( 4.5 امتیاز از 295 )

ریاحین : انسان شگفت موجودی است. هنگامی كه مورد عنايت آفريدگارش باشد و در پرتو خودسازی و آراستگی به ارزش‌های والای انسانی، راه رشد و كمال را پيش گيرد و بر آن باشد كه رنگ خدا پذيرد و به اخلاق او تخلّق يابد، می‌تواند روح را چنان توانمند سازد و به مرحله‌ای از مقام قرب اوج گيرد و به گونه‌ای پرتوی از صفات حق را در زجاجه جان پرتوافكن سازد، كه اراده‌اش به خواست خدا و فرمان او در هستی اثر گذارد و آنچه او می‌خواهد به اذن خدا تحقّق يابد.

اين مرحله از شكوه و عظمت روح، همان چيزی است كه از آن به ولايت تكوينی تعبير می‌گردد كه تنها بندگان خاصّ خدا و برگزيدگان بارگاه او از آن بهره‌ورند و اين همان سرچشمه كرامات و كارهای شگفت‌انگيز و معجزه‌های پيامبران و امامان نور است. و حضرت زهرا سلام الله علیها  ريحانه پرمعنويّت پيامبر از اين موقعيّت پرفراز بهره‌ای بسيار داشت؛ كه جلوه‌هايی از اين معجزه‌ها و كرامات را از هنگام آفرينش تا هنگامه شهادت و پرواز روح ملكوتی‌اش، گاه و بی‌گاه پرتوافكن می‌ساخت.1 كه اين نمونه‌های رسيده در روايات، گواه اين مدّعاست:

 

7 ـ عنايت خدا به ريحانه پيامبر

در اين مورد از يكی از بانوان كه افتخار همسری پيامبر را داشت آورده‌اند كه: پيامبر گرامی مرا با مقداری گندم به سوی خانه فاطمه فرستاد تا آن را آرد نمايد و پس از ساعتی برای آوردن آن گسيل داشت.

هنگامی كه نزد ريحانه ارجمند پيامبر رفتم، ديدم او ايستاده است و آسياب به خودی خود می‌چرخد وگندم را آرد می‌كند.

شگفت‌زده شدم و پس از بازگشت، جريان را به پيامبر گفتم، آن حضرت فرمود :

«انّ اللّه علم ضعف فاطمة فاوحی الی الرّحی ان تدور فدارت.»1

«از آن جايی كه خدا به خستگی و ناتوانی فاطمه آگاه بود، به سنگ آسياب دستور داد بچرخد و كار او را انجام دهد و آن سنگ نيز به دستور خدا می‌چرخيد.»

و نيز از پنجمين امام نور آورده‌اند كه: روزی پيامبر گرامی «سلمان» را به خانه اميرمؤمنان فرستاد تاپيامی را به ريحانه ارجمند پيامبر برساند و يا چيزی بياورد.

او به در خانه رسيد و در آستانه در، لحظاتی توقّف كرد تا سلام كند و آشنايی دهد و اجازه تشرّف بگيرد كه از آن جا تلاوت دلنواز قرآن و نيايش و راز و نياز پر سوز و اخلاص فاطمه را از درون خانه شنيد.

هنوز در اين مورد می‌انديشيد، كه جريان شگفتی نظر او را جلب كرد و دريافت كه آسيابی كه ريحانه سخت‌كوش پيامبر به وسيله آن دانه‌ها را آسيا می‌كند، به خودی خود می‌چرخد و ريحانه ارجمند پيامبر نيز در درون خانه در حال راز و نياز و تلاوت آيات دلنواز قرآن است.

او پيام خود را رساند و با پاسخ آن به حضور پيامبر باز آمد، امّا هنوز غرق در انديشه بود و در مورد نيايش ريحانه پيامبر و چرخش خودكار آسيا می‌انديشيد، كه پيامبر تبسّم كرد و فرمود :

«يا سلمان! ابنتی فاطمة ملأاللّه قلبها وجوارحها ايمانآ الی مشاشها، تفرغت لطاعة اللّه فبعث الله ملكآ فادار لها الرّحی وكفاها اللّه مؤونة الدّنيا مع مؤونة الاخرة.»2

«هان ای سلمان! خدای پرمهر گستره دل و كران تا كران سازمان وجود دخت ارجمندم فاطمه را لبريز از ايمان ساخته است. او برای فرمانبرداری خدا و عبادت او گوشه‌ای خلوت را برمی‌گزيند و با خدايش به نيايش خالصانه و عاشقانه می‌پردازد و كتاب او را تلاوت می‌كند و خدا نيز فرشته وحی يا فرشته ديگری را برمی‌انگيزد تا آسياب او را به حركت آورد و بدين وسيله، خدا رنج و زحمت اين سرا و سرای آخرت را از او برطرف و كار او را در دو سرا بسنده و كفايت می‌كند.

 

8 ـ گردش معجزه‌آسای گاهواره فرزندان او

در روايات رسيده در اين مورد آورده‌اند كه:

گاه اتّفاق می‌افتاد كه ريحانه پيامبر در حال نماز و نيايش بود و كودك دلبندش در گاهواره از خواب بيدار می‌شد و می‌گريست و در خانه نيز كسی نبود، آن حضرت به نمازش ادامه می‌داد؛ چرا كه دل در گرو عشق و شور خدا داشت و هنگامی كه به نماز و يا به نيايش می‌ايستاد و به بارگاه او می‌شتافت، از غير او دل گسسته بود؛ و بارها در آن شرايط ديده می‌شد كه گاهواره كودك به خودی خود می‌جنبد و او به آرامی به خواب می‌رود. و آن‌گاه روشن می‌شد كه فرشته‌ای گاهواره كودك را می‌جنباند و آن را به آرامی می‌خواباند تا ريحانه پراخلاص پيامبر، نماز و نيايش خالصانه‌اش را ناتمام نگذارد.«و كان ملک يحرّكه.»3

 

9 ـ خدا آتش را بر او حرام ساخته است

در اين مورد از «عايشه» آورده‌اند كه: روزی به خانه ريحانه پيامبر می‌رود و آن حضرت را می‌نگرد كه برای دو نور ديده‌اش حسن و حسين در ديگی كه بر روی آتش نهاده است، با آرد و شير و روغن غذايی نرم وروان درست می‌كند و در حالی كه ديگ بر روی اجاق و آتشِ شعله‌ور می‌جوشد، با دست برهنه آن را بهم می‌زند و جابه جا می‌كند و گويی آتش هرگز بر دست نازنين و معجزه آسای او اثر نمی‌گذارد.

عايشه شگفت‌زده از آن جا بيرون می‌رود و آن رويداد عجيب را با پدرش ابوبكر در ميان می‌گذارد.

ابوبكر می‌گويد : «يا بنيّة اكتمی هذا، فانّه امر عظيم.»

«دخترم! اين راز را پوشيده دار كه كاری بس شگفت‌آور است.»

جريان از آغاز تا سفارش ابوبكر به گوش پيامبر می‌رسد و آن حضرت بر فراز منبر می‌رود و ضمن سخنانی در نكوهش سفارش پوشيده داشتن عنايت خدا به فاطمه(س) می‌فرمايد :

«و الّذی بعثنی بالنّبوّة واصطفانی بالرّسالة، لقد حرّم اللّه عزّ وجلّ النّار علی لحم فاطمة ودمها وعصبها وشعرها...»

«به خدايی كه مرا به پيامبری برگزيد و به رساندن پيام خود انتخاب كرد سوگند كه ذات بی‌همتای او آتش را بر گوشت و خون و مو و رگ و پيوند فاطمه حرام ساخته است.»

 

10 ـ ده پاداش در برابر يك عمل

در اين مورد آورده‌اند كه: روزی ريحانه ارجمند پيامبر بيمار گرديد و در آن حال دلش بهانه انار گرفت.

اميرمؤمنان پس از آگاهی از اين موضوع به بازار شتافت و با درهمی كه فراهم آورد، اناری خريد و بازگشت.

در راه خانه، چشمش به بيماری غريب و ناآشنا افتاد كه در كنار كوچه تكيه كرده بود. آن حضرت جلو رفت و پس از پرس و جو از حال او و نيازش، آن مرد گفت: علی جان! اينك چند روز است كه بيمارم و گرفتار، امّا كسی به دادم نمی‌رسد.

اميرمؤمنان از او پرسيد كه چه كاری برايش می‌تواند انجام دهد؟

گفت: اگر می‌توانی اناری برايم فراهم آور.

آن بزرگوار در انديشه شد كه آيا انار را به او بدهد يا به خانه برد؟ كه اين آيه شريفه از گستره دلش گذشت كه: «وَأَمَّا السّائِلَ فَلا تَنْهَر».

«هرگز خواهنده كمك و اظهاركننده نياز را از خود مران!»

به هر حال بر بالين آن بيمار نشست و انار را شكست و به او خورانيد.

پيرمرد بيمار جان گرفت و رو به بهبود نهاد و آن حضرت پس از ساعتی بدون انار به خانه بازگشت، امّا ديد ريحانه پيامبر از بستر بيماری برخاسته است.

او از اميرمؤمنان استقبال كرد و سوگند ياد كرد كه به عزّت و شكوه خدا سوگند كه با بخشش خالصانه تو، هم بيماری و هم هوس انار از وجود من پريد؛ بنا بر اين جای شادمانی است و نه نگرانی!

درست در اين هنگام بود كه صدای حلقه در برخاست و سلمان وارد شد و طبقی سرپوشيده را تقديم داشت.

اميرمؤمنان پرسيد :«ممّن هذا يا سلمان!»

«هان ای سلمان! اين هديه از سوی كيست؟

او پاسخ داد :«من اللّه الی الرّسول، ومن الرّسول اليک.»

هديه خدا به پيامبر و هديه او به شماست.

هنگامی كه سرپوش را برداشتند، ديدند نُه عدد انار در ميان طبق است.

علی(ع) فرمود: اگر اينها برای من بود، می‌بايد ده عدد انار باشد؛ چرا كه قرآن می‌فرمايد: هر كس كار نيكی انجام دهد برای او ده پاداش همانند آن خواهد بود.

«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالها»4

سلمان خنديد و يك انار ديگر از آستين خود بيرون آورد و گفت: انارها ده عدد بود و من خواستم بدين وسيله شما را بيازمايم.«يا علی واللّه كانت عشرآ ولكنّی اردت بذلک انّ اجرّبک.»

 

11 ـ ديدن فرشتگان در آستانه شهادت

درباره كرامات ريحانه پيامبر و مشاهدات غيبی و همسخنی او با فرشتگان، از ششمين امام نور آورده‌اند كه: ريحانه پيامبر در آستانه شهادت، ديدگان خويش را گشود و پس از نگاهی پرمعنا فرمود :

سلام بر فرشته وحی!

سلام بر پيامبر خدا!

بار خدايا! با پيامبرت هستم.

بار خدايا! در رضوان و جوار رحمت تو و در خانه تو، خانه امن و امان هستم.

آن‌گاه رو به حاضران فرمود :

«أَ تَرَوْنَ ما أَری؟»

«آيا آنچه را من می‌نگرم، شما نيز می‌نگريد؟»

«فَقيلَ: لَها ما تَرينَ؟»

«پرسيدند: مگر شما چه می‌بينيد؟»

فرمود :«هذِهِ مَواكِبُ أَهْلِ السَّماواتِ، وَهذا جِبْرِئيلُ وَهذا رَسُولُ اللّهِ...»5

«اينان آسمانيان هستند و آن هم فرشته وحی است و اين هم پدرم پيام‌آور بزرگ خدا. پدرم رو به من دارد و می‌فرمايد: هان ای دخترم فاطمه جان! نزد ما بيا كه آنچه در پيش داری برای تو از دنيا و تمامی نعمت‌های آن برتر است.»

 

12 ـ آگاهی از زمان فراق

از ديگر شگفتی‌ها و كرامات ريحانه پيامبر اين بود كه به گونه‌ای سخن می‌گفت و رفتار می‌نمود كه گويی از شهادت خويش به طور دقيق آگاه است؛ چرا كه هم از زمان آن خبر داد و هم در حالی كه نشانه‌های فراق و شهادت در او نبود، از لحظه شهادت خويش سخن گفت و هم خويشتن را برای ديدار خدا آماده ساخت.

برای نمونه:

 

1 ـ يكی از ياران و شاگردان آن حضرت در اين مورد آورده است كه: من ساعتی پيش از شهادت ريحانه پيامبر در كنار او بودم. بانوی من رو به من كرد و فرمود :

«اِنَّ جِبْرِئيلَ أَتی النَّبِی لَمّا حَضَرَتْهُ الْوَفاةُ بِكافُورٍ مِنَ الْجَنَّةِ، فَقَسَّمَهُ أَثْلاثآ، ثُلْثآ لِنَفْسِهِ، وَثُلْثآ لِعَلِی وَثُلْثآ لی...»6

هان ای اسماء! «به هنگامه رحلت جان‌سوز پيامبر بود كه فرشته وحی فرود آمد و مقداری كافور بهشتی برای آن حضرت آورد. پيامبر آن را بر سه بخش تقسيم نمود. بخشی را برای خويشتن برداشت و بخشی را برای اميرمؤمنان گذاشت و بخش آخر آن را برای من.

اينك آن كافور را بياور و كنار بسترم بگذار كه من اندكی به استراحت می‌پردازم. پس از ساعتی مرا صدا بزن! اگر جواب تو را ندادم، بدان كه جهان را بدرود گفته و به پدرم پيامبر پيوسته‌ام.»

2 ـ و بانوی ديگری به نام «سلمی» كه از ياران و شاگردان آن حضرت است، آورده است كه: در واپسين لحظات زندگی دخت ارجمند پيامبر حضور داشتم كه از من آب خواست و غسل شهادت كرد.

آن‌گاه لباسهای تازه‌اش را خواست و پس از پوشيدن آنها به اطاق استراحت خويش رفت و رو به قبله قرار گرفت و رو به من فرمود :

«يا أُمّاهُ! اِنّی مَقْبُوضَةٌ أَلآنَ، اِنّی قَدْ فَرَقْتُ مِنْ نَفْسی...»7

«هان ای مادر! من از زندگی دست شسته و هم اينك جهان را بدرود خواهم گفت...»

 

3 ـ از «ابن عبّاس» آورده‌اند كه: ريحانه پيامبر در دقايق واپسين زندگی ظاهری‌اش دست دو فرزندش حسن و حسين را گرفت و به زيارت پدر شتافت.

ميان آرامگاه و منبر پدر رو به بارگاه خدا نماز خواند، آن‌گاه دو نور ديده‌اش را به سينه فشرد و با آنان وداع كرد و فرمود: پدرتان اميرمؤمنان در اين‌جا نماز می‌خواند، نزد او بمانيد.

پس به خانه باز گشت و به «اسماء» فرمود :

«... فَاِنْ أَجَبْتُکِ فَادْخُلی وَاِلّا فَاعْلَمی أَنّی أُلْحِقْتُ بِرَسُولِ اللّهِ.»8

هان ای اسماء! «من همين جا هستم، جايی نمی‌روم، بلكه ساعتی در اين حجره به استراحت می‌پردازم. پس از گذشت ساعتی اگر بيرون نيامدم، مرا ندا ده! اگر پاسخ تو را دادم، به حجره‌ام بيا، امّا اگر جوابی نشنيدی، بدان كه من جهان را بدرود گفته و به پدرم پيامبر پيوسته‌ام.»

 

4 ـ در آخرين ساعت زندگی دست همتای زندگی‌اش علی را فشرد و فرمود :

«يا أَبَا الْحَسَنِ! رَقَدْتُ السّاعَةَ فَرَأَيْتُ حَبيبی رَسُولَ اللّهِ....»

«علی جان! ساعتی پيش خوابيده بودم كه در عالم رؤيا محبوب دلم پيامبر خدا را در سرايی پرشكوه از مرواريد سپيد در خواب ديدم.»

هنگامی كه آن حضرت مرا ديد، با مهر هميشگی‌اش ندايم داد كه : «هَلُمّی اِلَی يا بُنَيَّةَ فَاِنّی اِلَيْکِ مُشْتاقٌ.»

«جان پدر! فاطمه جان! به سوی من بشتاب كه سخت در شور و شوق تو هستم.»

در پاسخ او گفتم: پدر جان! «وَاللّهِ اِنّی لاََشَدُّ شَوْقآ مِنْکَ اِلی لِقائِکَ.»

«به خدای سوگند! شور و شوق من برای ديدار شما و پيوستن به شما بيشتر است.»

در اين هنگام پدرم فرمود: «فاطمه جان! آرام باش كه امشب نزد من خواهی بود.»

«أَنْتِ اللَّيْلَةَ عِنْدی.»9

از آن جايی كه هيچ كس از لحظات مرگ و شهادت خويش جز به الهام و آگاهی‌بخشی از سوی خدا آگاه نمی‌گردد، اين آگاهی ريحانه پيامبر نشانگر آن است كه اين حقيقت از سوی خدا به او الهام می‌گرديد.

آری، روح او بسان روح مريم با عالم غيب در ارتباط بود و فرشتگان با او نيز بسان مريم، مام ارجمند مسيح، سخن می‌گفتند؛ چرا كه او مطابق روايات رسيده از مريم برتر و پرشكوه‌تر بود.10 و11

 

پی نوشت:

  1. لسان الميزان، ج 5، ص 65.
  2. مناقب، ج 3، ص 337.
  3. مناقب، ج 3، ص 337؛ بحار، ج 43، ص 45.
  4. سوره انعام، آيه 160.
  5. بحارالانوار، ج 43، ص 200.
  6. بحارالانوار، ج 43، ص 186؛ بيت الاحزان، ص 248.
  7. بحارالانوار، ج 43، ص 188.
  8. عوالم، ج 11، ص 508؛ وسائل، ج 2، ص 31.
  9. بحارالانوار، ج 43، ص 179.
  10. سوره مريم، آيه 1؛ سوره آل عمران، آيات 37 و 42 و 43 و 75.
  11. ذخائر العقبی، ص 44؛ در المنثور، ذيل آيه 43 از سوره آل عمران؛ مستدرك الصحيحين، ج 2، ص497.

 

 

 

منبع: کتاب سيماو سيره ريحـانه پيامبر(صلی الله علیه و آله )

 

تالیف: حجت الاسلام و المسلمین استاد  علی كرمی فريدنی

 

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر