی علیه‌السلام کاتب مصحف است آیا حداقل یک روایت هست که تصریح کند فاطمه علیهاالسلام مؤلف و نویسنده‌ی این مصحف است؟!
پس چرا جزم و یقین به اینکه مصحف فاطمه علیهاالسلام به خط او نوشته شده است در حالی که این جزم و یقین، مخالف روایاتی است که دلالت دارد مصحف فاطمه علیهاالسلام به خط علی علیه‌السلام است.
2 ـ ما ندانستیم چگونه بین روایاتی که بعضی از آنها می‌گوید: علی علیه‌السلام کاتب مصحف است، بعضی دیگر می‌گوید: در مصحفی که علی علیه‌السلام نوشت، حلال و حرام آمده، و بعضی دیگر می‌گوید: وصیت فاطمه علیهاالسلام در این مصحف آمده است تعارض وجود دارد!
آیا اینکه دو دسته آخر نگفته که علی علیه‌السلام کاتب مصحف فاطمه علیهاالسلام است، موجب می‌شود که این روایات با روایات دسته اول متعارض باشد؟! پس تعارض و تنافی روایات کجاست؟
3 ـ هنگامی که به این روایات مراجعه کردیم، دیدیم که: روایت حماد بن عثمان بیان کرده که در مصحف فاطمه علیهاالسلام چیزی از حلال و حرام وجود ندارد. در روایت حسین بن ابی‌العلاء ملاحظه کردیم که ضمیر در: «و فیه مایحتاج الناس الینا» به مصحف فاطمه علیهاالسلام برنمی‌گردد بلکه مرجع ضمیر، جفر است. بنابراین حلال و حرام در جفر است نه در مصحف فاطمه علیهاالسلام. روایت خثعمی از کتاب فاطمه سخن می‌گوید نه از مصحف فاطمه علیهاالسلام.
گفتیم که فاطمه علیهاالسلام نوشته‌های دیگری غیر از مصحف نیز داشته است. آنچه درباره‌ی اختلاف اغراض در ذکر خصوصیات بیان کردیم در برخی وجوه خود با نقل وقایعی که بر زهرا علیهاالسلام گذشته، شباهت دارد. چه برخی، تهدید آتش زدن، برخی جمع هیزم، برخی آوردن آتش، دیگری آتش زدن و شعله‌ور شدن آتش، دیگری شکستن در و وارد شدن به خانه، دیگری فشار زهرا علیهاالسلام بین در و دیوار و سقط جنین او، دیگری سیلی یا زدن به دست یا پهلو یا به پشت یا به بازوهایش، دیگری شکستن پهلوهایش، دیگری زدن عمر، دیگری زدن مغیره، دیگری زدن قنفذ به دستور عمر و دیگری زدن خالد بن ولید او را نقل کرده‌اند. در حالی که بین این روایات هیچگونه تکاذبی نیست بلکه هر کدام گوشه‌ای از ماجرای زهرا علیهاالسلام را نقل کرده‌اند: یکی به واسطه‌ی تعلق هدفش به یک جنبه‌ی خاص، دیگری به این جهت که همان گوشه برایش ثابت شده است یا شرایط سیاسی چنین اقتضا کرده است و...
علاوه بر این، اختلاف در جزئیات نقل به اصل ثبوت حادثه زیان نمی‌زند. بلکه آن را تأکید می‌کند. خصوصاً که بسیاری از افراد در پی ثبوت جزئیات حوادث نیستند. زدن فاطمه علیهاالسلام ثابت است اما راویان در اینکه چه کسی او را زد با هم اختلاف دارند. این احتمال هم هست که همگی دراین کار هولناک و زشت شرکت داشته‌اند ولی در اثر ازدحام و شلوغی معرکه مسائل درهم آمیخته است.
در خصوص مصحف فاطمه علیهاالسلام نیز وضع چنین است. با این تفاوت که علت تنوع نقل ماجرای زهرا علیهاالسلام غالباً گرایشات سیاسی، مذهبی و غیره است اما در مورد مصحف، سبب اختلاف نقل این است که برخی خواسته‌اند مقام زهرا علیهاالسلام را بیان کنند، و برخی اهمیت مصحف منسوب به آن حضرت، و صحت مطالب آن را. ممکن است چیز دیگری باشد قریب به این یا آن.
ما نتوانستیم بدانیم که چه انگیزه‌هایی او را بر آن داشته که این همه اصرار ورزد که در مصحف فاطمه علیهاالسلام احکام شرعی آمده است. همچنان که موفق نشدیم علل و اسباب بسیاری از مسائلی را که در این زمینه و در زمینه‌های متنوع و فراوان دیگر مطرح کرده را بفهمیم.
منبع: رنج های حضرت زهرا سلام الله علیها، علامه سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه: محمد سپهری.

پی نوشت:
1. کافی، ج 1 ص 240؛ بحارالانوار، ج 26، ص 37؛ بصائر الدرجات، ص 150.
2. بصائر الدرجات، صص 154 ـ 156؛ بحارالانوار، ج 26، صص 42 ـ 45؛ ج 47، ص 271.
3. کافی، ص 240؛ بصائر الدرجات، ص 157؛ بحارالانوار، ج 26، ص 44؛ ج 43، ص 80؛ ج 22، ص 45؛ عوالم‌العلوم، ج 11، بخش مربوط به زهرا علیهاالسلام.
4. عوالم‌العلوم، ج 11، ص 583 به نقل از: المحتضر، ص 132.
5. کافی، ج 1، صص 240 ـ 241، 457 ـ 458؛ بحارالانوار، ج 22، ص 545؛ ر. ک: مناقب آل‌ابی‌طالب، ج 3، 337، چاپ علمیه‌ی قم.
6. روضةالمتقین، ج 5، ص 342؛ مرآة العقول، ج 3، ص 59؛ ج 5، ص 314.
7. ر. ک: مجمع رجال الحدیث، ج 21، صص 233 ـ 236.
8. بحارالانوار، ج 47، ص 227، باب 7، ح 17.
9. کافی، ج 1، ص 242.
10. کافی، ج 2، ص 667؛ عوالم‌العلوم، ج 11، ص 187؛ بحارالانوار، ج 43، ص 51؛ وسائل‌الشیعه، ج 8، ص 487؛ الجنة الواقیه، ص 508.
11. دلائل الامامه، ص 1؛ عوالم‌العلوم، ج 11، صص 188، 620، 621؛ در پاورقی از: مسند فاطمه، ص 113؛ ر. ک: مستدرک الوسائل، ج 18، سفینةالبحار، ج 1، صص 229 ـ 231؛ المعجم‌الکبیر، ج 22، ص 413 با اندکی تفاوت.
12. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام ج 1، صص 40، 44، 46؛ الاختصاص، ص 210؛ امالی طوسی، ج 1، ص 297؛ خصال، ج 2، صص 477 ـ 478؛ کمال‌الدین، صص 305 ـ 313.
13. ر. ک: بصائر الدرجات، صص 153، 157، 161؛ بحارالانوار، ج 46؛ صص 41 ـ 42، 47 ـ 49، 271.
14. کافی، ج 1، صص 41، 240، 457 ـ 458؛ بصائر الدرجات، ص 157 ـ 159؛ الخرائج والجرائج، ج 2، ص 526؛ بحارالانوار، ج 26، ص 41، 240؛ ج 43، ص 79 ـ 80، ج 22، صص 545 ـ 546؛ ج 47، ص 65؛ عوالم‌العلوم، ج 11، ص 583، به نقل از المحتضر، ص 132، ضیاءالعالمین، ج 2، ق 3، ص 38 ـ 39.
15. بصائر الدرجات، صص 157 ـ 158؛ بحارالانوار، ج 26، ص 43؛ کافی، ج 1، ص 241.
16. بحارالانوار، ج 43، ص 79؛ ج 26، ص 41؛ بصائر الدرجات، ص 153؛ کافی، ج 1، ص 241؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 526.
17. ر. ک: روضةالمتقین، ج 5، ص 342؛ مرآةالعقول، ج 3، ص 59؛ جلاءالعیون، ج 1، ص 183.

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code