زن در انديشه حضرت زهرا عليها السلام
ریاحین ـ متن زیر بیانی از آیت الله جوادی آملی است که در آن به مبحث زن در اندیشه فاطمه زهرا علیهاالسلام می پردازند؛ این مقاله را با هم می خوانیم:
بسم الله الرحمن الرحيم و إيّاه نستعين
حمد خداي را سزاست که هرگونه اِنعام از او است و سپاس او را رواست که هرگونه الهام از او است.[2] تحيّت و درود پيامبران الهي، به ويژه حضرت ختمي مرتبت را رواست که سفيران حيات بخش خداوندند، و جانشينان واقعي آنان، مخصوصاً اهلبيت عصمت و طهارت، و بالاخص حضرت بقية اللّه(ارواحمَنسواهفَداه) را بجاست که حافظان راستين وحي و مفسّرانِ حقيقي معارف آن و مجريان معصومانه آناند؛ به اين ذوات قُدْسي تَولّي داريم و از دشمنان آنان تبرّي مينماييم.
چون عنصر محوري اين همايش که با مساعي مشکور خواهران جمعيت مؤتلفه اسلامي تشکيل شد، عنوانِ «زن در انديشه حضرت زهرا(عليهاالسلام)» است، برخي از معارف موروث از آن حضرت در اين باره ارائه ميشود و از آن جهت که ساحت قُدْسي اُمّ ابيها زن را چونان مرد، با منظر انسان شناسي ارزيابي ميفرمايد و احکام ويژهاي براي هرکدام از اين دو صنف، طبق ساختار بدني آنان قائل است و حِکَم مخصوصي را براي جان بشري که مشترک بين اين دو گروه است، معرّفي ميفرمايد، لذا عصارهاي از آن که در اين پيام ميگنجد، در طي چند اصل ارائه ميشود.
انديشه علمي و انگيزه عملي حضرت فاطمه عليها السلام
اصل يکم. انديشه علمي و انگيزه عملي حضرت فاطمهٍّ با سيره و سنّت معصومانه او کشف ميشود؛ چه اينکه سريره و گوهر نهادينه شده هويت ملکوتي آن حضرت مصدر چنان جَزْم علمي و عَزم عملي شده است.
کسي که به مکتب رفته باشد، انديشههاي علمي خويش را از حوزه يا دانشگاه فرا ميگيرد و طعم طبيعي و بوي بشري چنين دانش مُکتَسَبي به ذائقه و شامه کارشناسان علوم عادي ميرسد، ولي انسان معصومي که نگار مکتبنرفته باشد و غير از وحي پدر بزرگوارش کتاب و کتيبه و استادي نديده باشد و معجزهآسا صاحب مُصْحَفِ فاطمي گردد و از ملاهم و اخبار غيبي مطلع شود، دانش شهودي وي لدنّي، و طعم طيّبِ فراطبيعي و رائحه دلانگيز الهي چنان علمي، به کام و مشام وليشناساني که از اين ولايت هجرت نکردند، آشنا است.
لذا قبل از آنکه معلوم گردد، منزلت زن در انديشه فاطمي چيست، بايد روشن گردد که عروج اوجِ انديشه وَلَوي آن حضرت تا کجا است و منبع دانش وي چيست، تا آشکار شود که چگونه حضرت جبرئيل(عليهالسلام) که جز بر گروهي از انبيا و اولياي بزرگ نازل نميشود، مأمور اعلام و ابلاغ معارف نهاني غابر و مآثِر غيبي قادم به آن حضرت ميشود، تاعلوم منزّه از زمان و مبرّاي از مکان براي وي معلوم شود و آن حضرت از اموري خبر دهد که نه متزمّن است و نه متمکّن؛ چنانکه قرآن حکيم که معادل عترت طاهرين(عليهمالسلام) ميباشد، اينچنين است. بجا است که فرهيختگان علوم ديني بسرايند:
هر آبروي که اندوختم ز دانش و دين نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد[3]
تقارن عمر حضرت زهرا عليها السلام با نزول قرآن کريم
اصل دوم. ميلاد حضرت فاطمهٍّ مقارن اوائل بعثت رسول گراميصلي الله عليه و آله و سلم و نزول قرآن مجيد بود. شهادت آن حضرت مقارن ارتحال حضرت ختمي مرتبتصلي الله عليه و آله و سلم و انقطاع وحي بود؛ يعني عمر شريف حضرت فاطمهٍّ تقريباً با نزول قرآن کريم شروع شد و با ختم قرآن پايان پذيرفت، زيرا چند سال اوّل بعثت آيات فراواني نازل نشد.
بنابراين، مهمّترين عنصر معاصر براي آن بانوي ملکوت و جبروت همانا کلام خداست. لذا نام و ياد آن حضرت در بسياري از مواضع حسّاس قرآن حکيم مطرح شد؛ به عنوان نمونه ميتوان آيه مباهله، آيه تطهير، آيات سوره دهر(هلأتي)، سوره کوثر و آيه اَجْر رسالت: قُل لا أسئلکم عليه أجراً إلاّ المودّة في القربي[4] را نام برد، و اگر چند صباحي تولّد آن حضرت بعد از نزول قرآن مجيد رخ داد، براي آن است که همزمان بعثت و طليعه تنزّل وحي، جريان معراج پديد آمد و زمينه تکّون آن بانو در معراج فراهم شد و پاسي از زمان نزول قرآن مقارن پيدايش و پرورش وي در صلب طاهر و شامخ و رحم طاهره سپري شد.
بنابراين، تاريخ آغاز و انجام حيات ظاهري آن حضرت در بستر وحي خدا رقم خورد و چونان قرآن مجيد «مُلکي الحدوث و ملکوتيّ البقا» است و همسان قرآن کريم «تَجري مجري الشمسِ و القمرِ»، و هماره بدون آنکه افيون يا افسون يا افسانه گردد، حياتبخش جامعه بشري است.
عصمت فاطمي، ملاک حجيت ديني
اصل سوم. چون مدار مباحث اين همايش علمي تبيين مقام والاي زن در انديشه حضرت کوثر است و مقدار اعتماد علمي به انديشه ارائه شده به مقدار اعتقاد به اعتبار آن است، و نيز سهم اجراي عملي به انگيزه بيان شده به اندازه گرايش به صاحب آن است، بايد عنايت نمود که اوج انديشه حضرت زهراٍّ در اثر عصمت و طهارت آن بانو همانا حجّيّت الهي است، زيرا ملاکِ حجّيت ديني عصمت صاحب رأي است، نه عنوان امامت، لذا حضرت فاطمهٍّ هرچند امام نيست، ليکن در پرتو عصمت از آسيب سهو و نسيان و خطا معصوم و در ظلّ طهارت از گزند گزافهگويي مصون است؛ چهاينکه امام باقر(عليهالسلام) درباره آن حضرتٍّ فرمود: «واللّهِ لَقَد فَطَمَها اللّهُ بالعلم».[5]
و نيز بايد توجه داشت که امّت اسلامي وامدار محبّت اهلبيت عصمت(عليهمالسلام) است که آن حضرت از مصاديق بارز آن ذوات مقدّس است، و سَندِ لزوم وِداد و تحکيم مودّت آنان آيهاي است که در اصل دوم ياد شد. وقتي حجيّت علمي و مودّت قلبي هماهنگ شد، هم اعتماد فرهنگي به گفتار حضرت فاطمهٍّ قطعي ميشود و هم گرايش اجرايي و اهتمام عملي به دستور آن حضرت حتمي ميگردد.
مسئولان اين همايش وزين و مهمانان اينگردهمايي عريق، هم حجيّت رهنمود فاطمي را باور دارند، و هم محبّت قلبي آن حضرت را دلمايه خويش ميدانند و به آموختن آن و اندوختن اين همّت ميگمارند، زيرا کساني شايسته ولايتمداري و اجراي منويات اولياي الهياند که از انديشه سرشار و انگيزه مناسب برخوردار باشند، لذا حضرت ختمي مرتبتصلي الله عليه و آله و سلم براي تأمين نيروي متخصص و متعهّد و کادر کارآمد حکومت اسلامي مسجدي تأسيس کرد که درباره آن اين آيه نازل شد: ?فيهِ رجالٌ يُحبّونَ أن يتطهّروا?.[6]
آري مردمي که علاقه به طهارت از گناه دارند، توان تأسيس، نگهداري و بهرهوري از حکومت ديني را دارند. همچنين زناني ميتواند نگهبانان ولايت فاطمي باشد که به استناد …إلاّ المودّة في القربي، بر محور دوستي اهلبيت عصمت(عليهمالسلام)، مشتاق اجراي احکام آنان باشند.
امکان ارتقاي زنان به مقام علمي و عملي
اصل چهارم. اکنون که تا حدودي مبادي بحث معلوم شد، ميتوان حدس زد که بسياري از مسائل وابسته به جامعه محترم زنان از منظر حضرت فاطمهٍّ روشن شد، زيرا نيل آن حضرت به مقام منيع ولايت و صعود وي به قلّه رفيع خلافت الهي که هدف اصيل آفرينش انسان همان است، دليل قاطع است بر امکان ارتقاي زن به مقام برين علمي و عملي؛ البته کُنْهِ مقام آن حضرت مستور، ولي مقدار اُسوه بودن آن مشهور و قابل تجليل و دسترسي است، مثلاً حضرت فاطمهٍّ با استدلال عقلي و نقلي، امامت دودمان خود را سبب وفاق ملّي و ديني دانست و با تبيين مصالح احکام الهي، رعايت آنها را بر همگان لازم اعلام نمود و با بيان ضرورت عدل جمعي، اعتدال در معيشت را سودمند معرفي کرد و در تحليل مسائل قرآني ارث براي استرداد فدک، تفسير دقيقي از آيات الاحکام ارائه نمود و حکومتي که حامي عدل و داد نباشد و بر موازين قرآن و عترت اداره نگردد، آن را حکومت جاهلي دانست و با برداشت از قرآن حکيم چنين فرمود: وَ زعمتم أن لا ارث لنا، أفحکم الجاهليةِ تبغون و مَن أحسنُ مِن اللّهِ حکماً لقومٍ يُوقنون؟[7]
آنچه درباره اهتمام آن حضرت به تعليم احکام به زنان نقل شد، نشان لزوم فراگيري دانش براي زن و گسترش آن در بين زنان ديگر است. براي آنکه نيمي از جمعيت جامعه را زنان تشکيل ميدهند و همه آنها از حقوق بهرهوري علم و ادب و هرچه در تأمين زندگي سعادتمندانه مؤثر است، برخوردارند.
به منظور پرهيز از اختلاط نامحرم و جلوگيري از دخالت مردان در کار زنان، بايد گروه متکاملي عهدهدار رفع نيازهاي متنوع هم صنف خود باشند تا هيچ زني محکوم به انزوا نگردد و از پيشرفت علمي و عملي محروم نشود يا براي استيفاي حق خود ناچار به اختلاط نباشد. اگر از حضرت فاطمهٍّ نقل شد، کمال زن و سعادت آن در اين است که نامحرمي را نبيند و نامحرمي او را نبيند، چنين موقعيتِ مناسب، وقتي به دست ميآيد که صنف زن تمام نيازهاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي خود را با استقلال در اين فنون و استغناي از نامحرمان تأمين کند.
نمونه ديگري از سنّت و سيرت فاطمي که حاکي از سريره نقي و زکي آن حضرت بوده و برنامه زندگي زن، بلکه جامعه انساني را ميتواند ترسيم کند، اين است که سلمان فارسي که به عنوان «سلمان بن اسلام» مفتخر شد ميگويد: وقتي با اذن قبلي وارد منزل حضرت علي بن ابي طالب(عليهالسلام) شدم، ديدم حضرت فاطمهٍّ مشغول آرد کردن جَوْ ميباشد و دسته آسياب دستي خونآلود، و از طرف ديگر حضرت حسنبنعلي(عليهماالسلام) خردسالي است که از گرسنگي ناله ميکند و کفهاي دست حضرت زهرا زخمي و خونآلود است، و از طرف ديگر فضّه خدمتگزار آن حضرت ايستاده است. گفتم: اي دخت رسول خدا! چرا خدمت را به فضّه واگذار نميفرماييد؟ گفت: «حبيبم رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم مرا سفارش کرد، کار منزل يک روز به عهده فضّه و يک روز به عهده تو، ديروز نوبت فضّه بود و امروز نوبت من است… ».[8] چنين سنّت عدل پرور و احسانگستر وظيفه زنان، بلکه مردان را به خوبي تبيين ميکند.
تکريم مقام منيع مادر و نقش او در پرورش نسل آتي
اصل پنجم. زاد روز حضرت فاطمهٍّ گذشته از آنکه تجليل مقام شامخ زن را به همراه دارد، تکريم مقام منيع مادر را در بر دارد. کرامت مادر صبغهاي ديگر از جلالت زن است، زيرا انسان مانند فرشته نيست که از گزند مرگ معهود مصون باشد و اگر جريان فرزند پروري نباشد، نوع بشر منقرض ميشود و سهم مؤثر پيدايش و پرورش نسل آتي به عهده مادر است. چنين کاري هرگز منافي شأن متعالي زن نبوده، بلکه مکمّل منزلت او است و هر اندازه زن اهل طهارت روح و تذکيه عقل و تزکيه نفس باشد، تأسّي او به حضرت زهراٍّ بيشتر بوده و توفيق وي در تربيت فرزند صالح کاملتر خواهد بود.
تزريق عاطفه در جامعه و گسترش جاذبه در اجتماع مرهون لطف مادرانه صاحبان فرزند عطوف و رئوف است؛ چه اينکه مهمّترين عامل سکينت و طمأنينه در خانواده همانا زن است و در فرهنگ قرآن کريم که معادل عترت طاهرين(عليهمالسلام) است، زن به عنوان پايه سکون و آرامش معرفي شد و دو عنصر محوري تشکيل خانواده اصيل، مودّت عاقلانه و رحمت عطوفانه قرار داده شد؛ ?خلقَ لکم مِن أنفسکُمْ أزواجاً لِتسکنوا إليها و جعلَ بينکم مودّةً و رحمةً?.[9]
انديشه فاطمي عليها السلام و سيره او در تحکيم خانواده
آنچه از انديشه حضرت فاطمهٍّ و سيره عملي آن ذات قدسي استنباط ميشود اين است:
1/ اصالت خانواده و سعي در صيانت آن و پرهيز از هر کاري که سبب تزلزل آن ميگردد.
2/ اعتدال در زندگي و کوشش در اجتناب از افراط و تفريط، زيرا هرکدام از اين دو رذيلتِ خُلقي مايه فروريختن بنيان خانواده ميشود.
3/ تکريم متقابل و متعامل همسرها، بهطوري که کرامت هر دو طرف محفوظ بماند.
4/ تربيت فرزند متأدّب به آداب ديني که مقبول عصر و نسل حاضر باشد؛ البته آنچه را که حضرت فاطمهٍّ پروراند، نه مسبوق بود و نه ملحوق واقع شد. مقام والاي امام حسن مجتبي(عليهالسلام) و امام حسين سيد الشهداء(عليهالسلام) برتر از خيال و قياس و گمان و وهم مردم عادي است؛ درباره دخت گرامي آن حضرت، يعني زينب کبرا چنين سروده شد:
در حريم آن خاتون، ره نيابد افلاطون
اسم اعظم مکنون، رسم آن مسمّي شد[10]
5/معاهدههايي که با کرامت و عفاف زن هماهنگ است و موجب تحکيم بنيان مرصوص خانواده ميگردد، و لذا بنابر اين اصل، پرهيز از الحاق به کنوانسيون رفع تبعيض از زنان که ملت مسلمان و غيور، نيرنگ ننگآور آن را تحمل نخواهد کرد، ضروري خواهد بود.
مجدداً مقدم شما خواهران بزرگوار را گرامي ميداريم و از برگزارکنندگان اين همايش علمي سپاسگذاري مينماييم.
پروردگارا! نظام اسلامي، مقام معظم رهبري، مراجع بزرگ تقليد، دولت، ملّت، مملکت و جوانان را در ظلّ ولي عصر)عجل اللّه تعالي فرجه الشريف( حفظ فرما!
ارواح مؤمنان، امام راحل، شهدا، به ويژه شهداي مؤتلفه را با اوليا محشور فرما!
غفر اللّه لنا و لکم