( 0. 0 )

در قلمرو حوزه‌های وسیع شعر دینی این سؤال مطرح است که: «از فاطمه چه باید بگوییم و چگونه باید بگوییم؟» دو سؤالی که کاملاً به هم پیوسته هستند؛ این چگونه گفتن هم شامل ساختار و بافت‌های بیان در مورد حضرت زهرا(س) و هم فرم و شکل و قالب‌ها است.

متن زیر خلاصه‌ای از سخنرانی محمدرضا سنگری در دومین سوگواره شعر و پژوهش فاطمی است که در آن تلاش کرده است حضرت فاطمه(س) در کلام خدای سبحان و پس از آن حضرت رسول‌الله(ص) و همچنین ائمه(ع) را به شاعران معرفی کند و قلمروهای ناکاویده و همچنین خلأهای حوزه شعر را در این زمینه نشان دهد.

سنگری در متن زیر، خطبه فدک را یک ظرفیت ارزشمند برای شکل‌گیری اثر شاعرانه حماسی درباره حضرت فاطمه(س) دانسته و بافت آن را نه سوگ بلکه سرشار از معارف می‌داند. او معتقد است کار در حوزه حضرت فاطمه(س) باید آمیزه‌ای از مرثیه، تعلیم و حماسه باشد.

محمدرضا سنگری، محقق تاریخ اهل بیت(ع) سخنان خود را با طرح یک سؤال آغاز کرد و گفت: در قلمرو شعر اعم از عاشورایی، رضوی، نبوی، علوی، انتظار و همه‌ حوزه‌های وسیع شعر دینی ـ آیینی این سؤال مطرح است که: «از فاطمه چه باید بگوییم و چگونه باید بگوییم؟» دو سؤالی که کاملاً به هم پیوسته هستند. این چگونه گفتن هم شامل ساختار و بافت‌های بیان در مورد حضرت زهرا(س) است و هم فرم و شکل و قالب‌هایی را که می‌توانیم انتخاب کنیم در برمی‌گیرد. مثلاً در عرصه‌ شعر، ترکیب بند، ظرفیت مناسب‌تری برای طرح شخصیت حضرت زهرا(س) است؟ غزل مناسب‌تر است؟ رباعی و یا دوبیتی؟ و یا شعر سپید؟

همه‌ این قالب‌ها و حتی گاهی آمیزه و ترکیبی از این قالب‌ها؟ یا حتی اگر می‌خواهیم از این قالب‌ها استفاده کنیم کدام قالب برای کدام بخش از زندگی حضرت زهرا(س) یا نشان‌دادن چهره‌ زندگی وی مناسب است؟

سهم کم مولودیه‌های زهرایی 
حداقل درباره‌ حضرت زهرا(س)، پنج قلمرو روشن و مشخص در شعر امروز می‌شناسیم. هم مولودیه، که البته سهم مولودیه‌های زهرایی بسیار کم است. این سال‌ها گرایش به سمت تراژدی و سوگ حضرت زهرا(س) خیلی بیشتر بوده است. یک سبب می‌تواند این باشد که طول مدت سوگ حضرت زهرا(س) بیشتر است. ولی ولادت یک روز است و ما در باب ولادت حضرت زهرا(س) یک قول داریم نه دو قول. اما برای شهادت حضرت زهرا(س)، دو قول وجود دارد به اضافه‌ همه‌ پیوستارهای این دو تا فاصله که روزهای رنج و بیماری حضرت زهرا تا شهادت است و حتی طنین پس از شهادت.

در صحبتی به این نکته اشاره کردم که حتی در صبحی که شب قبل آن، امیرالمؤمنین(ع) حضرت زهرا(س) را به خاک سپرده بود، و خودش مجبور بود آن شب چند مزار درست کند(که رسم نیست کسی که خودش داغدار است خودش هم مزار تهیه کند) تا رد گم کند. اعتقاد من این است که مزار حضرت زهرا در بقیع نیست برای این مسئله استدلال هم دارم. یعنی نباید در بقیع به دنبال مزار حضرت زهرا(س) بگردیم. بعضی از این چیزها ممکن است کمی ذهنیت ها را به هم بریزد اما اگر مجال شد من در این زمینه توضیح خواهم داد.

کاملاً  از سخنان حضرت علی(ع) در لحظه دفن حضرت زهرا می‌توان فهمید که حضرت زهرا را کجا دفن کرده‌اند گرچه این سخنان بعدها مطرح می‌شود.

معمولاً برای ولادت حضرت زهرا کم کار کرده‌ایم. بیشتر برای شهادت حضرت زهرا آن هم در ۷۵ و ۹۵ روز برگزاری سوگواره‌ها، محافل و مجالس، فرصت سرودن بیشتری را به دوستان شاعر داده است. مثلاً برای ازدواج زهرا هم برخی شعر گفته‌اند. حداقل در این سال‌ها مسئله ازدواج حضرت زهرا و روز خانواده که در کنار روز مباهله مطرح شدند. مباهله هم خودش موضوعی است که جای طرح و بررسی دارد و بعضی هم در این زمینه شعر گفته‌اند. موضوع دیگری که در روزگار ما مقداری زمینه‌ساز طرح نام حضرت زهرا(س) شده است عملیات‌هایی بود که معمولاً نام مبارک حضرت زهرا رمز عملیات بود. می‌دانید که به صورت روشن، عظیم ترین عملیات اولیه ما که واقعاً عملیات بزرگ و شگفتی بود، عملیات فتح المبین، رمز«یا زهرا» داشت.

به چه ابعادی از زندگی حضرت زهرا(س) باید پرداخت؟
سؤال جدی من این است که ما به چه وجوهی از حضرت زهرا(س) باید بپردازیم؟ من جواب این سؤال را از چند منظر خواهم داد. یک منظر این است که ببینیم خدا فاطمه را چگونه به ما معرفی کرده است؟ هیچ تردیدی نیست که سوره کوثر اختصاصاً سوره حضرت زهراست و این سوره کوثر را نه ما بلکه تمام اهل تسنن معتقدند که چون به تقابل بین کوثر و ابتر می پردازد کاملاً نشان دهنده این است که سوره حضرت زهراست.

وقتی فتح مکه که خیلی اتفاق بزرگی بود رخ داد خداوند فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم. اذا جاء نصر الله و الفتح. و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا. فسبح بحمد ربک و استغفره». از پیغمبر دو تا درخواست می‌کند ای پیغمبر حالا که می‌بینی مردم دسته دسته اسلام می‌آورند، تسبیح بگو و استغفار کن. اما وقتی فاطمه را می‌دهد معلوم می‌شود دادن فاطمه از این فتح بزرگ، بسیار مهم‌تر است. می‌فرماید: «فَصَلِّ لربک و انحر»: پیامبر برخیز و نماز بخوان.

یعنی اگر بخواهیم حسی‌تر و عینی‌تر بگوییم، معادل حضرت زهرا(س) دو چیز است: نماز و وانحر: وانحر را حضرت امام صادق(ع) تفسیر کرده و فرموده‌اند بهترین حالت و بهترین مفهوم «وانحر» همین است: «هرگاه دست ها را حین نیت پایین می‌آوریم و می‌گویم الله اکبر» حالا الله اکبر و نماز را یک طرف بگذارید و حضرت زهرا را در طرف معادل آن‌ها. «ان شانئک هوالابتر» این تصویری که در انتها می‌دهد که با آمدن تو دشمن تمام می‌شود. ابتر یعنی منقطع، تمام شده، پایان پذیر. تو بی پایانی، کوثر یعنی بی پایان، جاری.

چند سال قبل مقام معظم رهبری تعبیری داشتند گفتند که کوثر یعنی: زنده، زاینده، فزاینده. این سه واژه را برای تعبیر و تفسیر واژه کوثر به کار بردند. خداوند این تصویر را در حضرت زهرا به ما داده است. به نظر می‌رسد تا حدی تکلیف شاعران ما معلوم می‌شود که از حضرت زهرا باید چه بگویند. تعبیرهای دیگری از پیغمبر داریم که حداقل این چند تا را شما فراوان شنیده اید:

«فداها ابوها» قربانت شوم و فدایت شوم. حضرت زهرا حرفی می‌زد پیغمبر می فرمود:«فداها ابوها» برای پیغمبر کاری می کرد می گفت«فداها ابوها»- آرامشی به پیغمبر می داد، پیغمبر می‌فرمود: «فداها ابوها»- زخم‌های پیامبر را می‌بست، وقتی پیامبر از جنگ برمی‌گشت یا حضرت زهرا در صحنه جنگ می رفت که ما به‌صورت روشن داریم در جنگ احد از چشمه مرداس با سپر پیغمبر، آب می‌آورد، زخم‌های پیامبر را می‌بست، بعد از اینکه می‌شست، پارچه‌هایی را آتش می‌زد، خاکستر این‌ها را روی زخم‌ها می‌ریخت و بعد زخم پیغمبر را می‌بست. گاهی وقت‌ها هم برخی از زخم‌ها با شکستگی همراه بود حضرت زهرا، متخصص این موضوع بود و این را در خانه هم آموزش می‌داد و در همه این کارها پیامبر می‌فرمود: فداها ابوها.

تعبیر دیگر«ام ابیها» بود. همه ما این تعبیر را شنیده‌ایم: «مادر بابا». یعنی او را مادر صدا می‌زد. می‌خواهم از شما سؤال کنم که این جملات عاطفی هستند؟ همه این ها فقط بار عاطفی دارند؟ مثلاً وقتی  پیامبر فرمود: «فاطمه بضعه منی» فاطمه پاره وجود من است این از جنس حرف‌های عاطفی است که یک پدر به دخترش می‌گوید؟ یا به پسرش می‌گوید؟ یا وقتی به او می‌گوید: قربانت شوم این یک تعارف است که پیغمبر دارد با دخترش می‌کند؟ یا پشت این تعبیرها مفاهیمی وجود دارد که ما باید آن مفاهیم را جست و جو بکنیم؟

به نظر می‌رسد در نگاه اولیه تعبیرهایی که پیغمبر برای حضرت زهرا به کار می‌برد، بعد عاطفی شان پررنگ است. اما اگر کمی عمیق‌تر بشویم و مجموعه سخنان پیامبر(ص) را اطراف حضرت زهرا بررسی کنیم و حضرت زهرا را مرکز یک منظومه‌ای قرار بدهیم که ستارگان سخن پیامبر گرد او بچرخند و ما همه این سخنان را دور حضرت زهرا بنویسیم، مثلاً «تو گل بهشتی»، «من از تو بوی بهشت را احساس می‌کنم»، «هر وقت دلم می‌گیرد تو را می‌بوسم»، «هر وقت میل پیدا می‌کنم یاد خدا بکنم گیسوان تو را می‌بوسم» پیامبر گریبان حضرت زهرا را بو می‌کرد و می‌گفت چه‌قدر بوی بهشت می‌دهی؟ آیا این‌ها فقط تعبیرهای عاطفی است؟ یا پشت اینها مسائل دیگری وجود دارد.

شاعر و نویسنده‌ای که می‌خواهد اثرآفرینی کند و حتی می‌خواهد طرح داستانی به شعر خود بدهد، اینها چه کمکی می‌توانند به او بکنند؟ از این‌ها چه استفاده‌ای می‌تواند بکند؟ سخنان دیگری هم در مورد حضرت زهرا داریم که رنگ عاطفی ندارند. کاملاً جهت دارد و معنادار، ژرف هستند و حضرت زهرا را در هیئت یک اسوه، نمونه و سرمشق به ما معرفی می‌کنند. وقتی در مورد حضرت زهرا از پیامبر(ص) سوال می‌کردند می‌فرمود: «اقتدوا بالزهره».

سنگری موضوعات و زوایایی از زندگی حضرت مطرح می‌کند و سؤالاتی پیش روی شاعارن قرار می‌دهد که می‌تواند طرح و موضوع مناسبی برای اثرآفرینی باشد
به زهرا(س) اقتدا کنید او را چراغ راهتان قرار بدهید. امام زمان می‌فرماید: «فی ابنه رسول الله لی اسوه حسنه» من وقتی ظهور کردم الگو و اسوه من در آخر الزمان فاطمه است. رفتارهای من طبق رفتارهای فاطمه است، همه ما شاعران عصر برزخی هستیم که به سمت ظهور حرکت می‌کنیم. اگر قرار باشد ما به امام زمان بگوییم فاطمه را چگونه معرفی کنم؟ ایشان پاسخشان این خواهد بود «فی ابنه رسول الله لی اسوه حسنه». من فاطمه را اسوه خواهم گرفت. حال با این توضیحات به نظر شما ما باید از حضرت زهرا چگونه بگوییم؟ چه بنویسیم؟

یک راه این است که ببینیم خدا در مورد حضرت زهرا چه گفته است؟ چه تصویری از فاطمه به ما داده است؟ و بر اساس تصویر خداوند، فاطمه را توصیف کنیم.

درباره حضرت زهرا(س) چه گفته‌اند؟
یک راه این است که ببینیم پیامبر(ص)، ائمه(ع) و دیگران چه گفته‌اند؟ که آن‌ها هم از بعد عاطفی گفته‌اند و هم ایشان را به عنوان اسوه معرفی کرده‌اند و هم از بعد تراژیک زندگی حضرت زهرا را معرفی کرده‌اند. روایتی از امام صادق(ع) دیدم که می‌فرمایند: به سه جهت شهادت فاطمه از کربلا غم انگیزتر است و حتی می‌فرمایند که شهادت حضرت زهرا را جدی‌تر بگیرید و به او خیلی بپردازید.

سخن امام به جایی که می‌رسد یک باره قطع می‌شود و من گمان می‌کنم دیگر نتوانسته‌اند ادامه بدهند. اشاره‌ای می‌کند به لگدی که به پهلوی مبارک حضرت زهرا وارد شد. می‌فرماید: «ادهی و اَمَرَّ»، خیلی تلخ تر، وحشتناک تر و غم انگیز تر از حادثه کربلا است. حالا جالب این است که خود امام حسین(ع) در واقعه کربلا در آخرین سخنرانی‌اش، وقتی همه عظمت و جایگاه خود را تبیین می‌کند و عزت‌طلبی و ذلت ستیزی را مطرح می‌کند، می‌فرمایند: همه این‌ها را که من گفتم به این خاطر است که من پرورده دامان فاطمه هستم. اصلاً می‌گوید کربلای من مال فاطمه است. این سخن صریح اباعبدالله در کربلا است: «مقام کربلای من محصول و ره‌آورد و میوه‌ای است که از شاخه وجودی مادرم فاطمه دریافت کرده‌ام».

این حرف را در کلام ائمه دیگر و پیامبر می‌بینیم. ما همه این‌ها را برای بررسی پیش رو داریم. یک عنصر دیگر هم داریم و آن متن زندگی حضرت زهرا(س) است. وقتی درون زندگی حضرت زهرا(س) مطالعه و بررسی کنیم چه می‌بینیم؟ به نظر شما بیشتر غم و سوگ و تراژدی می‌بینیم یا زندگی می‌بینیم؟ یا حماسه یا تلفیقی از همه این مسائل؟ متأسفانه هنوز یک کار حماسی درباره حضرت زهرا(س) نشده است. من شعر فاطمی را می‌شناسم. بنده فقط بیش از صد و پنجاه صفحه در مورد شعر فاطمی عصر انقلاب مطلب نوشته‌ام. کاملا آشنا هستم و کار کرده‌ام. اینها را از سر ادعا نمی‌گویم. می‌خواهم تبیین مسئله کرده باشم.

جای خالی کار حماسی بزرگ درباره حضرت زهرا(س) 
شاید اطلاع داشته باشید کتاب «گنجشک و جبرئیل» زنده‌یاد سیدحسن حسینی، شاعر بسیار خوب روزگار ما را لای کفنش پیچیدند و دفنش کردند خودش گفته بود من این کتاب را عرض ارادتی به محضر اهل‌بیت(ع) می‌دانم واقعاً این کتاب یک استثنا است. «راز رشید» را وقتی می‌خوانید می‌بینید که یک نگاه حماسی به کربلاست. «خط خون» آقای سیدعلی موسوی گرمارودی نیز یک نگاه کاملاً حماسی به کربلاست و شعر بسیار شکوهمندی است. من با قدرت این را طرح می‌کنم که این شعر، شعر سپید را در کلیتش، یک گام جلوتر برد و افق این شعر بسیار قوی‌تر از کارهای شاملو است که او را آغازگر شعر سپید می‌دانند و به گمان من شعر مذهبی سپید در کار آقای موسوی گرمارودی راست ایستاد. در سایه سار نخل ولایت، که یک اثر دیگر آقای موسوی گرمارودی درباره حضرت علی(ع) است. این اثر یک نگاه حماسی به چهره امیرالمؤمنین(ع) است. یک کار حماسی بزرگ در باب حضرت زهرا جایش خالی است. به نظر شما فدک چیست؟ از حضور دوستان حاضر عذرخواهی می‌کنم اگر این گونه به بحث ورود می‌کنم. آیا هیچ بررسی کرده‌اید وقتی که امیرالمؤمنین(ع) به حکومت رسید دیگر اصلاً فدک مطرح نمی‌شود.

فدک را دست به دست می‌گردانند اما وقتی مولا به قدرت می‌رسد دیگر سراغ فدک نمی‌رود. قصه فدک یک باره گم می‌شود تا عصر امام موسی بن جعفر(ع) که بد نیست بدانید امام موسی بن جعفر(ع) شهید فدک است. هارون‌الرشید به حضرت موسی بن جعفر گفت این فدک چقدر بوده بگویید من به شما تقدیمش بکنم؟ امام موسی بن جعفر(ع) فرمودند: من اگر مرزهای فدک را معلوم کنم قطعاً نخواهی داد.

کتاب بسیار خواندنی درباره حضرت زهرا(س)
«رنج‌های زهرا»، کتاب بسیار خواندنی است توصیه می‌کنم حتماً دوستان اگر فرصت پیدا کردند این کتاب را بخوانند. کتاب بسیار خوبی است که علامه جعفر عاملی آن را نوشته است. مسائل حضرت زهرا(س) را بسیار دقیق بررسی کرده و به پرسش‌ها پاسخ داده‌اند. در آن جا می‌گوید هیچ کسی حتی یک بار ندید که حضرت زهرا(س) از این هفتاد میلیون دینار درآمد سالانه فدک پیراهنی برای خودش درست کند قصری، یا خانه‌ای در مدینه بسازد.

هیچ استفاده‌ای از این نکرد. پولش که می‌آمد یک جا می‌بخشید. محاصره اقتصادی برای امیرالمؤمنین(ع) ایجاد کردند. فدک را گرفتند یعنی تنگنا آفرینی اقتصادی برای شیعه ایجاد شد در نتیجه فدک کاملاً به مسأله ولایت چسبیده است. کاش این حماسه در شعر تجلی می‌یافت. حالا این فدک و عکس‌العمل‌های حضرت فاطمه و حماسه بزرگی که در فدک می‌سازد و بعد از پیغمبر به در خانه اصحاب می‌رفت. سوار شتر می‌شد. گاهی افسار شتر را امیرالمؤمنین می‌گرفت و گاهی وقت‌ها سلمان. می‌آمد با اصحاب صحبت می‌کرد. روشنگری می‌کرد. حضرت زهرا(س) در این روزها ستیز بسیار جدی دارند حتی دیگر سلام خلفا را پاسخ نمی‌دهند. در خانه را می‌بندد که دیگر این ها حق ندارند در تشییع من شرکت کنند.

ابعاد ناشناخته زندگی حضرت زهرا(س)
واقعاً ابعاد ناشناخته زندگی حضرت زهرا(س) فراوان است. همین خطبه فدک را من خیلی چشم به راه هستم کسی درباب خطبه حضرت زهرا یک کاری بکند، یک کار ارزشمند، با تمام ابعاد شاعرانه یعنی منطق شاعرانه بر کار حاکم باشد. اما ارزش‌ها و محتوای خطبه شکوهمند فدکیه را که انصافاً یک حماسه است انتقال دهد. حضرت زهرا، چگونه حرکت می‌کنند؟ چه‌طور به مسجد می آیند؟ چگونه به سخن می‌ایستند و بعد این مسأله چه بازتاب‌هایی دارد.

بافت خطبه فدک سوگ نیست
بافت خطبه اصلاً سوگ نیست خطبه سرشار از معارف است. حالا به نظر شما از حضرت زهرا در قلمروهای غنایی باید حرف بزنیم که یک موردش هم بعد تراژیک یعنی سوگ و مرثیه است؟ یا باید در حوزه‌های تعلیمی حرف بزنیم؟ یا در بعد حماسی سخن بگوییم؟ اعتقاد من این است که باید آمیزه‌ای از این‌ها باشد.

دوستان ما تکیه شان روی بُعد سوگ خیلی زیاد است این خیلی خوب است. یک بُعد دیگری هم به نظرم می‌رسد که خوب است در آن تأملی بکنیم. زهرا را چگونه باید ترجمه کرد؟ یعنی امروز از حضرت زهرا(س) چه انتظاری دارند؟ امروز، ما چه نیازی به حضرت زهرا داریم؟ نسل امروز چه چیزی از حضرت زهرا باید بداند؟ دختر و پسر باید از حضرت زهرا(س) چه چیز بداند؟ امام زمان نمی‌گوید فاطمه اسوه بانوان است! می‌گوید اسوه من است. یک مرد، مردترین مرد عالم که نبض آخرالزمان دستش هست می‌گوید اسوه من، فاطمه است. واقعاً اگر امام زمان الان به این جا بیاید می‌گوید از مادرش زهرا چه بگوئیم؟ و آیا آن چه ما می‌گوئیم همان است که او می‌خواهد؟ به نظر من با مرکزیت واژه اسوه – انتظار، شعر چیز دیگری خواهد بود و آن چیز هنوز در قلمرو شعر فاطمی به خصوص در روزگار ما تحقق پیدا نکرده است.

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code