( 0. امتیاز از 0 )

ریاحین:

حجت الاسلام علی مصلحی معاون آموزش مرکز تخصصی مهدویت با اشاره به شباهت های حضرت فاطمه سلام الله علیها و امام زمان علیه السلام گفت: حضرت‌زهرا (س) معصومه‌ و امام‌زمان(عج) معصوم‌است. از آیه تطهیر و روایات متعدد می توان به معصوم بودن حضرت زهرا علیها السلام رسید همانگونه که در زیارت نامه ایشان با عنوان معصومه مظلوم ایشان را می خوانیم، امام زمان علیه السلام که هم از فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها به شمار می رود معصوم است. به نوعی که در زیارت جامعه کبیره خطاب به تمامی امامان از جمله حضرت مهدی عج عرض‌می‌کنیم: شهادت‌می‌دهم ‌که ‌شما پیشوایان‌رشد یافته، هدایت‌شدگان، معصومان، بزرگواران ‌و مقرّبان‌درگاه‌خداوند… هستید.
وی ادامه داد: دلایل عصمت امامان شامل عصمت حضرت مهدی(عج) هم می‌شود. حضرت‌زهرا (س) مظهر آیه‌نور و حضرت‌مهدی(عج) نور آل‌محمد(علیهم السّلام) است و حضرت زهرا مظهر آیه‌نور است. برای آیه نور چندین تاویل بیان شده که حضرت زهرا  (علیهاالسّلام) را به‌عنوان ‌مشکاه‌ (محفظه) ‌چراغ، چراغدان معرفی‌می‌کند. امام‌صادق(علیه‌السّلام) در این باره می فرمایند: مشکاه در آیه‌ نورفاطمه(علیهاالسّلام) است مصباحی که نام برده شده ‌امام‌حسن‌ و امام‌حسین(علیهماالسلام) هستند. فاطمه‌همانند ستاره‌ درخشان‌ بین ‌زنان‌اهل‌زمین‌ و اهل‌دنیا است. سید بن‌طاووس‌می‌گوید: از مهمات ‌بعد از نماز ظهر، ‌ آن است که همانند امام صادق(علیه‌السلام) برای حضرت مهدی(عج) دعا کنیم

حضرت فاطمه وحضرت مهدی فریاد رس هستند
این کارشناس دینی با اشاره به شباهات های فریاد رسی حضرت مهدی و مادرشان حضرت فاطمه خاطر نشان کرد: راوی‌در این باره می‌گوید: بعد از تمام‌شدن‌دعای حضرت صادق(علیه‌السلام) عرض‌کردم: الیس‌قد دعوتُ‌لنفسک‌جعلت‌فداک؟ آیا این‌چنین‌نیست‌که‌برای‌خودتان‌دعا کردید؟ حضرت‌فرمودند: خیر برای‌نور آل‌محمد علیهم‌السّلام  و پیش برنده‌ی آنها و انتقام‌گیرنده‌از دشمنانشان‌به‌دستور الهی. دعا کردمحضرت‌زهرا  و حضرت مهدی (عج) هر دو فریاد رس هستند. علامه‌مجلسی‌ نیز در روایتی در این باره می گوید که‌اگر حاجتی‌داشتی‌ و سینه‌ات ‌به خاطر او تنگ‌گشته، ‌دو رکعت‌نماز بخوان؛ بعد از سلام‌نماز، سه‌مرتبه‌تکبیر بگو و تسبیحات‌حضرت‌زهرا(علیهاالسّلام) را بخوان؛ ‌ سپس‌به‌سجده ‌برو و صد مرتبه‌بگو: یا مولاتی‌یا فاطمه‌اغیثینی؛ ‌ پس‌گونه‌راست‌ را بر زمین‌بگذارو همین‌را صد مرتبه‌بگو؛ سپس ‌به ‌سجده‌برو و همین‌ ذکر راصد مرتبه‌بگو؛ ‌ و بعد از آن‌گونه‌چپ‌ را بر زمین‌بگذار و همین‌ را صد مرتبه‌بگو؛ ‌ و سپس‌به‌سجده‌برو و صد و ده ‌مرتبه‌بگو، وحاجت‌خود را یاد کن؛ ‌ به‌درستی‌که‌خداوند برآورده ‌می‌کند ان شاء الله‌تعالی.

 
‌وی افزود: در زیارت‌آل‌یس(علیهم‌السّلام) می‌خوانیم: سلام‌بر تو ای‌پرچم‌افراشته‌و دانش‌ریزان‌و فریاد رس‌و رحمت‌واسعه حق.
‌مؤید مطلب اینکه، ‌قطب‌الدین‌ راوندی‌از ابوالوفای شیرازی نقل‌می‌کند، که‌در زندان‌ابن‌الیاس‌گرفتار شده‌بودم؛ ‌تصمیم‌قتل‌مرا گرفته‌بود، ‌که متوسل‌به‌امام‌سجاد(علیه‌السّلام) شدم. خواب‌بر من‌غلبه‌پیدا کرد؛ ‌وجود مبارک‌پیامبر(صلّی‌اللّهُعلیه‌وآله‌وسلّم) را دیدم. دستوری عملی‌برای‌توسل‌به‌ائمه(علیهم‌السّلام) دادند. فرمودند: متوسل‌نشو به‌من‌و نه‌به‌دختر من‌و نه‌دو پسرم‌برای‌متاع‌دنیا؛ ‌بلکه‌از برای‌آخرت‌متوسل شوو اما اخی‌ابوالحسن(علیه‌السّلام)،
برادرم‌حضرت‌علی(علیه‌السّلام)، ‌از ظلم‌کننده‌به‌تو انتقام‌می‌کشد و امام‌سجاد(علیه‌السّلام)، برای‌نجات‌از سلاطین‌و از شرور شیاطین‌و امام‌باقر و امام‌صادق(علیهماالسّلام)، ‌برای‌آخرت‌و امام‌کاظم(علیه‌السّلام)، ‌برای‌طلب‌عافیت‌و امام‌رضا(علیه‌السّلام)، ‌برای‌نجات‌در سفرهای‌زمینی‌و دریایی‌و امام‌جواد(علیه‌السّلام)، ‌برای‌نزول‌رزق‌از خدا و امام‌هادی(علیه‌السّلام)، ‌برای‌قضای‌نوافل‌و نیکی‌اخوان‌و امام‌عسکری(علیه‌السّلام)، ‌برای‌آخرت‌و حضرت مهدی(عج) اگر شمشیر به‌محل‌ذبح‌تو (پیامبر صلی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) با دست خود به گلواشاره‌فرمودرسید، پناه ببر به‌او؛ ‌به‌درستی‌که‌او به‌فریاد تو می‌رسد؛ ‌چرا که‌او فریاد رس‌است‌و پناه‌است‌برای‌کسی‌که‌به‌او استغاثه‌کند.

امام زمان فریاد رسان بندگان خداست
‌ این استاد حوزه و مرکز تخصصی مهدویت در پایان با اشاره به خاطره ای از یکی از پناه جویان به امام زمان (ع) گفت: و در عریضه به‌خدمت‌حضرت‌بقیه‌الله(علیه‌السّلام) می‌نویسیم‌: پیامبر(صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود :‌و هو غیاث‌و کهف‌لمن‌استغاث‌به‌او فریادرس‌و پناه‌هر کسی‌است‌که‌به‌او پناه‌ببرد و فریادرسی‌بخواهد. نفرمود فقط‌غیاث‌شیعیان‌و محبین‌است؛ ‌بلکه‌غیاث‌هر کس‌است. چه‌بسیار کسانی‌که‌شیعه‌نبودند، ‌اما وقتی‌به‌حضرتش استغاثه‌کردند، ‌حضرت‌به‌فریاد آنها رسید. در این‌مورد قضایای‌بسیاری‌نقل‌شده که یکی‌از آنها را ذکر می‌کنیم:
عالم‌فاضل‌ربانی‌میرزا حسین‌نوری نقل‌می‌کند که دانشمند بزگوار شیخ علی رشتی، از شاگردان استاد اعظم میرزای شیرازی می‌گوید: در یکی از سفرها، که از زیارت امام حسین(علیه‌السلام) به سوی نجف اشرف از راه فرات باز می‌گشتم، در کشتی کوچکی که بین کربلاو طویرج بود، ‌سوار شدم. مسافران که اهل حله بودند به بازیگری و مزاح مشغول شدند؛ ‌جز یک نفر که هر چند با آنها هم غذا و همسفر بود و بر مذهب او خرده می گرفتند و او را سرزنش می‌کردند، ‌با کمال متانت نشسته بود و هیچ شوخی نمی‌کرد. از این وضع در تعجب بودم؛ ‌تا اینکه به جایی رسیدیم که آب کم بود و به ناچار پیاده شدیم. در کنار نهر که می رفتیم، از او پرسیدم: چرا از آنها کناره گیری می کنی و آنها بر مذهب تو خرده می گیرند؟ گفت: اینها از عامه و خویشاوند من هستند؛ ‌پدرم نیز از ایشان است؛ ‌ولی مادرم از اهل ایمان است. من نیز مذهب آنها را داشتم ولی‌به برکت حضرت مهدی(عج) شیعه شدم.
از چگونگی شیعه شدن او سؤال کردم؟ جواب داد: اسم من یاقوت و شغل من روغن فروشی است. در یکی از سالها برای خریدن روغن از شهر حله بیرون رفتم، ‌تا از صحرا نشینان روغن بخرم. ‌تا آن مقدار که می خواستم خریدم و به اتفاق عده ای از اهالی حلّه بازگشتم و در یکی از منزلگاهها فرود آمدیم و خوابیدم. وقتی بیدار شدم، دیدم همه رفته اند و من در صحرای بی آب و علفی که درندگان زیادی هم داشت، تنها مانده ام. به راه افتادم؛ ‌ولی راه را گم کردم و متحیر ماندم؛ ‌از طرف دیگر از تشنگی و درندگان ترسان شدم. در آن حال به خلفا و مشایخ استغاثه کردم و از آنها کمک و شفاعت خواستم، تا خداوند برایم فرج کند؛ ‌ولی نتیجه ای نداد.

امام زمان پاسخگوی حامی  شیعیان است
با خود گفتم: از مادرم شنیده ام که می‌گفت: ما امام زنده ای داریم که کنیه اش ابا صالح است؛ به فریاد گم شدگان می رسد و درماندگان و ضعیفان را کمک و یاری می کند. با خداوند پیمان بستم، که به او استغاثه می کنم؛ ‌اگر نجاتم داد، ‌به مذهب مادرم در می آیم. پس او را صدا کردم و به او پناه بردم. ناگهان در کنار خود کسی را دیدم که عمامه سبزی بر سرداشت و همراه من را ه می‌رفت. به من دستور داد که به مذهب مادرم در آیم و کلماتی فرمود؛ ‌و به من فرمود به زودی به آبادیی می رسی که آنجا همه شیعه هستند. گفتم: ای آقای من! شما با من به آن آبادی‌نمیآیید؟ فرمودند: نه، لانه استغاث بی الف نفس فی اطراف البلاد ارید ان اُغیثهم. چون هزار نفر در اطراف بلاد به من پناهنده شده اند؛ ‌می‌خواهم آنان را خلاص کنم. یکباره‌از نظرم غایب شد. کمی راه رفتم و به آبادی رسیدم؛ ‌در صورتی که مسافت زیادی تا آنجا بود، ‌که همسفرهایم روز بعد به آنجا رسیدند. از آنجا به حله برگشتم و به نزد سیدالفقهاسید مهدی قزوینی رفتم و جریان را به او گفتم. او احکام و مسائل دینی را به من آموخت. از او سؤال کردم: چه عملی انجام دهم که بار دیگر خدمت آن حضرت برسم؟
گفت: چهل شب جمعه به زیارت امام حسین(علیه‌السلام) برو. من هم شبهای جمعه به زیارت قبر آن حضرت می‌رفتم. در شب جمعه سی و نهم، وقتی به دروازه شهر کربلارسیدم، مأمورین ظالم از مردم گذرنامه می‌خواستند و خیلی سخت می‌گرفتند. من هم که نه گذرنامه داشتم و نه قیمت آن را، چندبار خواستم به طور قاچاق از میان جمعیت وارد شوم؛ ولی نشد. در همین اثنا حضرت صاحب الامر(عج) را دیدم که داخل شهر است. به او استغاثه کردم و کمک خواستم. بیرون آمد و مرا همراه خود از دروازه داخل شهر کرد و کسی مرا ندید. وقتی وارد شهر شدیم، ‌یکباره‌او را دیگر ندیدم و با حسرت و تأسف بر فراقش ماندم.

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر