( 4.8 388 )

ریاحین ـ نامکشوف ترین نام، دلخوشی پیوسته پیامبر(ص)!

پیش از خلقت تو بودی، که چکیده ی وجود خدایی در ذات هستی!

آدم7 در مقابل نور وجودت به سجده درآمد و علم آموزی نمود و آن گاه، به نور کلمات وجودت از سرگردانی نجات یافت!

)إنّا أعطیناکَ الکَوثر( ... و کوثر یعنی معنای هستی که کره خاکی را تا ابد منت دار وجود خویش نمود...

و تو آن هنگام آمدی که ریگ های بیابان های سوزان حجاز، بی­گناهی دخترکان زنده به گور شده را شیون می کردند و تاریک نای سیاه چادرها، بردگی زنان را تلاوت می کردند...

تو فرشته فطرت بودی و بهار الفت، آن گاه که نه بیم بود و نه نوید و کوچه های کوچ آلود مدینه، دخترکان معصوم را تا گودال های تنگ و تاریک بدرقه می کردند تا شیون آن ها را به گوش مادران رنج کشیده برسانند...

و تو ای محمد(ص)! ما به تو چشمه فزاینده بخشیدیم تا پیوند آسمان و زمین هیچ گاه قطع نگردد که حبل المتین گسستنی نیست! نگاه کن، سرچشمه جوشان و خروشان هدایت در دست های توست که خدا کوثر را به تو ارزانی داشته است...

نماز را بر پای دار و به یمن آمدن فاطمه ات قربانی کن که یاد خدا رنج های کشیده و ناکشیده ات را آسان می سازد...

او که از فیض لایتناهی خویش، کوثر را به تو ارزانی داشته است...

آنان که تو را با زخم زبان می آزارند، نمی دانند که همچون کف های روی آب دیری نمی گذرد که آفتاب وجودشان غروب می کند، که اینان دشمن نورند و هر که دشمن نور باشد، دشمن خویشتن خویش است! از سرزنش هایشان مهراس که تو خدا را داری و خدا کوثر را به تو ارزانی داشته است و کوثر است که آیه های رسالت تو را به جهانیان پیوند می زند...

و تو فاطمه جان، راضیه مرضیه، نفس مطمئنه ای که وقتی قدم در صحرای محشر می نهی، باید که همه سرها به زیر افکنده شود؛ تو را سرمشق زندگی مان قرار داده اند تا بدانیم که زن بودن یعنی فاطمه وار زیستن!

فاطمه جان، نخستین ظهور اسم اعظم، تو که نامت، اسم رحمتی است از مظاهر اسمای جمال الهی، زن را آموختی، با زنانگی با شکوهت؛ مادر را آموختی با دستان مهربانت که حتی برای پدر هم ام ابیه بودی و همسر را آموختی، با صبر ایوب وارت و تو الگوی انسانیتی و این سخن ناقص است و این زبان الکن که تو را آن گونه که باید وصف کند... و تو را باید در کلمة الله هِیَ العلی شناخت، که تو حجابی هستی ظاهری که نگاه دارنده عصمتی و عفاف ملکوت و ناموس کبریا و عمیق تر آن که، حجابی هستی کبری با اسماء و صفاتت، که ظهور تامه و مطلقه حقیقت وجودی ات را می پوشانی که زمینیان هیچ گاه تو را، آن گونه که باید، نشناخته اند و نخواهند شناخت، مگر آن روز که به اراده پروردگار عالمیان قدم در صحرای محشر می نهی و سرها به زیر افکنده می شود و همگان در می یابند که تو کوثر خدایی و جریان یافته در بستر زمین! تو نمونه ی کاملی هستی از آفرینش و هستی از تو بود که موجود شد، و آن روز هم تو را نخواهند شناخت، مگر آنان که محرم رازهای دل تو خواهند شد و هیچ کس محرم رازهای دلت نخواهد شد، مگر آن که با تو، زن بودن، بزرگ بودن و بزرگ زندگی کردن را بیاموزد، انسانیت را بیاموزد که تو کلید تمام درهای بسته انسانیتی ... شناختن تو را از این جا باید آغاز کرد که تو در میان اسمای حسنا، مقامی داری خارج از درک و فهم ما ...

تو را قسم به خنده های آسمانی پدر و به دستان گرم و پر مهر مادرت، به حرف های مانده در دل علی، اندکی از آن کوثر نور وجودت را به ما نیز بنوشان، تا شاید ما نیز اندکی بتوانیم سیر من الظلمات الی النور را طی کنیم...

بانوی آب ها؛ تجلی نور خدا و جهاد پیامبر(ص) و فریاد جلیّ علی(ع)! بر می خیزی و جهانی با تو بر می خیزد، اما کاش تو را می فهمیدند این دست های دسیسه پرور تا آتش را هم نشین روز واپسین خویش بر نمی گزیدند...

کاش می فهمیدند، که زمین، وامدار سخاوت بی مرز توست و تو علی وار، زهرا بوده ای...

 

 

منبع» مجله نامه جامعه

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code