( 4.4 امتیاز از 125 )

ریاحین ـ روش تحقيق

با توجه به اينكه انسان براي رشد فكري و معنوي و در نتيجه رسيدن به قرب الهي نياز به الگو دارد، لذا در اين تحقيق به بررسي شخصيت و زندگي يكي از الگوهاي اسلامي، فاطمه معصومه عليها السلام و دختر امام موسي كاظم عليه السلام پرداخته شده است و در 6 فصل نيز تنظيم يافته است.

فصل اول به مباني تحقيق اختصاص يافته است طرح مسأله و كتاب شناسي موضوع، بيان اهميت موضوع ابعاد و محدوده تحقيق، محدوديت هاي تحقيق، سازماندهي و منابع و روش تحقيق عناويني است كه در اين فصل مورد بررسي قرار گرفته است.

فصل دوم در راستاي شناخت حضرت معصومه عليها السلام و اصل و نسبشان، نام، القاب وتاريخ تولد حضرت ذكر شده است و در اين خصوص آمده كه نام حضرت فاطمه و مشهورترين لقبشان معصومه عليها السلام است و قوي ترين قول در تاريخ تولدشان اول ذي القعده 173 ه ق است. پس خصوصيات خانواده حضرت مطرح شده است كه حضرت دختر امام هفتم عليه السلام است و مادرشان نجمه و بانوي با فضيليتي است كه اين خانم مادر علي بن موسي الرضا عليه السلام نيز مي باشد. در چنين خانواده اي ديده به جهان گشوده اند.

در فصل سوم در بررسي شخصيت معنوين حضرت معصومه عليها السلام به شرح فضايل حضرت پرداخته شده است كه از جمله فضايل آن است كه پيش از تولدشان، پيشگيري وفاتشان در شهر قم و فضيلت زيارتشان از زبان امام صادق عليه السلام بيان شده است؛ همچنين حضرت داراي مقام شفاعت، راوي حديث و احاديثي كه بر محور ولايتند) و كريمه است.

فصل چهارم تاريخچه اي از زندگي حضرت است كه در آن به خلفاي هم عصر حضرت، وفات پدر، در غربت ماندن برادرشان امام رضا عليه السلام و سپس هجران حضرت از امام زمان خود بواسطه توطئه مأمون، حركت حضرت معصومه عليها السلام از مدينه به سمت مرو و ناتمام ماندن آن در شهر قم و وفاتشان در اين شهر و دفن ايشان توسط دو فرد ناشناس تاريخ وسن وفات پرداخته شده است و همچنين در مورد علت ازدواج نكردنشان مطالبي آمده است.

فصل پنجم: پس از بيان توضيح مختصري پيرامون كرامت به چند نمونه از كرامات حضرت اشاره شده است.

فصل ششم: ارادت علماء و مراجع نسبت به مقام حضرت بيان شده است.

فصل هفتم: بيان كوتاه و مختصري از وضعيت گنبد وبارگاه حضرت است كه در ضمن آن آمده پس از وفات حضرت، يكي از بزرگان قم، سايباني از حصير وبوريا بر قبرشان بر افراشته است و آن در طول تاريخ تغيير يافته تا اينكه به صورت گنبد و بارگاه كنوني در آمده است.

حسن ختما تحقيق، بياني است توصيفي از زيارت حضرت و پاداش آن و پس در زيارتنامه حضرت آمده است.

در پايان به اين نتيجه رسيده شده كه با توجه به كمالات روحي و معنوي حضرت معصومه عليها السلام، اين بانو الگويي براي زن مسلمان و نشان از ارج نهادن اسلام به مقام زن است.

منابع استفاده شده در اين رساله كتب روايي وتاريخي مي باشد.

كليد واژه ها:

معصومه عليها السلام: فاطمه دختر موسي بن جعفر / امام رضا عليه السلام / امام موسي بن جعفرعليه السلام /

فطرت: صفتي كه هر موجود در آغاز خلقتش آن را داراست و سرشت او بر آن آفريده شده است.

هويت: تشخّص،

الگو: سرمشق و اسوه

عصر غيبت: زماني كه امام معصوم عليه السلام از ديدگان نهان باشد، روزگار غيبت امام زمان(عج)

فضيلت: رجحان وبرتري / مدح: ستايش و ثناء به صفات نيكو

هجران: فراق، دور ماندن

كرامت، كاري كه بتوان با استفاده از مقام ولايت به صورت معجزه آسا خارق العاده صورت بگيرد.

ديباچه

تقدير بر آن شد كه كاروان مدينه در نيمه راه سفر، از ادامه راه باز بماند و اين افتخار نصيب سرزمين قم شود كه بنت الموسي عليه السلام و اخت الرضا عليه السلام آن را برگزيند و در آن رحل اقامت گزيند.

آنچه سرزمين كويري و نامساعد (از نظر آب و هواي) قم را قابل سكونت ساخته است، وجود همين گوهر از آسمان امام هفتم است كه همچون نگيني در ميان قم مي درخشد و به آن جلال و جبروت مي بخشد.

براي فضيلت زيارت كريمه اهل بيت عليهم السلام، شفيعه روز جزا و معصومه آل محمدصلي الله عليه وآله وسلم فضيلت بسيار شمرده شده تا آنجا كه هر گنهكار سيه رو را به طمع مي اندازد تا از اين خوان گسترده بهره جويد و جرعه اي از زلال ناب كرامت و شفاعتش بنوشد و با مناجات و زيارتش دل را صفا بخشد.

شيريني درك مناجات، زماني است كه نسبت به آنچه سخن مي گويي و آنكه با او سخن مي گويي، شناخت داشته باشي؛ مگر نه اين است كه خود هر روز در زيارتش اين جمله را زمزمه مي كنيم: «السلام عليك عرف الله بيننا و بينكم في الجنة».

يادمان نيز نرود كه بي معرفت، زائر را به بهشت نمي برند.(1) پس «لايسلبنا معرفتكم».

* * *

با روي سياه و بار سنگين گناه          با خجلت و شرمساري و حال تباه
در حضرت معصومه گزيديم پناه          يا فاطمه اشفعي لنا في الجنة

* * *

ما جرعه نوش قطره آبي ز كوثريم           از امت رسولان و محبان حيدريم
مدح و ثناي آل محمد شعار ماست          ما ريزه خوار دختر موسي ابن جعفريم

فصل اول

روزگار غيبت است؛ روزگاري كه از يك سو نفس اماره، انسان را به بدي سوق مي دهد و از سوي ديگر شيطان و لشكريانش بر سر راه به كمين نشسته اند و بي ارزشها را به جاي ارزش و نقص را به جاي كمال عرضه مي كنند، عقايد و باورهاي عميق ديني را گرفته و به جاي آن خرافه هاي خود را تحويل مي دهند. عصر غيبت، عصري است كه نگاه داشتن ايمان از نگاه داشتن پاره هاي آتش بر كف دست سخت تر است.(2) پس براي آنكه بيراهه نرويم و به جاي دريا به منجلاب نرسيم، بايد قدم بر رد پاي آناني كه راه را رفته اند، بگذاريم. با خود مي انديشيم، آيا جز پيامبران و ائمه اطهار عليهم السلام و اولياي دين، كه خود راهبران راه اند، كسي توانسته است از اين كوره دهشت به سلامت بگذرد و از ميان اين همه بيراهه، راه را تشخيص دهد و از شيطان و نفسش بگريزد و در قرب الهي پناهنده شود!

در اين جست و جو، انسانهايي را مي يابيم كه عصمت پيامبران و ائمه عليهم السلام را ندارند؛ اما با تهذيب نفس، خود را به مقامي رساندند كه والاترين درجه انسانيت است؛ در حالي كه عدّه اي راه را براي بهانه ها سدّ نموده اند كه مقصد طولاني و مقصود دست نيافتني است. راه پر از چاه است و بيراهه فراوان و گذر از آن غير ممكن. بلنداي انسانيت تنها دركتب اخلاقي است و كمال، بسته به ارزشهاي روز و بر اساس تمدن متغير است!

اگر دستان ما از دامان معصوم عليها السلام كوتاه است و محضرش دست نيافتني، اما پروردگان مكتبشان براي راهمان، نور به دست گرفته اند.

يكي از اين انسانهاي وارسته و به كمال رسيده، حضرت معصومه عليها السلام است؛ شخصيتي كه پس از قرنها، هنوز مكتبش پا برجاست.

حضرت معصومه عليها السلام، پرورش يافته دامان عصمت و طهارت است. او از سرچشمه نور سيراب شده است و بي شك، كلام و سيره اش ما را به چشمه نور خواهد رساند: متي فرد منا هلك الروية فنروي، متي ننتفع من عذب مائك فقد طال الصدي.(3)

حضرت معصومه عليها السلام، يك الگو است؛ الگوي انساني كه كامل نبود، اما به كمال رسيد؛ انساني كه معصوم نبود، اما به عصمت رسيد؛ آن چنان كه معصوم عليها السلام به ما آموخت كه در دامانش پناه گيريم و از او شفاعت بطلبيم.(4)

مقام شفاعت، براي كسي كه در اثرِ عصيان، خود نيازمند شفيع است، تصور نمي شود.

حضرت معصومه عليها السلام، به ما آموخت كه گرچه پيمودن سخت است، اما رسيدن آسان است.

ما نيز كه مُهرِ مِهرَش بر دلمان خورده به سيره اش تمسك مي جوييم و به نامش توسل تا شايد دستان كوتاهمان را با مقام رفيع شفاعتش بگيرد و پاهاي سستمان را توان بخشد تا به گمشده خود برسيم كه:

ما ز بالاييم و بالا مي رويم          ما زدرياييم و دريا مي رويم

* * *

از شخصيتهاي تاريخ ساز كه اگر گنبد و بارگاهش درخاك سرزمينمان نبود، چه بسا او نيز چون ديگران گمنام باقي مي ماند، فاطمه بنت موسي بن جعفر عليه السلام و اخت الرضا عليهما السلام است؛ او كه هويتش باهويت امام زمان و وليّ امرش گره خورده است، خود الگويي است براي انسانهايي كه در پي هويت خود، زمانها ومكانها را جست وجو مي كنند.

فاطمه معصومه عليها السلام، بعد از فاطمه زهرا عليها السلام، دومين زني است كه، به نصّ اهل بيت عليهم السلام، به مقام شفاعت نايل مي شود. الگوي زن مسلماني كه عصمت خدادادي ندارد، معصومه عليها السلام است؛ بانوي كرامت وشفاعتي كه امام صادق عليه السلام حريمش راحرم خود مي داند(5)؛ امام رضا عليه السلام به وجودش افتخار مي كند: «اي سعد از براي ما قبري است در نزد شما» وجوادالائمه عليه السلام ثواب زيارتش را بهشت مي شمارد.(6)

آيا اين همه فضيلت، نشان دهنده كرامت نهادن بر زن ومقام و منزلت او در اسلام نيست! زن مسلمان هويت خود را بايد در سيره او بجويد كه نه تنها در پستوي خانه منزوي نبود كه در بيرون خانه، در جامعه اي غير از جامعه عربستان، حركتي كرد كه براي هميشه تاريخ زنده ماند.

در دامان اسلام، شخصيتي شكل گرفته است كه پس از قرنها هنوز بارگاهش ملجأ نااميدان و مأمن بي پناهان است. مرور زمان از شكوه و عظمتش كم نكرده است و پيشرفت و تكنولوژي از مقام و منزلتش نكاسته است. تمدن هم قدرت آن را نداشته كه وسيله اي بسازد تا دستهاي دخيل بسته شده بر ضريحش را بگشايد و تجدد هنوز نتوانست توسل امّلها را - از منظر غربيها - به دامنش از جامعه بزدايد، بلكه خود نيز هر از چندگاه دستان نيازش را به سويش مي گشايد. در ميان زائرانش بيگانگاني را مي يابي كه با نام جهانگرد قدم در بارگاهش مي نهند، امّا چشمان ملتمسشان از درياي كرمش، قطره مي جويند.

براي آنان كه تقدّس معنا ندارد، يك انسان به خدا رسيده، مقدّس مي شود،اين شرح حال آنان است؛ امّا قصه ما كه خود به عنوان يك مسلمان به دنبال كمالو تقرّبيم، چگونه شخصيّتهاي مذهبي خود رابگذاريم و مقلّد الگوهاي مونتاژ شده غرب شويم!

ج. نبض حيات قم

قدمت سرزمين قم، به قدمت معراج رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم است؛ زيرا از آن شب بود كه حيات يافت و دركلام حضرت رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم بود كه وجودش به تحقّق پيوست(7).

پس از آن بود كه افتخار يافت نامش بر زبان مطهّر ائمه اطهار عليهم السلامجاري شود، مردمانش مورد مدح و ثناي اهل بيت عليهم السلام قرار گيرند. امام صادق عليه السلام بر آنان درود و سلام فرستد و آنان را حجتهاي خلق بشمارد، امام رضا عليه السلام بر آنان مرحبا گويد(8)، ياران صاحب الزمان(عج) گردند(9) وپس از مرگ، در قبرهايشان به حسابهايشان رسيدگي شود و از قبرهايشان به سوي بهشت محشور شوند(10).

اين همه فضيلت و فضايل ديگر را قم از كجا يافت؟ سرزمين گرم و خشكي كه در نيمي از آب آن املاح ونمك است، اين طراوت از كجا به او بخشيده شد؟

شهر قم همانند شهرهاي نجف و كربلا، از شهرهاي نوظهور اسلامي است(11) كه با ورود اعراب اشعري به اين سرزمين و سكونت در آن وساختن خانه ها و پيوستن حصارها به هم، در سال 83 ه .ق. شكل گرفت(12) و هويت شيعي يافت؛ اما معناي واقعي خود را پس از ورود گوهر تابناكي از آسمان ولايت هفتمين امام آغاز نمود. هجرت حضرت معصومه عليها السلام در ميان راهِ مدينه - مرو، در شهر قم ناتمام ماند و پايان عمر مبارك آن حضرت، آغازي شد براي حيات معنوي شهر قم. از آن پس بود كه بر قبر مباركش گنبد وبارگاه نشاندند و عاشقان ولايت و امامت به گرد وجودش حلقه زدند و به يمن وجودش، حوزه علميه اي تأسيس شد كه هزاران عالم در دامن خود پرورد و مكتب توحيدي را با وجود آنان پاسداري نمود.

انقلاب از اينجا شكل گرفت و 15 خرداد و 19 دي(13) از اينجا بود كه حيات يافت. نوجواني كه امام راحل قدس سره در حقّش فرمود: «رهبر من آن نوجواني است كه نارنجك به كمر مي بندد و به زير تانك مي رود»(14)، زاده شهر فضيلت، قم بود.

از اينجاست كه علوم ومعارف اسلامي بر سرتاسرجهان منتشر مي شود و فرهنگ غنيّ و ديني احيا مي گردد: «لولا القميّون لضاع الدّين(15)».

سرزميني كه به واسطه نامساعد بودن آب و هوا، سكونت درآن مشكل مي نمود، اكنون موطن عاشقان امامت و تشنگان علوم و معارف اسلامي است كه از سرتاسر جهان به آن روي آورده و درآن سكنا گزيده اند. بدين ترتيب، قم عشّ آل محمدصلي الله عليه وآله وسلم و مأواي فاطميّون(16) و شيعيان گشته است و اين كلام امام صادق عليه السلام به تحقق پيوست كه فرمود: «به زودي كوفه از مؤمنان خالي مي شود و علم از آن جمع مي گردد، همانند ماري كه در لانه اش جمع مي شود. پس علم و دانش در شهري كه به آن «قم» مي گويند، ظاهر مي شود و آنجا مركز علم و فضيلت مي گردد(17)».

قم هر ساله ميزبان هزاران عاشقي است كه رنج سفر برجان خريده و خود را به درياي كرم و شفاعت حضرت معصومه عليها السلام مي رسانند تا جرعه اي از آن بنوشند و دل را از انوار معنويش روشن گردانند. نام قم، با نام حضرت معصومه عليها السلام عجين شده است. هويت قم، يعني حضرت معصومه عليها السلام، يعني بنت الموسي عليه السلام، يعني اخت الرضا عليه السلام، يعني مدينه كريمه اهل بيت عليهم السلام. از قم سخن گفتن و از نگين آن بحثي به ميان نياوردن، كمال بي معرفتي است؛ آنجا كه قم نبض حياتش به وجود او مي تپد.

اي شرف خلقت آدم به قم           قم به تو مي نازد و عالم به قم

د. زيارت درسايه معرفت

در اين شوريده بازار عصر غيبت، كدام دل است كه سرگردان نباشد و كدام چشم است كه از جست وجو باز ايستد! قلب، چشمه حيات است، امّا كدام چشمه است كه بي منبع بجوشد و كدام دل است كه بي عشق زنده بماند!

خالق دل، براي حيات دل، انوار قدسيّه را خلق نمود ومحبت به آنها را درطينت انسان نهاد(18) و نام اين انوار را باب توبه آدم(19) و مودّت آنها را اجر رسالتخاتم قرار داد.(20)

اين چنين شد كه زمين به قدوم مباركشان منوّر گشت. امّتي درك حضور نمودند و ملّتي بي معرفت، عمر تباه نمودند تا آنكه دوازدهمينشان پا به عرصه وجودگذاشت و پس از اندك زماني، پشت پرده غيبت از ديدگان نهان شد.

پس امّتي آمدند كه از انوار پاك تنها نام ونشاني داشتند، نه ديدگانشان به چهره آنان منوّر گشته و نه دلشان از سرچشمه رحمت آنها نوشيده بود، اما وجودشان بامحبّت آنها عجين شده بود.(21) پس به جست وجو برخاستند: «اين الحسن، اين الحسين، اين ابناء الحسين، صالحٌ بعد صالح وصادقٌ بعد صادق(22)».

اگر نبود كه منتظر به صبر فراخوانده شده، هر آينه از غصه فراق، جان مي داد. پس زبان به شكوه گشودند: «اللهم انّا نشكوا اليك فقد نبيّنا و غيبة وليّنا(23)».

نصيب امت آخرالزمان از سيزده نور پاك، زيارت قبور و از چهاردهمين، انتظار ظهور شد و خداوند به جبران اين فقدان نعمت، فضيلت بسيار در زيارت قبور و انتظار ظهور قرار داد(24).

از اينجا بود كه هر تربتي كه اين انوار را در خود جاي داد، عزيز گشت و هر كس كه به اين خاندان منسوب شد، مورد تكريم قرار گرفت وريسماني شد براي تمسك بندگان به عرش الهي و واسطه اي بين خالق و مخلوق تا در آن زمزمه كنند(25):

«يا سيّدنا و مولانا، انّا توجّهنا واستشفعنا و توسّلنا بك الي الله و قدّمناك بين يدي حاجاتنا، يا وجيهاً عندالله، اشفع لنا عندالله(26)».

پس چشمان ملتمس به دنبال ضريحي مي گردد تا بر آستان آن سرتكريم بسايد و در حريمش دل از زنگار بزدايد:

«حتّي مَنّ علينا بكم و جعل صلوتنا عليكم و ما خَصّنا به من ولايتكم، طيّباً لخلقنا و طهارة لأنفسا و تزكية لنا و كفّارة لذنوبنا(27)».

پس كدام روسياه است كه براين سفره انعام طمع نكند! كدام دل است كه از اين همه موهبت دوري گزيند! چه كسي است كه نخواهد رسول الله صلي الله عليه وآله در قيامت به ديدارش آيد و او را از وحشت قيامت برهاند! كه رسول الله صلي الله عليه وآله فرمود:

«كسي كه مرا يا يكي از فرزندانم را زيارت كند، روز قيامت به ديدارشخواهم رفت و او را از ترسهاي آن روز نجات خواهم داد(28)». پس وقتي به قسمتياز زيارت نامه اي رسيدي كه درآن چنين آمده است: «السلام عليكِ يا بنت رسول الله صلي الله عليه وآله، به خود ديدار رسول الله صلي الله عليه وآله را در قيامت بشارت بده. براي زيارتي كهاز دخترش معصومه عليها السلام نموده اي؛ زيارتي كه خود معادل بهشت است(29). زيارتي اين چنين حاصل نخواهد شد، جز با معرفت: «مَن زار عارفاً بحقّها فله الجنّة»(30).

پس باب بهشت، معرفت است و اولين قدم معرفت آن است كه بدانند برگرد شمع وجود چه كسي مي گردند و دستان نيازشان را به آستان كدام مقرّب الهي مي گشايند. آيا اين بانو چون منسوب به خاندان امامت است، مورد تكريم واقع مي شود يا آنكه خود مقامي در نزد خداوند دارد، او را چنين رفعت بخشيده است.

براي رسيدن به اين مقصود، اوراق زندگيش را ورق مي زنيم و علت اين مقام و منزلت را در ميان آن جست وجو مي كنيم كه اين معرفت و شناخت بر ما كه در جوار آن حضرت هستيم، واجب است؛ چرا كه از سفره نعمتش، متنعّم مي شويم در حالي كه شكر منعم، واجب است و هر كس كه وليّ نعمت خود را شكر نكند، خدا را نيز نمي تواند شاكر باشد(31) واگر خدا را نيز شاكر شد، خدا پذيراي آن نمي گردد(32).

ميزان شكر هركس، به ميزان معرفت اوست. پس ما نيز به اندازه بضاعت خود براي شناخت مقام و منزلت حضرت مي كوشيم.

ه .) طبيب هجران

صبا زحال دل تنگ ما چه شرح دهد

كه چون شكنج ورقهاي غنچه تو درتوست(33)

چگونه دلتنگ نباشد، دلي كه از مولايش، تنها وصفش را شنيده و ورق ورق بشارت ظهور و حضورش را خوانده است؛ اما نه قامت رعنايش را ديده و نه از لبان گهربارش كلامي شنيده است. تنها همين را مي داند كه:

مهدي يعني سالهاي بي كسي

مهدي يعني پاسخ دلواپسي

دل آشفته اين چنين آرام نمي شود و با زمزمه هاي آل يس، خود را تسكين مي دهد:

السلام عليك حين تقوم، السلام عليك حين تقعد، السلام عليك حين تقرء و تبيّن».(34) مولاي من! «إلي «متي احارُ فيك؛ تا به كي سرگردان تو باشم» و «إلي متي وايّ خطاب اَصف فيك واي نجوي ؛ تا كي و به چه زباني وصف تو گويم و باتو راز دل كنم»؟

سخت است براي من كه همه خلق را ببينم، ولي تو ديده نشوي، و هيچ صدايي و سخني هر چند آهسته هم از تو نشنوم.

سخت است برمن كه بلاها تو را بدون من احاطه كنند. جانم فداي تو اي پنهان شده اي كه از ما دور نيستي! جانم به قربان تو اي دور از نظري كه از ما دور نيستي! جانم به فدايت اي آرزوي مشتاقان و اي مورد تمنّاي هر مرد وزن با ايماني كه با ياد تو ناله مي زنند.

«هل من معينٍفاطيل معه العويل والبكاء(35)؛ آيا كسي هست كه مرا ياري دهد تا با او همناله شوم و مدتي طولاني با هم بگرييم»؟

آيا در اين روزگار كه هر كس به فكر نام و نان خويش است، ياري كننده اي هست كه داروي دل دردمندان گردد؟

آيا دلي هست كه خود غم هجران كشيده باشد و ما را در اين هجران تسكين دهد؟

اگر گوش جان بسپاريم، صداي انا المعين فاطمه معصومه عليها السلام را خواهيم شنيد. معصومه عليها السلام، عاشق بيابان گردي كه هجران امام زمان خود را ديده است. وقتي قدم در بارگاهش مي گذاريد، سر بر شانه هاي ضريحش قرار دهيد و با او نجوا كنيد:

بانو! چقدر كوتاه بود عمر تو در هجران امام زمانت! تو بيش از يك سال فراق را دوام نياوردي، چگونه است حال ما كه از آن هنگام كه چشم بر جهان گشوديم، فراق ديديم و هجران كشيديم!

بانو! جز تو چه كسي حال را مي فهمد! تو در آرزوي وصال و ديدار با امام زمان خود، چشم از اين دنيا برهم نهادي و مي داني مرگي اين چنين چقدر تلخ و جانسوز است. نخواه بر ما چون در فراق چشم گشوديم، در هجران نيز چشم برهم بگذاريم.

بانو! شكوه هاي ما را از غم هجران به خدايمان برسان كه:

«الهي عظم البلاء و برح الخفاء و انكشف الغطاء و انقطع الرجاء».(36)

منتظرانِ در فراق مانده، درد هجران خود را بايد به سينه مهجور فاطمه معصومه عليها السلام بسپارند كه او نيز هجر ديده وبه عشق امام زمان خود حركت كرده و به آرمانش نرسيده است. او طبيب دلِ دردمند و هجران كشيده ماست.

اين بار وقتي قدم در حريم قدسي اش مي نهيد، به ديده امامزاده اي مدفون در قم به او ننگريد، بلكه چون از مقصد و مقصودش آگاه گشتيد، در جست وجوي «هل من معين» به دامان او پناه ببريد و به دنبال «هل من جزوع»(37) اشك هاي خود را به او هديه كنيد؛ كه او خود عاشقي در فراق مانده است.

از او بخواهيد كه براي فرج مولايمان دعا كند و اين پيغام را به مولايمان برساند:

«يا ايها العزيز مَسَّنا و اَهلَنَا الضُّرُّ و جئنا ببضاعةٍ مزجاةٍ فَاَوف لَنا الكَيْلَ و تَصَدَّق عَلَينا ان الله يَجزي المتصدّقين»(38)؛ «اي عزيز! ما و اهل ما را ناراحتي فراگرفته و متاع كم و ناچيزي با خود آورده ايم، پيمانه ما را پر كن و ما را تصديق بنما كه خداوند تصديق كنندگان را پاداش مي دهد».

مقاله حاضر بر اساس اين سؤالات شكل گرفته است

الف. سؤالاتي درباره شخصيت حضرت معصومه عليها السلام:

1. آيا حضرت معصومه عليها السلام به دليل منسوب بودن به ائمه هدي عليهم السلام مورد توجه و احترام است يا آنكه خود آن حضرت داراي فضايل و مناقبي مي باشد؟

2. فضايل و مناقب آن حضرت چيست؟ چگونه آن حضرت داراي چنين فضايل و مناقبي شده اند؟ آيا فرمايشي كه منسوب به آن حضرت باشد، وجود دارد؟

3. آيا زيارتنامه حضرت معصومه عليها السلام از ناحيه معصوم رسيده استيا آنكه علما آن را تقرير فرموده اند؛ همچنان كه در مورد بعضي امامزادگانمرسوم است؟

4. حضرت معصومه عليها السلام درميان علما چه جايگاهي دارند؟

5. آيا صحيح است كه حضرت معصومه عليها السلام ازدواج نكرده اند؟ چرا؟

ب. سؤالاتي درباره زندگي حضرت:

1. حضرت معصومه عليها السلام هم عصر با امامت كدام امام و همزمان با خلافت كدام خليفه مي زيسته اند؟

2. چرا حضرت معصومه عليها السلام از مدينه به سمت مرو هجرت كرد و در اين سفر چه كساني ايشان را همراهي مي كردند؟

3. چرا آن حضرت از ادامه مسير بازماند؟ چرا شهر قم را براي اقامت انتخاب نمود؟

4. آن حضرت براي چه مدتي در قم زيستند؟ آيا آثار يا نشانه اي از حضور آن حضرت در قم وجود دارد؟

5. آيا در راويات، در مورد مدفن آن حضرت در شهر قم و سرزمين ايران، پيش گويي شده بود؟

6. آيا صحت دارد كه حضرت معصومه عليها السلام در ميانه راه به واسطه شنيدن خبر شهادت برادرشان علي بن موسي الرضا عليه السلام بيمار شد و از دنيا رفت؟

7. اينكه درميان مردم شايع است آن حضرت 18 ساله از دنيا رفته اند، آيا صحيح است؟ اگر نيست، وفات آن حضرت در چه سالي بوده است؟

اهداف اين تحقيق را مي توان در چندمحور زير خلاصه نمود:

1. آشنايي با شخصيت والاي حضرت معصومه عليها السلام؛

2. شناخت جايگاه ايشان نزد اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام؛

3. آشنايي با اوضاع سياسي - اجتماعي دوران حيات آن حضرت؛

4. شناخت علل و اهداف هجرت حضرت معصومه عليها السلام.

صرف نظر از هدف هجرت، نفس هجرت را نيز مي توان از زواياي مختلف مورد بررسي قرار داد، به خصوص آنكه آن حضرت يك زن بوده وحركت و سفر ايشان در عصر خفقان بني العباس صورت گرفته است. نيز مي توان هجرت آن حضرت را در بحث حركتهاي تاريخي زنان يا حركتهاي سياسي زنان در تاريخ (در صورتي كه سياسي بودن سفر ايشان اثبات شود) يا با عنوان زن در تاريخ ائمه اطهار عليهم السلام مورد بررسي قرار داد؛ اما هدف ما در اين تحقيق دست يابي به اين اهداف نيست و اين اهداف در محدوده اين تحقيق نمي گنجد.

مفاهيم

عنوان موضوع: معصومه آل رسول صلي الله عليه وآله وسلم

معصومه: مؤنث معصوم، در لغت به معناي نگاه داشته شده و بري از گناه است.

آل: خاندان و دودمان، و مراد از آل رسول، فرزندان حضرت محمدصلي الله عليه وآله وسلم و كنايه از سادات بني فاطمي است كه از نسل حضرت رسول اند(39).

معصومه آل رسول صلي الله عليه وآله وسلم: مراد فاطمه بنت موسي بن جعفر عليهما السلام، خواهر علي بن موسي الرضا عليه السلام و عمه جواد الائمه عليه السلام است. بنابراين، نسبت آن حضرت به حضرت رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم مي رسد، همچنان كه در زيارتنامه ايشان مي خوانيم: «السلام عليكِ يا بنت رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم».

اينكه از حضرت تعبير به معصومه عليها السلام شده است، استناد به روايتي است از امام علي بن موسي الرضا عليهما السلام كه فرمود:«من زار المعصومة بقم كمن زارني(40)».

اين حديث در كتب روايي موجود، يافت نشده است و تنها در كتاب تاريخي «ناسخ التواريخ» به استناد به برخي كتب روايي - بدون ذكر نام آنها آمده است؛ولي اين لقب آن حضرت، در سيره علما و مؤمنان به حدّ تواتر رسيده است؛ آن چنان كه علّامه مجلسي قدس سره دركتاب «بحارالانوار»، پس از بيان فضايل زيارت آن حضرت، مي فرمايد: «فاطمه بنت موسي بن جعفر عليه السلام» امروز معروف به معصومهعليها السلام است(41).

علاوه براين، آنچه كه ما را مصمّم مي سازد كه فاطمه، دختر موسي بن جعفر عليه السلام را معصومه عليها السلام بناميم، كلام زيباي خود آن حضرت است كه خود را در خوابِ مرد نصراني كه مبتلا به مرض استسقا بود، معصومه اخت الرضا عليها السلام و در خوابِ زني كه مبتلا به جنون بوده است، معصومه بنت موسي بن جعفر عليه السلام معرفي مي نمايد(42).

استناد به خواب، استناد علمي نمي تواند باشد، اما چون اين دو كرامت، به حد تواتر رسيده، لذا به آن تمسك جسته اند.

اثبات مقام عصمت براي آن حضرت از طريق عقل و استناد به محتواي بلند زيارت نامه اي كه امام رضا عليه السلام آن را بيان نموده اند و با استناد به فضايل و مناقب آن حضرت، امري بسيار آسان است؛ ولي ما در اين مقام در صدد اثبات آن نمي باشيم. علاوه بر آن، اين لقب در محضر علما و مراجع عظام در مورد آن حضرت به كار مي رود و اگر محلّ ايراد و اشكال بود، بايد از طريق علما تذكر داده مي شد.

ابعاد ومحدوده تحقيق

محدوده زماني تحقيق با توجه به فصلهاي تحقيق مي تواند به دو بخش عمده تقسيم شود: بخشي كه مي توان آن را در حصار زمان گنجاند و بخش ديگر كه در محدوده زمان نمي گنجد.

بخشي كه در زمان مي گنجد از زمان ميلاد حضرت معصومه عليها السلام (173 ه .ق.) تا زمان وفات ايشان (201 ه .ق.) است. ذكر اين نكته ضروري است كه به واسطه خصوصيات تحقيقات تاريخي كه اين تحقيق نيز از آن جدا نمي باشد، پيوستگي به طور مستمر در بيان و شرح وقايع تاريخ وجود نداشته است؛ مگر آنكه حادثه آن قدر مهم و تأثيرگذار باشد كه به طور مستمر بيان شده باشد. پس اينكه گفته شد زمان تحقيق از تولد تا فوت آن حضرت ادامه دارد، فقط به جهت آن است كه مبدأ و مقصد تاريخي تحقيق مشخص و روشن گردد، نه آنكه به طور مستمرّ تحت بررسي قرار گرفته باشد. در اين محدوده تاريخي، روايات تاريخي كه از حضرت معصومه عليها السلام وجود دارد، بيان شده است.

بخش دوّم كه در محدوده زمان نمي گنجد، ارادت علما و مراجع به حضرت معصومه عليها السلام و كرامات آن حضرت است، كه تا سفره كريمه برقرار است كرامت وارادت تا ابديت تاريخ وجود خواهدداشت و آنچه ذكر شده است، قطره اي از درياي كرم و ذره اي از زلال ارادت است كه بعد از وفات ايشان بيان شده است.

همچنين به ذكر تاريخچه مختصري از گنبد و بارگاه آن حضرت، از اولين بنا پس از وفات ايشان تا عصر حاضر، پرداخته شده است.

فصل دوم

شجره نامه حضرت معصومه سلام الله عليها
1. تاريخ تولد، نام ولقب

در آغازين روز ماه ذي القعده سال 173 ه .ق.(43)، در شهر مدينه، در خانواده امام موسي كاظم عليه السلام دختري چشم به جهان گشود كه جدّش سالها پيش، مژده ميلادش را داده بود.(44)

امام موسي كاظم عليه السلام اين نوزاد را به احترام مادر پهلو شكسته اش فاطمه عليها السلام، فاطمه ناميد.(45)

طاهره(46)، حميده(47)، برّه(48)،رشيده(49)، تقيّه(50)، نقيّه(51)، رضيّه(52)، مرضيّه(53)، القاب اين كريمه اهل بيت عليهم السلام، شفيعه روز جزا و معصومه آل رسول صلي الله عليه وآله وسلم است(54).

2. خصوصيات خانواده
الف. پدر

پدر بزرگوار حضرت معصومه عليها السلام، حضرت موسي بن جعفر عليه السلام، هفتمين اختر تابناك آسمان امامت و ولايت است.

امام كاظم عليه السلام، درروز هفتم ماه صفرالمظفر سال 128 ه .ق.(55) در سرزمين ابواء(56) ديده به جهان گشود.

القاب مشهور آن حضرت، كاظم و باب الحوائج وكنيه اش ابوالحسن اوّل است(57).

امامت آن حضرت معاصر با خلافت چهار تن از خلفاي بني عباس(منصور، مهدي، هادي و هارون) بود. آن حضرت «درزمان خلافت هارون(58) (بيستم شوال 179 ه .ق.)(59) دستگير شد و مدتي را در بصره و مدتي طولاني را در سياه چالهاي بغداد به سر برد و سرانجام در 24 يا 25 رجب سال 183 ه .ق. در زندان سندي بن شاهك در بغداد، در 55 سالگي پس از 35 سال امامت كه بيشتر آن در زندان گذشت، به دستور هارون، به زهر جفا به شهادت رسيد و در مقابر قريش كه بعد به شهر كاظمين شهرت يافت، مدفون گرديد»(60).

ب. مادر

شخصيت پدر ومادر تأثير بسياري در روح و جسم فرزند دارد. از اين رو، ائمه اطهار در انتخاب همسر دقت بسيار مي نمودند. طهارت و پاكي مادر شرط اساسي براي گزينش مادر امامان بوده است.

مادر حضرت معصومه عليها السلام، حضرت نجمه(61)، كنيزي است از ديار مغرب كه دست تقدير(62) او را به پاي مكتب و مجمعِ علمي حميده خانم، همسر امام صادق عليه السلام مي نشاند. حميده از استادان مجامع علمي بانوان و آگاهان حديث درعصر امام صادق عليه السلام مي باشد(63). نجمه علوم اسلامي را نزد حميده مي آموزد و نشانه هاي عقلي و هوشياري و ايمان به خدا از رفتار و سيره علميوي مشهور مي گردد تا آنكه اين شاگرد ممتاز مكتب جعفري مورد توجه استاد خود قرار مي گيرد و استادش «درخواب پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم را مي بيند كه به او دستور مي دهند كه نجمه را به ازدواج پسرش درآورد كه به زودي بهترين فرد روز زمين از او متولد خواهد شد»(64). حميده، نجمه را به ازدواج پسرش امام كاظم عليه السلام درآورد و بسيار سفارش اورا به پسرش نمود: «نجمه بانويي است كه هرگز بهتر از او نديدم و هيچ ترديدي ندارم كه اگر خداوند فرزندي از او عنايت كند، نسل طيب و طاهري از او پديدار خواهد ساخت. من او را به تو مي بخشم. پس در حق او همواره خير وسعادت جست وجو كن»(65).

مدتي از ورود اين بانوي گرانقدر به حريم امام موسي كاظم عليه السلام نمي گذرد كه وجود مطهّر امام رضا عليه السلام شكل مي گيرد، «در حالي كه سنگيني حمل را احساس نمي كند. او هرگاه مي خوابد، صداي تسبيح و تحميد را از درون رحمش به گوش مي شنود، بيمناك شده، از جا برمي خيزد، اما صدايي نمي شنود»(66). تا آنكه اين گوهر تابناك پا به عرصه وجود مي گذارد و تاريخ تشيع گوهري ديگر درآسمان خود به نظاره مي نشيند و «به قدوم مباركش، مادرش را به طاهره ملقب مي كنند»(67).

بيست و پنج سال بعد از تولد امام رضا عليه السلام(68)، در همان رحم پاك كه يك معصوم را در خود پرورده بود، نوزاد ديگري شكل گرفت و گوشت وپوستش از سفره معصوم تغذيه كرد و وجودش باصداي مناجات و عبادت مادرش به هم آميخت. سرانجام اونيز پا به عرصه وجود گذاشت و درآغوشي قرار گرفت كه گرمي وجود يك معصوم را لمس كرده بود و از پستاني مكيد كه برادرش امام رضا عليه السلام ازآن مكيده بود. او همان معصومه، فاطمه ثاني عليها السلام بود.

ج. برادر

حضرت معصومه عليها السلام نه تنها از ناحيه پدر و مادر داراي فضيلت بود، بلكه افراد ديگر خانواده آن حضرت نيز هر يك داراي فضايل اخلاقي و صفات روحي خاصي بودند كه وصفشان در تاريخ ذكر شده است(69).

از ميان افراد خانواده اش، آنكه قلب حضرت معصومه عليها السلام برايش مي تپيد وجانش درگرو جان او بود و در فضايل و مناقب والاترين به شمار مي رفت، برادرش علي بن موسي الرضا عليه السلام بود. علي بن موسي الرضا عليه السلام برادر بزرگ حضرت بود كه 25 سال قبل از تولد حضرت معصومه عليها السلام، در همان ماه تولد حضرت معصومه عليها السلام يعني ذي القعده سال 148 ه .ق. در شهر مدينه(70) چشم به جهان گشوده بود. اسم شريف آن حضرت، علي و كنيه اش ابوالحسن و مشهورترين لقبش رضا عليه السلام بود(71). حضرت رضا عليه السلام در 35 سالگي، پس از شهادت پدر به امامت رسيد. امامت آن حضرت با خلافت سه خليفه عباسي: هارون الرشيد (10 سال)، محمد امين (5 سال) و مأمون (5 سال) معاصر گرديد. درزمان مأمون بود كه آن حضرت از شهر مدينه به خراسان خوانده شد و در ماه صفر سال 203 ه .ق.، پس از 20 سال امامت، در 55 سالگي به دستور مأمون، به شهادت رسيد و در همان سرزمين به خاك سپرده شد(72).

پي نوشت:

1) قال الرضا عليه السلام: «من زارها عارفاً بحقها فله الجنة».
2) سفينة البحار و مدينة الحكم و الاثار»قمي، شيخ عباس، (2 مجلد)، انتشارات كتابخانه محمودي، ج 1، ص 557، ماده «زمن».
3) قسمتي از دعاي ندبه، «بحارالانوار» 110 جلد، تهران، منشورات مكتب اسلاميه، ج 102، ص 104.
4) اشاره به قسمتي از زيارت نامه حضرت معصومه عليها السلام كه امام رضا عليه السلام آن را نقل نموده اند: «يا فاطمة اشفعي لي في الجنة» «بحار الانوار» ج 102 ص 265، ح 4.
5) امام صادق عليه السلام فرمود: «لنا حرماً و هو قم و ستذفن فيها امرأة من ولدي تسمي فاطمه، من زارها وجبت له الجنة»، تاريخ قم، محمدبن حسن بن قمي، ترجمه حسن بن علي بن حسن عبدالملك قمي، تصحيح: سيد جلال الدين تهراني، تهران، انتشارات توس، ص 214.
6) حديث امام رضا عليه السلام در «بحارالانوار» ج 102، ص 265، ح 4 و حديث امام جواد عليه السلام در «بحارالانوار» ج 102، ص 265.
7) حضرت رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «هنگامي كه خداوند مرا به آسمانها عروج داد... در زمين جبل بقعه اي ديدم از مشك خوشبوتر و از زعفران خوشرنگ تر، ناگاه پيرمردي را درآن زمين ديدم كه كلاه درازي بر سر دارد. به جبرئيل گفتم: اين بقعه چيست؟ گفت: جايگاه شيعيان تو و شيعيان وصيّ تو علي عليه السلام است. گفتم: اين پيرمرد كيست؟ گفت: شيطان است. گفتم: از ايشان چه مي خواهد؟ گفت: مي خواهد آنان را از دوستي وولايت اميرالمؤمنين عليه السلام بازدارد،و به نافرماني خدا وگناه دعوتشان كند. گفتم: اي جبرئيل مرا به آن مكان ببر. با حركتي سريع تر از برق مرا به آنجا رسانيد. گفتم: يا ملعون، قم! يعني اي ملعون برخيز و برو! در اموال و اولاد و زنان دشمنان ايشان شركت كن؛ زيرا تو را بر شيعيان من و شيعيان علي عليه السلام سلطنتي نيست. از اين رو، آن مكان «قم» ناميده شد». بحارالانوار، ج 60 ، ص 217، ح 42 و ص 218، ح 48؛ علل الشرائع، ابي جعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، نجف، منشورات مكتب حيدريه،1385 ه .ق.، ص 572.
8) اباصلت مي گويد: «خدمت امام رضا عليه السلام بودم، گروهي از اهل قم بر ايشان وارد شدند و بر امام سلام نمودند، امام عليه السلام پاسخ سلامشان را داد وآنان را نزد خود نشاند، پس فرمود: مرحبا به شما، خوش آمديد!شما شيعيان راستين ما هستيد». بحارالانوار،ج 60،ص 231،ح 62؛ عيون اخبارالرضا عليه السلام، شيخ صدوق، (دو جلد در يك مجلّد) چاپ دوم، ناشر: رضامشهدي، 1363، ج 2، ص 260.
9) به اين مطلب در روايات بسياري اشاره شده است. ر. ك: بحارالانوار، ج 60، كتاب السماء والعالم، باب ممدوح من البلدان والمذموم منها، صص 220 - 213.
10) امام صادق عليه السلام فرمود: «جايگاه حشر همه مردم «بيت المقدس» است، مگر(مردم) سرزميني از بلاد «جبل» كه آن را قم گويند. آنان در قبرهايشان(در همان سرزمين) به حسابشان رسيدگي مي شود واز همان جا به سوي بهشت محشور خواهند شد». «بحارالانوار» ج 60،ص 218.
11) گنجينه آثارقم» فيض، عباس، (2جلدي) چاپ اول، قم، چاپ مهر، 1349، ج 1، ص 70.
12) معجم البلدان، ج 4، ص 397.
13) قيام خونين 15 خرداد 1342 و 19 دي 1356، آغاز حركت متشكل و پيوسته انقلاب شكوهمند اسلامي بود. «روز شمار انقلاب اسلامي» دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، سال 1361.
14) روزنامه جمهوري اسلامي ايران، 19 آذر 1359.
15) بحارالانوار، ج 60، ص 217،ح 43.
16) امام كاظم عليه السلام: «قم عشّ آل محمّد و مأوي شيعتهم...». همان، ص 214، ح 31.
17) همان، ص 213.
18) اصول كافي» ج 2، ص 5، ح 7.
19) الروضة من الكافي» ج 8 ، ص 304، ح 472: «فتلقّي آدم من ربه كلمات فتاب عليه ...، سوره بقره، آيه 37، قال سأله بحق محمّد و عليّ و فاطمة و الحسن والحسين عليهم السلام».
20) قل لا أسألكم عليه اجراً الا المودة في القربي » سوره شوري:42، آيه 23.
21) حارالانوار» ج 52، ص 123 ح 8.
22) دعاي ندبه، «بحارالانوار» ح 102، ص 104.
23) دعاي افتتاح، «مفاتيح الجنان»، شيخ عباس قمي.
24) اين فضايل بيش از آن است كه دراين مختصر بگنجد. براي اطلاع بيشتر، ر. ك: بحارالانوار، ج 102(كتاب مزار).
25) با تمسك به عبارات زيارت جامعه كبيره.
26) مفاتيح الجنان.
27) زيارت جامعه كبيره، «بحارالانوار» ج 102، ص 127، ح 4؛ «عيون اخبارالرضا عليه السلام» ج 2، صص 272 - 277.
28) كامل الزيارات» قولويه قمي، ابوالقاسم جعفربن محمد، تعليق: ميرزا عبدالحسين اميني تبريزي، نجف اشرف، 1365، ص 11.
29) امام صادق عليه السلام: «ان زيارتها تعادل الجنة، يا من زارها وجبت له الجنة». «بحارالانوار» ج 102، ص 267، ح 5و6.
30) همان، ص 265، ح 4.
31) امام رضاعليه السلام: «من لم يشكر المنعم من المخلوقين لم يشكرالله عزوجلّ». «عيون اخبارالرضاعليه السلام» ج 2، ص 24، ح 2.
32) از امام سجاد عليه السلام روايت است كه فرمودند: «خداوند در روز قيامت به بنده اي از بندگان خود مي گويد: آيا از فلاني شكرگذاري كردي؟ بنده مي گويد: خداوندا تو را شكر گفتم. خداوند مي فرمايد: شكر مرا نمي كني تا وقتي كه از او سپاسگزاري نكرده اي». «اصول كافي» ج 1، ص 99، ح 30.
33) ديوان حافظ شيرازي.
34) مفاتيح الجنان» زيارت آل يس.
35) دعاي ندبه، «بحارالانوار» ج 102، ص 104.
36) دعاي فرج، «المزار» محمد بن مكّي، العاملي (شهيد اول)، تحقيق: محمود البدر، چاپ اول، قم، نشر معارف اسلاميه، 1416 ه. ق. ص 231 ؛ «بحارالانوار» ج 53، ص 275 و ج 102، ص 20.
37) بخشي از دعاي ندبه: هل من معين فاطيل معه العويل والبكاء، هل من جزوع فاساعد جزعه اذا خلا؛ آيا كسي هست كه مرا ياري دهد تا با او همناله شوم ومدتي طولاني با هم بگرييم؟ آيا زاري كننده اي هست كه او را در حال تنهايي در زاريش ياري دهم»؟
38) سوره يوسف:12، آيه 88.
39) لغت نامه دهخدا».
40) ناسخ التواريخ امام موسي بن جعفر عليه السلام» 10 جلدي، به تصحيح و حواشي: سيد ابراهيم ميانجي، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1353، ج 7، ص 337.
41) بحارالانوار» ج 48، ص 317.
42) اين كرامت با عنوان شفاي مرد نصراني، در همين تحقيق ذكر شده است. كرامت دوم بدين قرار است: «آقاي ميرسيدعلي برقعي فرمود: مردي اظهار مي كرد كه من در ايامي كه سفير ايران در عراق بود، همسرم مبتلا به جنون شد؛ به طوري كه كُند به پاهايش زديم. روزي از سفارتخانه به منزل آمدم، حال او را بسيار منقلب و آشفته ديدم. داخل اطاق مخصوص خود شدم و از همان جا متوسّل به مولا اميرالمؤمنين عليه السلام شده و عرض كردم: ياعلي عليه السلام، چندسال است كه در خدمت شما هستم و غريب و تنهايم. شفاي همسرم را از شما مي خواهم، همين طور در حال تحيّر بودم كه خدايا چه كنم! كه يك مرتبه خادمه منزل دويد و گفت: آقا بياييد! گفتم: همسرم فوت كرده است؟ گفت: خير، بهتر شد. من با عجله نزد همسرم رفتم. ديدم با حال طبيعي نشسته. همسرم به من گفت: اين چه وضع است؟ چرا به پاهاي من كند زديد! براي او توضيح دادم. بعد پرسيدم چه شد كه شما يك مرتبه بهتر شديد؟ گفت: در همين ساعات، خانم مجلّله اي داخل اتاق شد. گفتم: شما كيستيد؟ فرمود: من معصومه دختر موسي بن جعفر عليه السلام هستم. جدّم اميرالمؤمنين علي عليه السلام امر فرمودند: من شما را شفا دهم». «فروغي از كوثر» الياس، محمدبيگي، چاپ اول، قم، انتشارات زائر، 1374، ص 64.
43) مستدرك سفينة البحار» نمازي شاهرودي، شيخ علي، ص 257، ماده خطم، مشهد، چاپخانه خراسان.
برخي سال ولادت آن حضرت را 183 ه .ق. ذكر مي كنند؛ اما با توجه به اينكه پدر آن حضرت، امام موسي كاظم عليه السلام، در سال 179 ه .ق. دستگير و زنداني شد و در سال 183 ه .ق. در بغداد به شهادت رسيد، صحيح به نظر نمي رسد كه حضرت معصومه عليها السلام، در اين سال متولد شده باشد؛ به ويژه اينكه حضرت امام موسي كاظم عليه السلام در مدت اين چهار سال در زندان و دور از خانواده بود. بنابر نظر برخي، سال تولد و وفات آن حضرت معلوم نيست؛ روابط عمومي آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها السلام، مستندي درباره ولادت و رحلت حضرت معصومه عليها السلام، خدمت مرجع عظيم الشأن آية الله فاضل لنكراني، عرضه نمود كه ايشان در جواب مرقوم فرمود:
بسمه تعالي
بعد از حمد و درود، تخصيص دادن روزي از ايام سال به عنوان ولادت كريمه اهل بيت، حضرت معصومه عليها السلام، و روز دگري به عنوان وفات و رحلت آن حضرت، نياز به مدرك و مستند ندارد؛ بلكه امري است راجح، مخصوصاً براي مردم شريف قم كه به نعمت جوار آن حضرت متنعم اند.14/6/74 - محمد فاضل - 9 ربيع الثاني 1416. پيام آستانه( هفته نامه خبري، مذهبي واجتماعي)، دوشنبه 20/4/1379، پيش شماره 3، ص 4.
44) در قسمت فضايل و مناقب حضرت معصومه عليها السلام به آن اشاره خواهد شد.
45) در تعداد و نام فرزندان امام موسي كاظم عليه السلام اختلاف است، اما همه درباره اينكه آن حضرت دختري به نام فاطمه داشت، اتفاق نظر دارند. احاديثي در اين باره وجود دارد كه ذكر مي شود.
46) زن پاك از نجاست، زن پاك از عيب و منقحت.
47) ستوده و محمود.
48) نيكوكار، درستكار، پرهيزكار.
49) راه راست يافته، رستگار، خوش قامت.
50) پرهيزكار.
51) نظيف، پاكيزه.
52) خشنود كرده شده، پسنديده.
53) پسنديده، مورد رضايت، خشنود.
54) اين القاب در زيارتنامه غير مشهور آن حضرت، در كتاب انوارالمشعشعين، ج 1، ص 211، ذكر شده است.
55) اصول كافي» كليني رازي، ابي جعفر محمدبن يعقوب، تعليق وتصحيح: علي اكبر غفاري، چاپ پنجم، تهران، دارالكتب اسلاميه، 1363، ج 1، ص 476؛ «كشف الغمة في معرفة الائمة» اربلي، ابي الحسن، علي بن عيسي، تعليق: سيد هاشم رسولي، تبريز، مكتبه بني هاشمي، 1381 ه .ق.، ج 2، ص 212.
56) ابواء، نام منزلي است بين مكه و مدينه. «اعلام الوري به اعلام الهدي» طبرسي، ابي علي، ج 1، قم، مؤسسه آل البيت 1417 ه .ق.، ج 2، ص 6 .
57) الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد» مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، ترجمه و شرح سيد هاشم رسولي محلاتي، انتشارات علميه اسلاميه، ج 2، ج 208؛ «كشف الغمة في معرفة الائمة» ج 2، ص 212.
58) اعلام الوري باعلام الهدي» ، ج 2، ص 6.
59) منتهي الامال، قمي، شيخ عباس، تصحيح: سيد ابوالحسن مرتضوي اصفهاني، 2 جلد در يك مجلد، تهران، كتابفروشي علميه اسلاميه، 1331، ج 2، ص 143.
60) اصول كافي» ج 1، ص 476؛ كشف الغمة في معرفة الائمة، ج 2، ص 230؛ الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج 2، ص 207؛ اعلام الوري با اعلام الهدي، ج 2، ص 6.
61) از شواهد و قراين استفاده مي شود كه مادر حضرت رضا عليه السلام همان مادر حضرت معصومه عليها السلام است». «زندگي نامه حضرت معصومه عليها السلام» محمّدي اشتهاردي، محمّد؛ «زندگي نامه حضرت معصومه عليها السلام» و «تاريخ قم» منصوري، مهدي. ايشان دلايلي نيز بر اين مطلب ذكر فرموده اند. بخشهايي از زيارت نامه آن حضرت كه مي فرمايد: «السلام عليك يا اخت ولي الله، «السلام عليك يا عمّة ولي الله» و لقب «اخت الرضا عليه السلام» در زيارت نامه غير مشهوره آن حضرت نيز مؤيد اين مطلب است. نگارنده.
62) مرحوم كليني با سلسله اسناد خود از هشام بن احمد روايت مي كند كه وي گفته است امام كاظم عليه السلام به من اطلاع داد كه يك نفر از اهل مغرب به مدينه آمده است كه به همراه خود تعدادي كنيز دارد. پس همراه امام نزد آن شخص رفتيم و از او خواستيم كنيزهاي خود را بر ما عرضه كند، او تعدادي كنيز به ما نشان داد و هر كدام را كه نشان داد، امام عليه السلام فرمود: «اين كنيز مورد نياز ما نيست»، امام كنيزي ديگري درخواست كرد، آن شخص عرضه داشت: من جز يك كنيز بيمار كنيز ديگري ندارم و از عرضه آن امتناع ورزيد، برگشتيم. روز بعد امام عليه السلام از من خواست كه نزد آن شخص رفته، نظر او را درباره آن كنيز جويا شوم و خواسته اش را قبول نمايم. من نيز به نزد او رفتم و مجدداً آن كنيز را مطالبه نمودم. آن شخص مبلغي به خاطر آن كنيز از من درخواست نمود. من نيز مبلغ را پرداخت كردم و كنيز را تحويل گرفتم. به هنگام تحويل، آن شخص اصرار ورزيد تا بداند شخصي كه ديروز همراه من بوده كيست. به او گفتم: او مردي از بني هاشم است». پرسيد از كدام تيره بني هاشم؟ پاسخ دادم: بيش از اين چيزي براي گفتن ندارم. گفت: «كنيزي را كه به تو فروختم، از بلاد مغرب خريده بودم، يكي از بانوان اهل كتاب از من پرسيد: كنيزي كه همراه من است از آن كيست؟ پاسخ دادم كه براي خودم خريداري كرده ام. او گفت: «نه، هرگز شايسته نيست كه اين بانو نزد امثال تو باشد، او دختري است كه شايسته است در نزد برترين انسان روي زمين باشد. به زودي، از مولايش برايش پسري به دنيا خواهد آمد كه در شرق و غرب زمين همسنگي براي او نخواهد بود». «اصول كافي» ج 1، ص 486.
63) عيون اخبار الرضا عليه السلام» صدوق، ابي جعفر، ج 1، ص 14.
64) همان، ص 17.
65) عوالم العلوم والمعارف والاحوال من الآيات والاخبار والاقوال امام علي بن موسي الرضا عليه السلام» بحراني اصفهاني، شيخ عبدالله چاپ اول،قم، مؤسسه امام مهدي(عج)، 1409 ه .ق.، ج 22، ص 19.
66) عيون اخبارالرضا عليه السلام» مجلد1، ص 17؛ «بحارالانوار» ج 49، ص 9؛ «رياحين الشريعة» محلاتي، ذبيح الله، ج 5، تهران، دارالكتب الاسلامي، 1364 ه .ق.، ج 3، ص 22.
67) عيون اخبار الرضا عليه السلام» ج 1، ص 17.
68) حضرت امام رضا عليه السلام، در سال 148 ه.ق. به دنيا آمد. «الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد» ج 2، ص 239. فاصله بين سال ميلاد امام رضا عليه السلام، تا سال ميلاد حضرت معصومه عليها السلام (173 ه .ق.)، 25 سال مي شود.
69) براي اطلاع بيشتر، ر. ك: «الارشاد» شيخ مفيد، ج 2، ص 237؛ «بحارالانوار» ج 48،303.
70) اصول كافي» ج 1، ص 486؛ «ارشاد مفيد» ج 2، ص 239.
71) الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد»ج 2، ص 239.
72) همان.

منبع» معصومه آل رسول عليهم السلام/ فاطمه غفارنيا

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر