( 4.0 امتیاز از 1343 )

ریاحین ـ

امام صادق عليه السلام فرموده ‏اند: «لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنينَ لَمْ يَكُنْ لِفَاطِمَةَ كُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ» (1)

اگر خداى عزوجل اميرالمؤمنين را نمى ‏آفريد - از اولين و آخرين - براى فاطمه بر روى زمين نظير و همتايى وجود نداشت.

زمانى كه على براى خواستگارى نزد پيامبر صلى الله عليه وآله رفت و فاطمه عليها السلام را از ايشان خواستگارى نمود، پيامبر صلى الله عليه وآله خوشحال و مسرور، تبسم نمود و فرمود: آيا براى اين امر چيزى دارى؟ على ‏عليه السلام عرض كرد: پدر و مادرم فداى شما اى رسول خدا! من چيزى را از شما پنهان نمى ‏كنم. تمام دارايى من يك شمشير، يك زره و يك شتر آبكش است و جز اينها چيزى ندارم. (2)

رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: شمشير براى تو لازم است زيرا تو مرد جنگ هستى و با آن در راه خدا جهاد مى ‏كنى، شتر نيز از لوازم زندگى است كه بايد با آن آبكشى نمايى و براى اهل و عيال خود كسب روزى كنى و در مسافرت‏ ها براى باربرى از آن استفاده كنى، زره را به عنوان مهر زهرا مى ‏پذيرم.

سپس فرمود: اى على! آيا مى ‏خواهى تو را بشارتى دهم؟ عرض كرد: بلى يا رسول الله! پدر مادرم فداى شما باد. فرمود: تو را بشارت باد كه خداى تعالى فاطمه را در آسمان به تو تزويج كرد پيش از آنكه من او را در زمين به تو تزويج كنم. (3)

روزى پيامبر صلى الله عليه وآله فاطمه‏ عليها السلام را اندوهگين ديد. وقتى از علت ناراحتى دخترش جويا شد، ايشان به پدر عرض كرد: «اى رسول خدا! دختران مردم نيز شوهر كرده‏ اند و مقدار كمى به عنوان صداق بر ايشان تعيين مى‏ گردد، پس فرق ميان من و آنان چيست؟ خواهانم مهريه ‏ام را به على برگردانيد و از خداوند بخواهيد مهريه مرا شفاعت گناهكاران امت تو قرار دهد.»

پس از اين خواسته فاطمه ‏عليها السلام، جبرئيل ‏عليه السلام فرود مى‏ آيد و كاغذى از حرير با خود آورد كه در آن نوشته شده است:

«خداوند مهريه فاطمه را شفاعت گناهكاران امت پدرش قرار داد.»

فاطمه زهرا عليها السلام آن سند را نگاه داشت و وصيت كرد تا هنگام مرگ آن را در كفنش قرار دهند و فرمود:

«هنگامى كه در روز رستاخيز برانگيخته شدم، اين سند آسمانى را به دست مى ‏گيرم و طبق آن از گناهكاران امت پدرم پيامبر، به اذن خدا و خواست او، شفاعت مى ‏نمايم.»

خطبه پيامبر صلى الله عليه وآله در عقد فاطمه زهرا عليها السلام چنين است:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمَحْمُودِ بنِعْمَتِهِ الْمَعْبُودِ بقُدْرَتِهِ الْمُطَاعِ بسُلْطَانِهِ الْمَرْهُوبِ مِنْ عَذَابهِ الْمَرْغُوبِ إِلَيْهِ فِيمَا عِنْدَهُ النَّافِذِ أَمْرُهُ فِي أَرْضِهِ وَ سَمَائِهِ الَّذِي خَلَقَ الْخَلْقَ بقُدْرَتِهِ وَ مَيَّزَهُم بحِكمَتهِ وَ اَحكَمَهُم بعِزّتِهِ وَ اَعَزَّهم بدِينِه وَ اَكرَمَهُم بنَبيه مُحمّد ثُمَّ اِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قَد جَعَلَ المُصاهِرَةِ نَسَباً لاحِقاً وَ اَمراً مُفتَرِضاً نَسخ بها الاَثامِ وَ اوشِح بها الاَرحام وَ اَلزمها الاَنام فَقالَ عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً فَأَمْرُ اللَّهِ يَجْرِي إِلَى قَضَائِهِ وَ قَضَاؤُهُ يَجْرِي إِلَى قَدَرِهِ وَ لِكُلِّ قَدَرٍ أَجَلٌ وَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ  الْكِتاب‏ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَنِي أَنْ أُزَوِّجَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِي وَ قَدْ زَوَّجْتُه عَلي اربَعماة مِثقالَ فضة أَرَضَيتُ يا عَلي؟ فَقَالَ عَلِيٌّ: رَضِيتُ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ فَقَالَ النَّبِيُّ) جَمَعَ اللَّهُ شَمْلَكُمَا وَ أَسْعَدَ جَدَّكُمَا وَ بارِك عَلَيكُما أَخْرَجَ مِنْكُمَا كَثِيراً طَيِّباً»

سپاس خداوندى را سزاوار است كه بندگان را به نعمت عبوديت مقرب داشت و به قدرت اطاعت مكرم فرمود و به سلطنت و صولت، مطيع و منقاد ساخت و به عذاب و نعمت بيمناك فرمود، خدايى كه امرش در آسمان ها و زمين نافذ است، خداوندى كه موجودات را به قدرت خود آفريد، و به حكمت خود از هم متمايز و مشخص فرمود و به عزت ايمان، رشته شخصيت آنها را مستحكم و به دين و فضيلت، گرامى داشت و به نبوت محمد صلى الله عليه وآله بر آنها منت نهاد.

آن خدايى كه مصاهرت و دامادى را سبب خويشاوندى قرار داد و بدين وسيله افراد و اقوام را به هم ملحق فرموده و الفت داد و امر فرمود كه اين فريضه را همه اطاعت كنند و از سنت‏ هاى خداوندى خويش قرار داد و با اين دستور، آثار بت ‏پرستى را محو و معدوم كرد و ارحام مادران را به ازدواج و دامادى زينت داد و مردم را به اين دستور و اجراى آن ملزم كرد.

آنگاه فرمود:

خداوند عزوجل، آن خالقى است كه بشر را از آب خلق فرمود و ميانشان سبب و نسب قرار داد و پروردگارى توانا است. پس فرمان خداست كه قضايش را اجرا مى ‏كند، و قضاى اوست كه بر قدرش جارى مى ‏گردد و قدرش به سوى اجلى روانه مى ‏شود و براى هر اجلى كتابى است. با اين همه، اختيار كل به طور مطلق در دست اوست؛ آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى‏ كند و ام ‏الكتاب (لوح محفوظ) نزد اوست.

سپس فرمود:

پروردگار عالم مرا امر كرد كه فاطمه‏ عليها السلام را به على ‏عليه السلام تزويج كنم و هم ‏اكنون به قصد انشاء و به امر حق، فاطمه ‏عليها السلام را به مهر چهارصد مثقال نقره به عقد ازدواج على ‏عليه السلام درآوردم.

آنگاه رو به على ‏عليه السلام كرد و فرمود: «اى على آيا راضى هستى؟»

على ‏عليه السلام از جاى خود برخاست گفت: «از خدا راضى و از رسول او خشنودم.» پس از آن رسول خدا صلى الله عليه وآله در حق آنها دعا كرد و گفت: خداوند مشكلات شما را برطرف نمايد و شما را خوشبخت كرده و سعادتمند گرداند، و بر شما مبارك باد اين ازدواج با ميمنت، و فرزندان پاك و پاكيزه از شما به عمل آيد.

آنگاه از منبر به زير آمد و فرمود:

«إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَتَزَوَّجُ فِيكُمْ وَ أُزَوِّجُكُمْ إِلَّا فَاطِمَةَ فَإِنَّ تَزْوِيجَهَا مِنَ السَّمَاءِ خُطبَة» (4)

من يك نفر همانند شما هستم، به شما زن مى ‏دهم و از شما زن مى ‏گيرم جز فاطمه ‏عليها السلام كه تزويج او در آسمان انجام گرفته است. (5)

بيان و رفع شبهه‏

ازدواج على ‏عليه السلام با حضرت زهرا عليها السلام به تصميم خداوند بوده است يا پيامبر صلى الله عليه وآله؟

شايد اين سوال به ذهن شما نيز خطور كرده باشد كه آيا ازدواج فاطمه زهرا عليها السلام با على ‏عليه السلام تصميمى از جانب پيامبر صلى الله عليه وآله و يا يك تكليف الهى بوده، و يا انتخاب و اختيار فاطمه زهرا عليها السلام نيز در اين ازدواج مبارك، نقش داشته است؟ و مهريه ‏اى كه فاطمه زهرا عليها السلام از امير مؤمنان عليه السلام خواست چه بود؟

مرحوم كلينى در كتاب شريف كافى نقل نموده كه پيامبر گرامى ‏صلى الله عليه وآله به فاطمه‏ عليها السلام فرمود: دخترم ازدواج تو از سوى من و در زمين انجام نشده بلكه از سوى خدا و در آسمان ‏ها صورت گرفته است و مهريه تو نيز تا آسمان ‏ها و زمين برپاست يك پنجم اين جهان است. در روايت ديگرى نيز نقل شده كه امير مؤمنان عليه السلام زره خود را به پانصد درهم فروخت و بهاى اين زره را به فاطمه ‏عليها السلام تقديم كرد. (6)

بيان و رفع شبهه‏

مقايسه ازدواج حضرت زهرا عليها السلام و ازدواج مردم عادى از لحاظ اختيار و اجبار

آيا وقتى ازدواج فاطمه‏ عليها السلام به خواست و فرمان خداوند صورت گرفته، و ازدواج مردم عادى نيز به تقدير و قضاى الهى انجام مى ‏شود و كار ازدواج كه در حقيقت به دست خدا است آيا اختيار و فكر و تصميم و انتخاب رايج زن و مرد، تنها يك اختيار ظاهرى و پندارى است يا واقعى؛ و آنان تصميم‏ ساز و تصميم ‏گيرنده هستند يا خير؟

در اين حقيقت، همه سرنوشت مشترك دارند كه از كران تا كران هستى هر چيز و هر كارى برابر فرمان تكوينى و اندازه‏ گيرى خدا يا قضا و قدر الهى، كه نفى ‏كننده اختيار انسان نيست، صورت مى ‏گيرد. اما ظاهر روايات بيانگر آن است كه ازدواج اين دو نور پرفروغ رسالت و امامت، با فرمان خدا به پيامبرش انجام پذيرفت، و گرنه فرمان استحبابى ازدواج كه جهان‏ شمول است براى همه آمده است.

روشن است كه ازدواج در شرايط عادى براى انسان مستحب موكد است اما انجام ازدواج برابر فرمان تكوينى و اندازه ‏گيرى خداوند يا قضا و قدر الهى چنان نيست كه از انسان سلب اراده و اختيار نمايد و او را مجبور به آن سازد. بهترين دليل اين سخن، نداى وجدان هر انسان و تلاش هر فرد و خانواده ‏اى براى گزينش بهتر در اين مورد است. (7)

------------------------------------------------------------------------------------

1) بحار الانوار، ج 43، ص 107

2) نهج ‏البلاغه، حكمت 82

3) كشف الغمة، ص 106

4) ناسخ التواريخ ج 1، ص 50؛ فاطمة الزهراء، ص 277

5) اين ازدواج مبارك در روز اول ماه ذى ‏الحجة الحرام سال دوم هجرت در مدينه طيبه واقع شد. هنگام ازدواج زهرا عليها السلام نه يا ده ساله بود. به چند قول كه مويد است سن حضرت در سال ازدواج نه و حداكثر ده ساله بود از منابع شيعه و عامه اشاره مى ‏شود:

 1-   روضه كافى: ص‏340، سعيد بن مسيب مى ‏گويد: به على بن الحسين‏ عليه السلام عرض كردم: در چه زمان رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه وآله فاطمه ‏عليها السلام را به على‏ عليه السلام تزويج كرد؟ فرمود: يك سال بعد از هجرت در مدينه، و آن روز فاطمه ‏عليها السلام نه ساله بود.

 2-  حديقة الشيعة، محقق اردبيلى، ص 174، مى ‏گويد: اصح اقوال آن است كه فاطمه‏ عليها السلام هنگام ازدواج ده ساله بوده، چون هشت سال با پدر بزرگوارش در مكه بود، و در سال دوم هجرت تزويج واقع شد.

 3-  بحارالانوار، ج 19، ص 116، از روضه كافى‏

 4-  بحارالانوار، ج 43، ص 6، از مناقب نقل كرده كه جابر مى ‏گويد: وقتى پيامبر صلى الله عليه وآله به مدينه آمد دو سال بعد در اول ذى‏ الحجة الحرام فاطمه ‏عليها السلام را به على‏ عليه السلام تزويج كرد، و روز ششم ذى ‏الحجة نيز روايت شده، در روز سه‏ شنبه ششم ذى الحجة بعد از جنگ بدر عروسى فاطمه‏ عليها السلام بود.

 5-  مناقب ابن شهر آشوب كه بحار از آن نقل كرده همانگونه كه گذشت.

 6-  حلية الابرار، بحرانى، ج، ص 96، حديث كافى را نقل كرده و در وقت ازدواج حضرت را نه ساله ذكر كرده است.

 7-  نزل الابرار، بدخشانى 1126 ه ، در ص‏132 مى‏ گويد: پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله فاطمه‏ عليها السلام را در سال دوم هجرت در ماه رجب يا رمضان به على‏ عليه السلام تزويج كرد و در آن روز فاطمه ‏عليها السلام نه سال داشت.

 8-  الدمعة الساكبة، بهبهانى 1285 ه ، ج 1 ص 235، از كافى نقل كرده فاطمه‏ عليها السلام هشت سال با پدرش در مكه بود. بعد به مدينه هجرت كرد، و يك سال پس از ورود به مدينه پيامبر صلى الله عليه وآله او را به على ‏عليه السلام تزويج كرد، و هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه وآله از دنيا رفت او هجده سال داشت، و بعد از پدرش هفتاد و دو روز زنده بود.

 9-  الدمعة الساكبة در همان صفحه از كشف‏ الغمه نقل كرده كه فاطمه‏ عليها السلام هشت سال با پدرش در مكه بود و بعد به مدينه مهاجرت كرد، و ده سال با پدرش در مدينه بود و عمرش در وفات پدر هجده ساله بود، و بعد از وفات پدر هفتاد و پنج روز با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام زندگى كرد.

 10-  رياحين ‏الشريعة، ص 77، مى ‏گويد: بنابراين ولادت فاطمه ‏عليها السلام در روز جمعه بيستم جمادى الاخرى شش هزار و دويست و هشت سال بعد از هبوط آدم صفى بود، و نزول رسول خدا صلى الله عليه وآله در مدينه روز شنبه دوازدهم شهر ربيع ‏الاول سال شش هزار و دويست و شانزده هبوط بوده، و از روز ورود فاطمه ‏عليها السلام به مدينه تا اول شهر رجب سال دوم هجرت - كه ماه تزويج فاطمه‏ عليها السلام با على‏ عليه السلام بود- يك سال و ده روز قمرى بود. چون سال‏ هاى شمسى را به سال قمرى نقل كنيم، عمر فاطمه‏ عليها السلام در وقت زفاف نه سال و سه ماه قمرى خواهد بود.

 11-  رياحين ‏الشريعة، ص 77، قول حق اين است كه ماه ربيع ‏الاول حضرت رسول‏ صلى الله عليه وآله به مدينه هجرت فرمودند، و ابتداى سال هجرت نبوى قرار دادند، و بعد از يك سال كه ربيع ‏الثانى ديگر سال هجرت مى ‏شود رسول خدا صلى الله عليه وآله در ماه رمضان آن سال به غزوه بدر رفته و فاطمه زهرا عليها السلام در اين ربيع ‏الثانى از سن مباركش نه سال گذشته به حد بلوغ رسيده بود.

 12-  رياحين‏ الشريعة، ص‏79، مى‏ گويد: چون از سن مبارك بتول عذرا عليها السلام نه سال گذشت و در حجره ام‏ سلمه به كمال رشد (جسمى) رسيد، از اطراف و اكناف از اهل مدينه و عظماى قبائل رؤساى عشائر بدين قصد و خيال باطل به هيجان آمدند و حركت كردند.... الخ.

 13-  منتخب التواريخ، ص 92، مى ‏گويد: گفته شد ولادت حضرت در جمادى الاخرى پنج سال بعد از بعثت، و ظاهراً در آخر سال چهارم بوده، كه از روز بعثت تا روز ولادت مخدره چهار سال و دو ماه و بيست و سه روز گذشته است، پس سن مخدره در وقت هجرت هفت سال و هشت ماه و ده روز بوده. پس در حين زفاف مخدره بر مختار ما نه سال و هفت ماه و يك روز مى ‏شود.

 14-  منتخب التواريخ، ص 92، از كافى و دروس نقل مى‏ كند: ولادت حضرت در سال پنجم بعثت، و ولادت حضرت مجتبى ‏عليه السلام در نيمه رمضان سال دوم بوده است. بنابراين وقت زفاف، حضرت هشت سال و هفت ماه داشته ‏اند.

صاحب منتخب التواريخ بعد از نقل اين قول مى ‏گويد: «و اين بعيد است» و شايد استبعاد به خاطر اين است كه در هشت سال و هفت ماه هنوز به سن بلوغ نرسيده، ولى بنا به قول اول استبعاد ندارد زيرا به سن بلوغ رسيده؛ اگر چه در قول دوم مى‏ توان رفع استبعاد كرد زيرا قبل از بلوغ عقد ازدواج جارى مى‏ شود و عروسى متعارف نمى ‏شود، و آن نيز با فاصله بين عقد و عروسى و زفاف حل مى ‏شود.

 15-  ناسخ ‏التواريخ جلد حضرت فاطمه‏ عليها السلام، ج 1، ص 35، همان قول اول رياحين ‏الشريعة، ص‏77، است كه ظاهراً به خاطر تقدم ناسخ، رياحين از ناسخ نقل كرده است.

 16-  فاطمه الزهراء عليها السلام، ملا داود كعبى، ص‏30 مى‏ گويد: تولد فاطمه‏ عليها السلام در مكه، در ساعات آخر شب جمعه، پنج سال بعد از بعثت بوده و هشت سال با پدرش در مكه بود، و بعد به مدينه هجرت كرد و در آنجا دو سال با پدرش بود و بعد از پدرش اندك مدتى با على‏ عليه السلام بود، و ازدواج او با على ‏عليه السلام دو سال پس از ورود به مدينه بود.

 17-  فاطمه الزهراء عليها السلام، ملا داود كعبى، ص 35 مى‏ گويد: ازدواج زهرا عليها السلام در ماه رمضان، و زفافش در ذى‏ حجه سال دوم هجرت است.

 18-  خصائص فاطميه، كجورى، ص‏352، مى‏ گويد: چون سن مبارك حضرت از نه سال گذشت، و در حجره ام‏ سلمه به كمال رشد رسيد بدين قصد... و اين قول به قرينه اين‏ كه عيناً در الفاظ و معانى با ناسخ يكسان است، از او نقل شده است.

در همان صفحه مى‏ گويد: آنچه حقير حق مى ‏داند اين است كه در ماه ربيع ‏الاول حضرت رسول‏ صلى الله عليه وآله هجرت به مدينه كرد و ابتداى سال هجرت نبوى قرار داد و بعد از يك سال كه ربيع ‏الثانى ديگر سال دوم مى ‏شود، رسول خدا صلى الله عليه وآله در ماه رمضان آن سال به غزوه بدر رفتند، و فاطمه زهرا عليها السلام در اين ربيع ‏الثانى دوم از سن مباركش نه سال گذشته و به حد بلوغ رسيده بود.

 19-  خصائص فاطميه در همين صفحه يك سال بعد از هجرت و دخول به سال دوم را از كلينى نقل مى ‏كند و مى‏ گويد: حق همين است.

 20-  حبيب السير، خواند مير، جلد اول جزء سوم، مى ‏گويد: در سال دوم از هجرت ميان شاه مردان و سيده بانوان عقد مناكحت منعقد گشت. بعد از ص ‏15 مى ‏گويد: و در آن زمان زهرا عليها السلام به روايت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام نه ساله بود.

 21-  مستدرك السفينة، ج 8، ص 244 مى ‏گويد: ازدواج فاطمه ‏عليها السلام در سال اول هجرت بوده، و آن روز حضرت نه سال داشته است.

 22-  سيرة المصطفى ‏صلى الله عليه وآله، هاشم معروف حسنى، ص‏326، از جلد دوم اعيان الشيعة نقل مى ‏كند: عمر زهرا عليها السلام بين نه و ده و يازده سال بوده است.

 23-  اعيان ‏الشيعة، جزء دوم، طبق سيرة المصطفى ‏صلى الله عليه وآله همانطور كه نقل شد.

 24-  كشف ‏الغمة، جزء دوم همانگونه كه از الدمعة الساكبة گذشت.

 25-  ناسخ‏ التواريخ، ج‏1 ص ‏95 مى ‏گويد: تزويج فاطمه ‏عليها السلام با على ‏عليه السلام در سال دوم هجرت بود. و سال ميلاد فاطمه‏ عليها السلام در بيستم جمادى الاخره سال شش‏ هزار و دويست و هشت هبوط بود، و از آن زمان تا ماه رجب سال دوم هجرت نه سال و ده روز قمرى باشد و زفاف آن حضرت نيز در اين ماه بود. و او از بعضى مخالفان نقل كرده: كه اگر فاطمه ‏عليها السلام هنگام زفاف نه ساله بوده، لازم مى ‏شود كه امام حسن ‏عليه السلام را در ده سالگى آورده باشد و اين از عادت زنان بعيد است؛ جز اينكه بگوئيم از پيغمبر زادگان - خاصه از آن حضرت - عجب نباشد.

6) فضائل و مصائب حضرت زهرا عليها السلام، تألیف حضرت آيت الله العظمى روحانى (دام ظله)، ص 50

7) فضائل و مصائب حضرت زهرا عليها السلام، تألیف حضرت آيت الله العظمى روحانى (دام ظله)، ص 51

 

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر