( 4.3 امتیاز از 38 )

حجت الاسلام والمسلمین شیخ جعفر تبریزی

چرا امیرالمؤمنین علیه السلام هنگام هجوم به خانه از حضرت فاطمه زهرا علیها السلام دفاع نکرد؟

بعضی از معاندین به امامیه اعتراض کرده و می‌گویند: چگونه امکان دارد با وجود اسد اﷲ الغالب امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه السلام در خانه، فاطمه زهرا علیها السلام پشت درب آمده و مورد ضرب و جرح مهاجمین قرار گرفته باشد؟! و امیرالمؤمنین علیه السلام ناظر واقعه باشد و از خود هیچ عکس العملی نشان نداده باشد؟!

قبل از ارائه پاسخ قاطع به این شبهه، یک سؤال به ذهن خطور می‌کند که عامه باید پاسخ‌گوی آن باشند! و آن این‌که بر فرض قبول این مطلب، (نعوذ باﷲ)، چرا خلیفه اول و دوم، به کلام خداوند که در حق خاندان رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: (قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى)[۱] یعنی (ای پیامبر!) بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم، جز دوست داشتن اهل بیتم. احترام نگذاشتند و به خانه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام هجوم بردند؟

مگر نه آن است که خانه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام مصداق  آیه ۳۶ سوره النور می‌باشد که می‌فرماید:

(فِى بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ ‏و يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْأَصَالِ).

در خانه‏هايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت‏] آنها رفعت يابد، و نامش در آنها ياد شود. در آن [خانه‏] ها هر بامداد و شامگاه او را تسبیح كنند.

سيوطى و ديگران از قول ابوبكر از نبى مكرم صلی الله علیه وآله نقل كرده‏اند: خانه امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا علیهما السلام از با فضيلت‏ترين خانه‌هاى انبياء محسوب مى‏شود.[۲]

و مگر نه آن است که فاطمه علیها السلام یکی از مصادیق این آیات قرآن، است:

۱- (فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ).[۳]

پس كسى كه با تو محاجه كند، ‏پس از آن‌كه براى تو علم حاصل شد، ‏بگو كه بيائيد فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فراخوانيم و سپس مباهله كرده، ‏لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

۲- (إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا).[۴]

همانا خداوند اراده كرده است كه هر گونه زشتى و ناپاكى را از شما اهل بيت دور گرداند، و شما را پاک و مطهر سازد[۵].

با وجود این همه فضیلت، چگونه به خانه وحی هجوم می‌برند، و ضمن ضربه زدن به حضرت فاطمه زهرا علیها السلام، امیرالمؤمنین علیه السلام را دست بسته، با وضع اسف‌بار برای بیعت می‌برند؟!

در مواجه با این سؤال، اشخاصی مانند ابن تیمیة، ضمن قبول هجوم به خانه حضرت علیها السلام؛ خواسته‌ است این‌گونه پاسخ دهد که:

«إِنَّهُ كَبَسَ الْبَيْتَ لِيَنْظُرَ هَلْ فِيهِ شَيْءٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي يُقَسِّمُهُ، وَأَنْ يُعْطِيَهُ لِمُسْتَحِقِّهِ…»[۶].

همانا او (ابوبکر) به خانه ]حضرت فاطمه علیها السلام[ یورش برد تا ببیند آیا از اموال بیت المال (خدا) چیزی آنجا هست که آن را تقسیم کرده، و به مستحقش اعطا کند.

درباره این غیب گویی ابن تیمیة که با گذشت هشت قرن[۷] توانسته نیت و اندرون ابوبکر را بخواند! باید گفت: این‌گونه توجیهات را باید توجیهات مختص به ابن تیمیة دانست که جز دشمنی و حقد به اهل بیت علیهم السلام چیز دیگری نداشت، و کتاب «منهاج السنة» او شاهد بر صحت این گفتار است. ابن تیمیة بدون هیچ دلیل و منطقی این ادعای واهی را مطرح نموده است، مگر نه آن است که امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام جزء صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله هستند؟!

پس چگونه شد که ابن تیمیه ادعاهای علماء خود را در حق صحابه فراموش کرده، و ضمن تأیید هجوم به خانه حضرت علیها السلام، از صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله دفاع نکرد!؟

و چگونه آنها را متهم به نگاه داشتن اموال بیت المال در خانه نموده است؟

مگر عامه همه صحابه را عادل نمی‌دانند! چه شد که این‌گونه در مورد خاندان وحی سخن می‌گویند، و تمام کسانی را که در حق اهل بیت علیهم السلام ظلم کردند چون صحابی است، تقدیس می‌کنند، ولکن خاندان وحی که صحابی راستین رسول اعظم صلی الله علیه وآله هستند را، با بهانه‌های واهی و دروغین متهم می‌کنند. این نیست مگر احقاد بدری و حنینی که در دل قوم به صورت کینه جمع شده بود و با یافتن فرصت، تمام آن احقاد را بر خاندان اهل بیت علیهم السلام خالی نمودند.

با توجه به تعرفی که بزرگان عامه از «صحابه» داشتند،[۸] ثابت گشت، مصداق بارز صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام هستند، چگونه بزرگواران را متهم کرده، و دیگر صحابه را از هر گونه خطاء و نقص مبرا می‌کنید؟ بر چه اساس و طبق کدام مبنای اعتقادی خود، نزدیک‌ترین اشخاص به رسول خدا صلی الله علیه وآله را متهم به تخلف از بیت المال می‌کنید؟!

چگونه ممکن است به خانه نزدیک‌ترین صحابی رسول خدا صلی الله علیه وآله که خانه‌اش، خانه وحی است، هجوم برند و یار دیرین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را دست بسته، و با حالتی بسیار دردناک برای بیعت ببرند، و ادعا کنند که ما تمام صحابه را تجلیل می‌کنیم؟.

عده‌ای در صدد توجیه عبارت صریح ابن تیمیه برآمدند که گفت: «وَغَایَةُ مَا یُقَالُ: إِنَّهُ کَبَسَ الْبَیْتَ لِیَنْظُرَ هَلْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی یُقَسِّمُهُ»[۹]، آنها با ارائه معنایی دیگر از «کبس البیت» این قضیه را توجیه می‌کنند، و در برخی مناظرات ادعا کرده‌اند که کبس به معنای دخول است، و نه به معنای هجوم، و این در حالی است که «کبس دار» در استعمال اهل لسان به معنای هجوم است.[۱۰]

و بر فرض این‌که «کبس البیت»و «کبس الدار» در معنای داخل شدن عادی به خانه هم استعمال شده باشد، اما از آنجا که ابن تیمیه خود به هجوم به خانه وحی اعتراف می‌کند،[۱۱] نمی‌تواند به معنای داخل شدن عادی باشد، چرا که ابوبکر از این «کبس» بعداً اظهار ندامت می‌کند.[۱۲] پس اگر منظور از کبس داخل شدن معمولی بود، چه جای ندامت و پشیمانی است؟! در نتيجه عامه در مورد هجوم نتوانستند پاسخگو باشند، لذا با القاء شبهات واهی ]که چرا امیرالمؤمنین علیه السلام هنگام هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام از او دفاع نکرد؟[ از بیان حق شانه خالی کردند.

اگر چه این شبهات از اصل باطل و مردود است، ولکن برای اتمام حجت با معاندین، دلائلی را برای دفع این توهم بی‌اساس ذکر می‌کنیم.

(۱) واکنش امیرالمؤمنین علیه السلام

آلوسی ]یکی از علمای بزرگ عامه[ با استناد به بعضی از روايات منقول از متون عامه، می‌گوید: حضرت اميرالمؤمنين علی بن ابی‌طالب علیه السلام وقتی ناله جانسوز صدیقه کبری علیها السلام را شنید خود را به عمر رساند و او را به زمين زد.

آلوسی می‌نویسد:

هنگامی که علی جواب عمر را نداد.

عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید، و داخل خانه شد.

فاطمه به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول اﷲ»!

عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فاطمه فریاد زد: «یا ابتاه» (با مشاهده این ماجرا) علی ناگهان از جا برخاست، و گریبان عمر را گرفت، و او را به شدت کشید، و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید.[۱۳]

و لذا عامه خود اعتراف می‌کنند که حضرت علی بن ابی‌طالب علیه السلام در مقابل قوم مهاجم ایستاده، و عکس العمل نشان داده است.

(۲)عمل به وصیت رسول اﷲ صلی الله علیه وآله

بر فرض قبول کنیم که اميرالمؤمنين علیه السلام هنگام هجوم، از حضرت فاطمه زهرا علیها السلام دفاع نکرده باشد، و عکس العملی از خود نشان نداده باشد. دلیل این سکوت و صبر، عمل به عهد و پیمان با رسول اعظم صلی الله علیه وآله بود، زیرا رسول معظم صلی الله علیه وآله در مواطن مختلف امیرالمؤمنین علیه السلام را به صبر و شکیبایی در برابر ظلم و تعدی مهاجمین فراخوانده بودند.

ابن عبّاس می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله در وصیتی به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«يَا عَلِيُّ إِنَّ‏ قُرَيْشاً سَتُظَاهِرُ عَلَيْكَ، وَ تَجْتَمِعُ كَلِمَتُهُمْ عَلَى ظُلْمِكَ وَ قَهْرِكَ، فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ، وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَكُفَّ يَدَكَ وَ احْقِنْ دَمَكَ»[۱۴].

ای علی! همانا قریش بعد از من، بر ضد تو خواهند شد، و آنها بر ظلم کردن و چیره شدن بر تو اجتماع خواهند نمود، اگر یاوری یافتی با آنها نبرد کن و اگر یاوری نیافتی، دست نگه دار و خونت را حفظ کن.

پیامبر صلی الله علیه وآله در جای دیگر خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین سفارش نمود.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فِي وَصِيَّتِهِ لِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ علیه السلام:

«يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِكَ وَ تَنْقُضُ عَهْدِي… فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَعْهَدُ إِلَيَّ إِذَا كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ؟ فَقَالَ: إِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَبَادِرْ إِلَيْهِمْ‏ وَ جَاهِدْهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَكُفَّ يَدَكَ وَ احْقِنْ دَمَكَ حَتَّى تَلْحَقَ بِي مَظْلُوماً».[۱۵]

ای اباالحسن! همانا این امت بر ضد تو رفتار خواهند نمود و عهد مرا خواهند شکست… من گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله، وظیفه من در چنین شرایطی چیست؟ فرمود: اگر یاوری یافتی بر ضد آنها قیام و مبارزه کن، و اگر یاوری پیدا نکردی دست نگه دار، و خون خود را حفظ کن، تا در حالی که مظلوم هستی به من ملحق شوی.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خود جریان هجوم را این گونه بیان می‌کند:

«فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي رَافِدٌ وَ لَا مَعِي مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي، فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْهَلَاكِ، وَ لَوْ كَانَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَمِّي حَمْزَةُ وَ أَخِي جَعْفَرٌ لَمْ أُبَايِعْ كَرْهاً، وَ لَكِنَّنِي مُنِيتُ بِرَجُلَيْنِ حَدِيثَيْ عَهْدٍ بِالْإِسْلَامِ، الْعَبَّاسِ وَ عَقِيلٍ، فَضَنِنْتُ بِأَهْلِ بَيْتِي عَنِ الْهَلَاكِ، فَأَغْضَيْتُ عَيْنِي عَلَى الْقَذَى، وَ تَجَرَّعْتُ رِيقِي عَلَى الشَّجَا؛ وَصَبَرْتُ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ، وَآلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ حَزِّ الشِّفَار».[۱۶]

امير مؤمنان علیه السلام فرمود: نگاه کردم که نه کمک کارى دارم و نه يارى کننده‌ای؛ پس خواستم که خاندان خود را از نابودى حفظ کنم، و اگر براى من پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله عمويم حمزه و برادرم جعفر بودند، با زور بيعت نمى‌کردم؛ وليکن من مبتلا به دو نفر تازه مسلمان شدم، عبّاس و عقيل؛ پس خواستم که خاندان خود را از نابودى حفظ کنم؛ چشم خود را با وجود خار (در آن) بستم، و آب دهان را با وجود تيغ فرو بردم، و بر چيزى تلخ‌تر از عَلْقَم (گياهى تلخ) صبر کردم؛ و بر چيزى درد آور تر از تيغ براى قلب، صبر نمودم.

امیرالمؤمنین علیه السلام می‌گوید: گفتم: اى رسول خدا! آن‌گاه كه چنان شود چه وصيت و سفارشی به من داريد؟

فرمود: «اگر يارانى يافتى با آنان جهاد كن، و اگر نيافتى دست نگهدار و خون خويش حفظ كن، تا این‌كه براى برپايى دين و كتاب خدا و سنت من يارانى بيابى».[۱۷]

امام كاظم علیه السلام مى‌فرماید: از پدرم امام صادق علیه السلام پرسیدم: پس از به هوش آمدن رسول خدا صلی الله علیه وآله چه اتفاق افتاد؟ فرمود: زنها داخل شده، و شروع به شيون و زاری كردند، مهاجرین و انصار جمع شده و اظهار غم و اندوه مى‌كردند، اميرالمؤمنين علی بن ابی‌طالب علیه السلام فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روى بدن پیغمبر انداختم، رسول اﷲ صلی الله علیه وآله فرمود: برادرم، این مردم مرا رها خواهند كرد و به دنیاى خودشان مشغول خواهند شد؛ ولى این مسأله تو را از رسیدگى به من باز ندارد، مثل تو در بین این امت، مثل كعبه است كه خدا آن را نشانه قرار داده است تا از راههاى دور نزد آن بیایند… پس چون از دنیا رفتم و از آنچه به تو وصیت كردم فارغ شدى و بدنم را در قبر گذاشتی، در خانه‌ات بنشین و قرآن را آن‌گونه كه دستور داده‌ام، بر اساس واجبات و احكام و ترتیب نزول جمع آورى كن، تو را به بردبارى در برابر آنچه كه از این گروه به تو و فاطمه زهرا علیها السلام خواهد رسید سفارش مى‌كنم، صبر كن تا بر من وارد شوی.[۱۸]

بنابر روایت فوق و روایات دیگر اميرالمؤمنين علیه السلام جلو نیامد و با مهاجمین درگیر نشد، تا به امر و وصيت رسول خدا صلی الله علیه وآله عمل کند، رسول خدا صلی الله علیه وآله در مواطن مختلف سفارش به صبر نمود. بديهی است اگر اميرالمؤمنين علیه السلام پشت درب می‌آمد، و از حضرت صدیقه شهیده علیها السلام دفاع می‌کرد، مسلماً درگيری ايجاد می‌شد، و مهاجمين اميرالمؤمنين علیه السلام را ابتداء به نقض قول رسول اﷲ صلی الله علیه وآله متهم کرده، سپس هر خونریزی و درگیری که ایجاد می‌شد را به گردن امیرالمؤمنین علیه السلام می‌انداختند، لذا برای گرفتن هر گونه بهانه از مهاجمين، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام پشت درب آمد.

(۳)تمسک به سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله

بر فرض این‌که قبول کنیم امیرالمؤمنین علیه السلام در قبال هجوم به خانه وحی واکنشی نشان نداده باشد، می‌گوییم: همان گونه که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در مکه مکرمه، درقبال شکنجه صحابه، و حتی قتل سمیه مادر یاسر صبر را پیشه نمود، امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه السلام هم به تأسی از رسول اﷲ صلی الله علیه وآله سکوت نمودند.

یاران رسول اکرم صلی الله علیه وآله در مدت ۱۳ سال در مکه در جلوی دیدگان حضرت صلی الله علیه وآله، در زیر شکنجه جان می‌سپردند؛ اما حضرت صلی الله علیه وآله اقدامی نکرد و عامه خود بدان اعتراف دارند.

ابن حجر عسقلانى در الإصابه مى‌نویسد:

سمیه دختر خُبَاط… مادر عمار یاسر هفتمین كسى است كه اسلام آورد، ابوجهل او را اذیت مى‌كرد و آن قدر نیزه بر پایین شكمش زد تا به شهادت رسید، و او نخستین زن شهید در اسلام است. سمیه چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود، آل بنومغیره او را آزار و اذیت كردند؛ تا كشته شد. رسول خدا صلی الله علیه وآله، منظره شكنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مكه مى‌دید و مى‌فرمود: اى خاندان یاسر! صبور باشید كه وعده‌گاه شما بهشت است.[۱۹]

بی‌تردید حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله، در تمامی مراتب افضل و اسوه خلایق‌اند. با این‌که ایشان صلی الله علیه وآله می‌دیدند کافری هم‌چون ابوجهل و… متعرّض ناموس مسلمانان می‌شود؛ ولی نه تنها واکنشی از خود نشان نداده، بلکه به مسلمانان نیز فرمان صبر می‌دادند. رسولی که قرآن در وصف او فرموده: (بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ[۲۰] بسیار نسبت به مؤمنین مهربان و رئوف است؛ پس چرا شمشیر برنداشت تا ابوجهل را به سزای عملش برساند؟ آیا وظیفه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله احقاق حق و دفاع از مظلوم نیست؟

و نیز زمانی که عمر بن خطاب، متعرض زنان مسلمان می‌شد و آنها را به خاطر اسلام آوردنشان کتک می‌زد، چرا رسول خدا صلی الله علیه وآله واکنشی نشان نمی‌داد؟

ابن هشام در سیرۀ نبویه، مى‌نویسد:

«وَمَرّ [أَبُوْبَكْرِ] بِجَارِیَةِ بَنِي مُؤَمّل، حَيٌّ مِنْ بَنِي عَدِيِّ بْنِ كَعْبٍ، وَكَانَتْ مُسْلِمَةً، وَعُمَرُ بنُ الخَطَّابِ یُعَذِّبُها لِتَتْرُكَ الْإسْلامَ، وَهُوَ یَوْمَئِذٍ مُشْرِكٌ، وَهُوَ یَضْرِبُها، حَتَّىٰ إِذا مَلَّ قَالَ: إِنِي أَعْتَذِرُ إِلَیْكِ، إِنِي لَمْ أَتْرُكِكِ إِلّا مَلالَة، فَتَقُوْلُ: كَذٰلِكَ فَعَلَ اللَّهُ بِكَ»[۲۱].

ابوبكر مى‌دید كه كنیز مسلمان شده از بنو مؤمل از خاندان عدى بن كعب را،‌ عمر كتک مى‌زد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترک كند (چون عمر هنوز مشرک بود) آن قدر او را زد تا خسته شد، گفت: اگر تو را كتک نمى‌زنم براى این است كه خسته شده‌ام، از این جهت مرا ببخش. كنیز در پاسخ گفت: بدان كه خدا نیز این گونه با تو رفتار خواهد كرد.

حال سؤال این است که: چرا رسول خدا صلی الله علیه وآله جلوى عمر را نگرفت، و او را از این كار منع نكرد؟ چرا شمشیر نکشید تا عمر را به سزای عملش برساند؟

مخالفین، هر پاسخى برای این دو نمونه صبر و سکوت حضرت رسول صلی الله علیه وآله دادند، ما نیز عین همان را در باره صبر امیرمؤمنان علیه السلام و شمشیر نكشیدن آن حضرت علیه السلام، جواب خواهیم داد.

اگر عامه بگویند: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله قدرت دفاع از جان و ناموس مسلمانان را نداشت، زیرا نیروی بااخلاص و کارآمدی وجود نداشت تا رسول اﷲ صلی الله علیه وآله را یاری کند، ما هم همان مطلب را در حق امیرالمؤمنین علیه السلام بیان می‌کنیم، و در تأیید صحت این مطلب می‌گویم: شکی نیست که امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه السلام نفس نفیس پیامبر صلی الله علیه وآله است، چنانکه قرآن کریم صریحاً می‌فرماید: (فَمَنْ حَاجَّكَ فِيْهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ).[۲۲]

مفسرین بزرگ عامه اعتراف نموده‌اند که مراد از «انفسنا» وجود نازنین مولا علی علیه السلام است. چنانکه سیوطی این مفسر مشهور عامه می‌گوید:

«وَأَخْرَجَ مُسْلِمٌ وَالتِّرْمِذِي وَابْنُ الْمُنْذِرِ وَالْحَاكِمُ وَالْبَيْهَقِي فِي سُنَنِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقّاصٍ قَالَ: لَمّا نَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ: (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ…) دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَلِیّاً، وَفَاطِمَةَ، وَحَسَناً، وَحُسَیْناً، فَقَالَ: اللَّهُمَّ هٰؤُلَاءِ أَهْلِي».[۲۳]

امیرالمؤمنین علیه السلام نفس نفیس پیامبر صلی الله علیه وآله است، و بر سنت و سیره ایشان رفتار می‌کند، لذا در آنجا که نباید، شمشیر بکشد با اقتداء به رسول اکرم صلی الله علیه وآله شمشیر را غلاف می‌کند، ولو این‌که عزیزانش در جلوی دیدگانش به شهادت برسند. همان گونه که در دو جریان فوق، منقصتی بر شجاعت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وارد نبود، همان گونه صبر امیرالمؤمنین علیه السلام هم خدشه‌ای بر شجاعت و استقامت او وارد نمی‌کند.

چگونه سکوت امیرالمؤمنین دلیل بر منقصت باشد؟ و حال آن‌که آن یگانه رادمرد، با رشادت و شجاعت بی‌نظیر خود، شکوه و شکوت پهلوان یهود را درهم شکست که همگان در آن روز سخت از دهشت نعره‌های مرحب به خود لرزیده، و سایه سنگین مرگ در زیر ضربات سهمگین شمشیر او را احساس کرده، و ناگزیر یکی پس از دیگری از میدان نبرد می‌گریختند، چنانکه نقل شده:

«عَنْ أَبِي مَرْيَمَ، قَالَ: سَارَ رَسُولُ اللَّهِ إلَى خَيْبَرَ، فَلَمَّا أَتَاهَا بَعَثَ عُمَرَ ومَعَهُ النَّاسَ إلَی مَدِينَتِهِمْ أَوْ إلَى قَصْرِهِمْ فَقَاتَلُوهُمْ فَلَمْ يَلْبَثُوا أَنْ انْهَزَمَ عُمَرُ وَأَصْحَابُهُ، فَجَاءَ یُجَبِّنُهُمْ وَیُحَبِّنُونَهُ، فَسَاء، ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ: لَأَبْعَثَنَّ إلَيْهِمِ رَجُلاً یُحِبُّ اللَّهِ وَرَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ، يُقَاتِلُهُمْ حَتَّى یَفْتَحَ اللَّهُ لَهُ، لَيْسَ بِفَرّارٍ،…».[۲۴]

اما حیدر کرار غیر فرار در مقابل فوجی از لشکر دشمن جوانمردانه ایستاد، و با فتح و ظفر به سوی پیامبر بازگشت. آیا می‌توان گفت: سکوت امیرالمؤمنین خدشه‌ای بر شجاعت فاتح خیبر و کشنده مرحب، و عمرو بن عبدود و… است، و حال آن‌که اسداﷲ الغالب در یوم خیبر قلعه‌های یهود را فتح کرده، و پهلوان یکه‌تاز آنها را از پای درآورد. مگر رسول اﷲ صلی الله علیه وآله در بیان عظمت این فتح و نصرت عظیم نفرمود:

«قَالَ رَسُولُ اللِّهِ صلی الله علیه وآله: لَمُبَارَزَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ لَعَمْرِو بْنِ عَبْدِوُدٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ أعْمالِ أُمَّتِي إلَى یَوْمِ الْقِيَامَةِ».[۲۵]

مخالفین، خود در مورد عثمان روایت کرده‌اند هنگامی که صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله به خانه او ریختند، و همسرش را زده وانگشتش را قطع کردند، او از همسرش دفاع نکرد، مخالفین از این عملکرد عثمان چه پاسخی دارند که در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام این‌گونه شبهه را مطرح می‌کنند!؟

طبری،‌ در تاریخش مى‌نویسد:

سودان بن حمران آمد تا او را كتک بزند، نائله دختر فرافصه (زن عثمان) خود را بر روى او انداخت، سودان شمشیر را گرفت و انگشت او را قطع كرد، و سپس دست به پشت او زد، و گفت: عجب پشت بزرگى دارد، سپس عثمان را زد و كشت.[۲۶]

ابن كثیر دمشقى سلفى مى‌نویسد:

«ثُمَّ تَقَدَّمَ سُوْدَانُ بنُ حِمْرانَ بِالسَّیْفِ فَمَانَعَتْهُ نائِلَةُ فَقَطَعَ أَصَابِعَها فَوَلَّتْ فَضَرَبَ عَجِیْزَتَها بِیَدِهِ وَقَالَ: إِنَّها لَكَبِیْرَةُ الْعَجِیْزَةِ. وَضَرَبَ عُثْمانَ فَقَتَلَهُ»[۲۷].

چرا عثمان از زنش دفاع نكرد، مگر نه این كه او مرد بود، غیرت داشت و باید مدافع زنش باشد؟ مگر نه این‌که او بالاخره در این حمله کشته می‌شد، آیا بهتر نبود که از همسرش دفاع کند و بعد بمیرد؟! پس چرا هیچ واكنشى از خود نشان نداد و حاضر شد كه ببیند صحابه رسول خدا به همسر او اهانت كرده و متعرضش می‌شوند؟ مخالفین از این مطلب هر پاسخی دادند، ما نیز همان پاسخ را در مورد صبر امیرالمؤمنین علیه السلام به آنها خواهیم داد.

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: بعد از من حکامی خواهند آمد که در برابر آنها نباید شمشیر کشید، بلکه مردم باید صبر کنند، اگرچه هر بلایی بر سرشان درآوردند. پس طبق مبنای خود مخالفین امیرالمؤمنین علیه السلام نیز به روایت و توصیه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله عمل نموده است.

«قال: یَکُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ لَا یَهْتَدُونَ بِهُدَايَ، ولا یَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِي، وَسَیَقُومُ فِیهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیَاطِینِ فِي جُثْمَانِ إِنْسٍ. قال: قلت: کَیْفَ أَصْنَعُ یا رَسُولَ اللَّهِ إنْ أَدْرَکْتُ ذٰلِكَ؟ قَالَ: تَسْمَعُ وَتُطِیعُ لِلْأَمِیرِ، وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ، وَأُخِذَ مَالُكَ، فَاسْمَعْ وَأَطِعْ»[۲۸].

حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمودند: بعد از من پیشوایانى بر شما حکومت می‌کنند که به هدایت من هدایت نیافته‌اند، و به سیره و سنت من رفتار نمی‌کنند، و به زودی در میان آنان مردانى حاکم می‌شوند، که دلهاى آنها دلهاى شیاطین است، ولى در لباس انسان درآمده‏اند. گفتم ]حذیفة بن یمان[: اگر من آن زمان را درک کردم چه کنم؟ فرمود: گوش فرا دار و از امیر اطاعت کن، هر چند بر پشت تو تازیانه زند، و مال تو را برباید، گوش بده و پیروى کن‏.

(۴)مهاجمین فرصتی ندادند که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام واکنشی از خود نشان دهد

از روايتی كه عیّاشی در تفسير خود نقل کرده استفاده مى‏شود که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نزديک درب ورودى منزل بودند، و با ديدن عمر و همراهان، در را فوراً بر روى آنان بست تا وارد خانه نشوند.

«قَالَ عُمَرُ: قُومُوا بِنَا إِلَيْهِ، فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ وَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ وَ الْمُغِيرَةُ بْنُ شُعْبَةَ وَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ وَ سَالِمٌ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ قُنْفُذٌ، وَ قُمْتُ مَعَهُمْ، فَلَمَّا انْتَهَيْنَا إِلَى الْبَابِ.

فَرَأَتْهُمْ فَاطِمَةُ أَغْلَقَتِ الْبَابَ فِي وُجُوهِهِمْ، وَ هِيَ لَا تَشُكُّ أَنْ لَا يُدْخَلَ عَلَيْهَا إِلَّا بِإِذْنِهَا، فَضَرَبَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ، فَكَسَـرَهُ‏ وَ كَانَ‏ مِنْ‏ سَعَفٍ‏، ثُمَّ دَخَلُوا فَأَخْرَجُوا عَلِيّاً مُلَبَّباً»[۲۹].

عمر گفت: برخيزيد تا پيش او (علی بن ابی‌طالب علیه السلام) برويم پس ابوبكر، عثمان،‌ خالد بن وليد، مغيرة بن شعبة،‌ ابوعبيد جراح، سالم مولى ابوحذيفه، و قنفذ و من به همراه آنها راه افتادم، چون نزديک خانه رسیديم.

فاطمه آنان را ديد، لذا در را بست و شک نداشت كه بدون اجازه وارد نخواهند شد، عمر در را كه از شاخه‌های خرما ساخته شده بود، با لگد شكست، سپس وارد خانه شدند، و علی را کَشان کَشان از خانه بیرون بردند.

(۵)با توجه به کثرت مهاجمین، امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه السلام چگونه می‌توانست دفاع کند؟

قبل از این‌که این فقره از استدلال را بحث کنیم، یادآور می‌شویم که امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه السلام قالع خیبر، و آن دلیرمرد نبردهای سخت، از مقابله با مهاجمین ابایی نداشت، لکن اگر تنها به میدان می‌رفت، دشمن چنین تبلیغ می‌کرد که امیرالمؤمنین علیه السلام برای مسئله شخصی و منافع خاص خود جلو قوم ایستاد، و با این تبلیغ، اهل خلاف به اهدافی که به دنبال آن بودند می‌رسیدند، لذا حضرت علیه السلام با توجه به عدم همکاری صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله، و روی‌گردانی مردم از خاندان عترت و طهارت علیهم السلام، این‌گونه صلاح دیدند که درگیر نشوند، البته جای استدلال هم باقی است که یاری برای حضرت علیه السلام باقی نماند، پس مظلومیت حضرت علیه السلام ماده تاریخ شده، و چهره مردم بی‌وفا و روی‌گردان از حق و حقیقت مشخص گردید.

از مجموع روایات منقول از فریقین چنین برداشت می‌شود که مهاجمین افراد زیادی بودند که امیرالمؤمنین علیه السلام را محاصره کرده، و هنگام داخل شدن به خانه او را گرفته، و دست بسته جهت بیعت به سوی مسجد می‌کشیدند، آن فوج عظیم مهاجمین به حضرت اجازه ندادند از خود واکنشی نشان دهد. از مجموع الفاظ روایات این گونه بدست می‌آید که:

«…… جَمَاعَةٌ[۳۰] كَثِيرَةٌ[۳۱] مِنَ الصَّحابَةِ[۳۲] مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَالْأَنْصارِ[۳۳]، وَالطُّلَقاءِ[۳۴]، وَالْمُنافِقِينَ[۳۵]، وَسَفَلَةِ الْأَعْرابِ وَبَقايا الْأحْزابِ»[۳۶].

یعنی مهاجمین جماعت زیادی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله از مهاجرین و انصار بودند، عده‌ایی از مهاجمین بندگانی بودند که توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله آزاده شده بودند، و منافقین و اعراب پست، و بقایای گروه‌هایی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله بودند، جزء مهاجمین بودند. از جمله مهاجمین:

۱ـ أَبُوبَكْرٍ[۳۷].

۲ـ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ[۳۸].

۳ـ خَالِدِ بْنُ الْوَلِيدِ[۳۹].

۴ـ قُنْفُذٌ[۴۰].

۵ـ عَبْدُالرَّحْمٰنِ بْنُ عَوْفٍ[۴۱].

۶ـ أُسَيْدُ بْنُ حُضَيْرِ[۴۲] الْأشْهَلِي[۴۳].

۷ـ سَلَمَةُ بْنُ سَلَامَة بْنِ وَقْشِ الْأَشْهَلِي[۴۴].

۸ ـ سَلَمَةُ بْنُ أَسْلَمَ[۴۵]، وَفِي بَعْضُ الرِّواياتِ: سَلَمَةُ بْنُ أَسْلَمَ بْنِ جَرِيشٍ الْأَشْهَلِي[۴۶].

۹ـ الْمُغِيرَةُ بْنُ شُعْبَة[۴۷].

۱۰ـ أَبُو عُبَيْدَةُ بْنُ الْجَرَّاحِ[۴۸].

۱۱ـ ثَابِتُ بُنُ قَيْسِ بْنِ شماس[۴۹].

۱۲ـ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمَةِ[۵۰].

۱۳ـ سَالِمُ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةِ[۵۱].

۱۴ـ أَسْلَمُ الْعَدَوِيِّ[۵۲].

۱۵ـ عَياشُ بْنُ رَبِيعَة[۵۳].

۱۶ـ هُرْمُزُ الْفارِسِيِّ (جَدُّ عَمْرُو بْنُ أَبِي الْمِقدامِ)[۵۴].

۱۷ـ عُثْمانُ بْنُ عَفَّانَ[۵۵].

۱۸ ـ زِيادُ بْنُ لَبِيدٍ[۵۶].

۱۹ـ عَبْدُاللَّهِ بْنُ أَبِي رَبِيعَة[۵۷].

۲۰ـ عَبْدُاللَّهِ بْنُ زَمْعَة[۵۸].

۲۱ـ سَعْدُ بْنُ مالِكٍ[۵۹].

۲۲ـ حَمّادُ[۶۰].

۲۳ـ عَبْدُالرَّحْمٰنُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ[۶۱].

۲۴ـ زَيْدُ بْنُ ثَابِت[۶۲].

و این‌که مهاجمین بدون اذن داخل خانه شدند، و خانه حضرت علیها السلام را مورد هتک قرار دادند، از مسلمات تاریخ می‌باشد، و عامه خود به آن اعتراف دارند.

چنانكه ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنة» نوشته است، کسی درب منزل (منزل حضرت فاطمه زهرا علیها السلام) را باز نکرد؛ بلکه مهاجمان به زور وارد خانه حضرت علیها السلام شدند[۶۳].

و از روايت منقول از مرحوم عیّاشی[۶۴]; به خوبی روشن می‌شود، كسانی كه به خانه حضرت علیها السلام هجوم بردند، بدون مقدمه وارد خانه شدند، و فرصتی ندادند تا اميرالمؤمنين علی بن ابی‌طالب علیه السلام پشت درب بيايند، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام هم به درب خانه نزديک بودند، و واقعه در يک لحظه رخ داده.

و از روایات منقول از عامه نیز بدست می‌آید که مهاجمین هر گونه فرصت را از امیرالمؤمنین علیه السلام گرفته، و با خشونت هر چه تمام‌تر، تمام نقشه خود را عملی ساختند.

مسعودی نقل می‌كند: آنگاه مردم متوجّه منزل ]علی بن ابی‌طالب علیه السلام[ شده، و بر آن ]بزرگوار[ هجوم كردند، درب خانه او را به آتش کشیدند، و آن برگزيده خدا را بدون رضايت از منزل خارج كردند، و سیّده نساء را بوسيله لنگه درب طورى فشردند كه محسن خود را سقط كرد، و ]امیرالمؤمنین [ او را برای بیعت بردند و حضرت از بیعت امتناع کرد. گفتند: تو را می‌کشیم….[۶۵]

ابن عبد ربّه در العقد الفريد می‌نويسد:

«الَّذِينَ تَخَلَّفُوا عَنْ بَيْعَةِ أَبِي بَكْرٍ:… فَأَمَّا عَلِيٌّ وَ الْعَبَّاسُ وَ الزُّبَيْرُ فَقَعَدُوا فِي‏ بَيْتِ‏ فَاطِمَةَ، حَتَّى بَعَثَ إِلَيْهِمْ أَبُو بَكْرٍ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ لِيُخْرِجَهُمْ مِنْ بَيْتِ فَاطِمَةَ، وَ قَالَ لَهُ: إِنْ أَبَوْا فَقَاتِلْهُمْ. فَأَقْبَلَ ]عُمَرُ[[۶۶] بِقَبَسٍ مِنْ نَارٍ عَلَى أَنْ يُضْـرِمَ عَلَيْهِمُ الدَّارَ، فَلَقِيَتْهُ فَاطِمَةُ، فَقَالَتْ: يَا ابْنَ الْخَطَّابِ! أَجِئْتَ لِتُحْرِقَ دَارَنَا؟ قَالَ: نَعَمْ أَوْ تَدْخُلُوا فِيمَا دَخَلَتْ فِيهِ الْأُمَّةُ».[۶۷]

و یعقوبی در تاریخش می‌نویسد:

«… وَ بَلَغَ أَبَابَكْرٍ وَ عُمَرَ إنَّ جَمَاعَةً مِنَ الْمُهَاجِرِيْنَ وَالأنْصَارِ فَقَدِ اجْتَمِعُوا مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ فِي مَنْزِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ، فَأَتَوْا فِي جَمَاعَةٍ حَتَّى هَجَمُوا الدَّارَ »[۶۸].

به ابابکر و عمر خبر رسید که عده‌ای از مهاجرین و انصار همراه علی بن ابی طالب درخانه فاطمه جمع شده‌اند، پس همراه عده‌ای آمدند و به خانه هجوم آوردند.

ابن ابی الحدید می‌نویسد:

«فَجَاءَ عُمَرُ فِي عِصَابَةٍ، مِنْهُمْ أُسَيْدُ بنُ حُضِيرٍ، وَسَلَمَةُ بْنُ سَلَامَة بْنِ وَقْشٍ، وَهُمَا مِنْ بَنِي عَبْدِ الْأَشْهَلِ، فَصَاحَتْ فَاطِمَةُ وَنَاشَدَتْهُمْ اللَّهَ، فَأَخَذُوا سَيْفَي عَلِيِّ وَالزُبَيْرِ، فَضَـرَبُوا بِهِمَا الْجِدَارَ حَتَّىٰ كَسَـُروْهُما، ثُمَّ أَخْرَجَهُما عُمَرُ يَسُوْقُهُما…»[۶۹].

عمر با عده‌اى از جمله: اسید بن حضير، و سلمه بن سلامه از قبيله عبدالأشهل به در خانه وحی آمدند.

فاطمه فریاد زد و از آنان خواست خدا را مد نظر بگيرند.

در اين هنگام شمشير على و زبير را گرفتند، و به ديوار زدند تا شمشيرها شكست، و سپس على و زبير را خارج كردند، و عمر آنها را مى‌كشيد.

مسعودی می‌نويسد: روايت شده است كه عبّاس در زمانی كه رسول خدا صلی الله علیه وآله فوت شده بود، به سوی اميرالمؤمنين علیه السلام رفت و گفت: دستت را دراز كن تا با تو بيعت كنم،… اميرالمؤمنين علیه السلام ايستاد و با همراه شيعيانش به منزلش رفت، و به خاطر عهدی كه رسول خدا صلی الله علیه وآله با او كرده بود… پس بر او هجوم آوردند، درب خانه را آتش زده، و او را به زور از خانه خارج كردند.[۷۰]

با این حال امیرالمؤمنین علیه السلام چگونه می‌توانست دفاع کند، و جلو آن مهاجمین تا دندان مسلح را که با عده‌ای زیاد آمده بودند، و ناجوانمردانه عمل می‌کردند را بگیرد؟

(۶)باطل کردن نقشه دشمن

حضرت فاطمه زهراء علیها السلام پشت درب آمد و مانع شد که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دخالت کند، تا نقشه مهاجمان را نقش برآب كند، و با وقوع اين واقعه مهاجمين موفق به اجراء نقشه خود نشدند. مهاجمين آمده بودند که درگيری ايجاد كنند و مسئله را به نفع خود به پایان برسانند، لکن با رفتن حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به پشت درب و مانع شدن از دخالت مولی امیرالمؤمنین علیه السلام نقشه آنان نقش برآب شد.

مسعودی نقل می‌كند:

«فَوَجَّهُوا إِلَى مَنْزِلِهِ فَهَجَمُوا عَلَيْهِ،‏ وَ أَحْرَقُوا بَابَهُ، وَ اسْتَخْرَجُوهُ مِنْهُ كُرْهاً، وَ ضَغَطُوا سَيِّدَةَ النِّسَاءِ بِالْبَابِ حَتَّى أَسْقَطَتْ مُحَسِّناً، وَ أَخَذُوهُ‏ بِالْبَيْعَةِ فَامْتَنَعَ، وَ قَالَ: لَا أَفْعَلُ. فَقَالُوا: نَقْتُلُكَ! فَقَالَ: إِنْ تَقْتُلُونِي فَإِنِّي عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ‏،…».[۷۱]

اگر امیرالمؤمنین علیه السلام به پشت درب می‌آمد، می‌گفتند: دو خلیفه درگیر شدند و آنچه كه واقع شده به سبب اختلاف دو خلیفه بوده، و مسئله شهادت حضرت فاطمه علیها السلام را به دوش اميرالمؤمنين علیه السلام می‌انداختند، و اگر نبود حركت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و تأثير آن در بين مردم؛ خليفه اول و دوم بعد از واقعه دار وقت ملاقات نمی‌خواستند. لكن اين حركت ماندگار حضرت فاطمه زهرا علیها السلام تأثير خود را كرد، و افكار عمومی بر عليه دو خليفه پيش رفت، به طوری كه مجبور شدند وقت ملاقات بگيرند، تا خود را از تحت فشار افكار عمومی خلاص كنند.

ابن قتیبه در «الامامة و السیاسة» می‌نویسد: هنگامى که آن‌ دو (ابوبکر و عمر) عذرخواهى کردند، حضرت فاطمه علیها السلام عذر خواهی آنان را نپذیرفت؛ بلکه از آنها این چنین اعتراف گرفت:

«نَشَدْتُكُمَا باللَّهِ أَلَمْ تَسْمَعَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله يَقُولُ: رِضَا فَاطِمَةَ مِنْ رِضَايَ، وَسَخَطُ فَاطِمَةُ مِنْ سَخَطِي، وَمَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَقَدْ أَحَبَّنِي، وَمَنْ أَرْضىٰ فَاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضَانِي، وَمَنْ أَسْخَطَ فَاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنِي».

شما را به خدا سوگند مى‌دهم آیا شما دو نفر از رسول خدا صلی الله علیه وآله نشنیدید که فرمود: خشنودى فاطمه خشنودى من، و ناراحتى او ناراحتى من است. هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد و احترام کند، مرا دوست داشته و احترام کرده است، و هر کس فاطمه را خشنود نماید مرا خشنود کرده است، و هر کس فاطمه را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است؟!

ابوبکر و عمر هر دو اعتراف کرده و گفتند: «قَالا: نَعَمْ، سَمِعْنَاهُ مِنْ رَسُول اللَّهِ صلی الله علیه وآله»؛ (آرى ما از رسول خدا صلی الله علیه وآله این‌گونه شنیدیم).

(سپس صدیقه طاهره علیها السلام) فرمود: «فَإنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ و ملائِكَتَهُ أنَّكُما أسخطتُماني و ما أرضَيْتُماني، وَ لئِنْ لَقيتُ النَّبِيَّ لأشْكونَّكُما إلَيْهِ».

پس من خدا و فرشتگان را شاهد مى‌گیرم که شما دو نفر مرا اذیت و ناراحت کرده‌اید، و رضایت مرا بدست نیاورده‌اید، و به خدا سوگند در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شکایت خواهم کرد.

پس ابوبکر گفت: من از خشم او (پیامبر) و خشم تو ای فاطمه به خدا پناه می برم!… سپس (حضرت علیها السلام) فرمود: «وَاللَّهِ لَأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَيْكَ فِي كُلِّ صَلاةٍ أُصَلِّيها»[۷۲]؛ (به خدا قسم پس از هر نماز بر تو نفرین می‌کنم).

(۷)چگونه امیرالمؤمنین علیه السلام دفاع کند در حالی که کسی با ایشان باقی نماند؟

همان جماعتی که مکرر از آن نبی مکرم اسلام و با صراحت، مسأله جانشینی امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه السلام را شنیده بودند، بعد از عروج رسول اﷲ صلی الله علیه وآله به جنت نعیم، امیرالمؤمنین علیه السلام را رها کرده و به پیروی از هوای نفس، حب جاه و مقام و بر اساس عداوت با بنی هاشم، تشکیلات مخصوصی را سازماندهی کردند، و به قول غزالی از علمای عامه «حق را پشت سر انداخته و به جهالت اولیه برگشتند». شخصیتی مانند: حَسّان بن ثابت انصاری خزرجی که شاعر و صحابی رسول اﷲ صلی الله علیه وآله بود. او شعرش را در خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله قرار داد. برخی گفته‌اند او اولین شاعر در عهد اسلام بود که شعر دینی سروده، و امیرالمؤمنین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام را مدح گفت. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله او را مشمول دعای خویش گردانید و فرمود: تا زمانی که با اشعارت ما را یاری می‌دهی با روح القدس تأیید می‌شوی.[۷۳]

در واقعه غدیر حسّان بن ثابت عرض کرد: یا رسول اﷲ آیا اجازه می‌دهی که من چند بیت در ارتباط با غدیر بگویم؟ پیامبر صلی الله علیه وآله به او اجازه داد، حسّان صدا زد ای بزرگان قریش گوش دهید به شهادت رسول اﷲ صلی الله علیه وآله، سپس اشعار را انشاء نمود.

یُنَادِیْهُمُ یَوْمَ الغَدِیْرِ نَبِیُّهُمْ
یَقُوْلُ فَمَنْ مَوْلَاکُمُ وَ وَلِیُّکُمْ
إِلٰـهَكَ مَوْلَانَا وَ أَنْتَ وَلِیُّنا
فَقَالَ لَهُ: قُمْ یَا عَلِيُّ فَإِنَّنِي
فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهٰذا وَلِیُّهُ
هُنَاكَ دَعَا اللّٰهُمَّ وَالِ وَلِیَّهِ

 

 

  بِخُمٍّ وَ أَکْرِم بِالنَبِيِّ مُنَادِیا
فَقَالُوْا وَ لَمْ یُبْدُوْا هُنَاكَ تَعَامِیا
وَ لَنْ تَجِدَنَّ مِنا لَكَ الْیَوْمَ عَاصِیا
رَضَیْتُكَ مِنْ بَعْدِي إماماً وَهَادِیا
فَکُوْنُوْا لَهُ أَتْبَاعَ صِدْقٍ مُوَالِیا
وَ کُنْ لِلَّذِي عَادَی عَلِیاً مُعَادِیا

 

 

ترجمه: «پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر خم آنها را ندا داد و پیامبر چه ندا دهنده‌ی گرامی است. او می‌گفت: مولا و ولی شما چه کسی است؟ آنان که دشمنی‌شان علنی نبود پاسخ دادند: خدای تو مولای ما است و تو ولی ما هستی و هرگز از ما نافرمانی نخواهی دید.

پیامبر به علی فرمود: ای علی به پا خیز که من به پیشوایی و هدایت‌گری تو بعد از خودم راضی و خشنودم.

هر که من مولای اویم، علی مولا و ولی اوست، و بر شماست که به راستی پیرو او باشید. خداوندا! دوستدار دوستان او باش و دشمن دشمنانش!»

و با تمام این اوصاف، همین حسان بن ثابت علاوه بر این‌که با امیرالمؤمنین علیه السلام پس از ۲۵ سال انزوا و خانه‌نشینی بیعت نکرد، حضرت علیه السلام را مورد آزار قرار می‌داد به طوری که حضرت علیه السلام به می‌فرمودند: حسّان! چرا این قدر آزار می‌دهی؟[۷۴]

این قوم نه تنها از امیرالمؤمنین علیه السلام برگشتند، بلکه در خانه حضرت علیه السلام هم آتش زدند. آنها با تهدید و فشار، آن حضرت علیه السلام را به مسجد آوردند، و او را بر سر دو راهی «بیعت با خلیفه» یا «قتل و گردن زدن» قرار دادند. حضرت علیه السلام خود را به قبر مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله رساند و خطاب به پیامبر، همان کلمات هارون برادر حضرت موسی علیه السلام را گفت:

(إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني‏ وَ کادُوا یَقْتُلُونَني‏)[۷۵].

به طور کلی برای پاسخ به این سؤال می‌توان به عوامل زیر اشاره داشت:

۱- وجود منافقین در بین مردم که ایمان آنها یا ناقص بود یا اصلاً ایمان نداشتند، و خود را برای فرصت‌های بعدی آماده کرده بودند.

۲- جو خفقان بوجود آمده بعد از سقیفه به حدی بود که هیچ کس حتی حق نقل حدیث از پیامبر صلی الله علیه وآله را نداشت، و غیر از مؤمنین شجاع کسی سفارشات پیامبر صلی الله علیه وآله را دنبال نمی‌کرد، به طوری که بدعت‌های زیادی گذاشته می‌شد و جز اقلیتی، همه می‌پذیرفتند!

۳- وجود کینه بین افرادی که بستگانشان در جنگ‌ها، توسط امیرالمؤمنین علیه السلام کشته شده بودند.

۴- دقت در عدالت از طرف امیرالمؤمنین علیه السلام به نحوی که کمتر کسی یارای همراهی با آن را داشت.

۵- امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر به باج دهی به هیچ کس از سران قبایل و افراد با نفوذ و پا نهادن بر اصول نبودند، و برای ایشان تنها حفظ اسلام مطرح بود، و در این راستا از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کردند.

(۸)ممانعت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام از درگیری امیرالمؤمنین علیه السلام با مهاجمین

کسانی که عارف به مقام امام معصوم علیه السلام هستند، موظفند در صورت بروز خطر برای امام علیه السلام جان نثاری نمایند، تا خطر دفع گردد، و فاطمه علیها السلام عارف‌ترین شخص به مقام والای امامت بود.

حضرت علیها السلام وقتی تنهایی و مظلومیت امیرالمؤمنین علیه السلام را مشاهده نمود، پشت درب رفت، و مانع شد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام وارد درگیری شود و در معرکه دخالت کند، امام علی بن ابی‌طالب علیه السلام آن قدر به وصایای رسول اﷲ صلی الله علیه وآله احترام می‌گذاشت، که ندای مظلومیت صدیقه کبری علیها السلام را به جان خرید، و صبر کرد و بهانه را از دشمن گرفت، و در واقعه هجوم دخالت نکرد، و این خود دلیل مظلومیت امیرالمؤمنین علیه السلام است که جز همسر خود یار و یاور نداشت.

این جانفشانی حضرت فاطمه زهرا علیها السلام یادآور هجرت حضرت رسول صلی الله علیه وآله به مدينه، و خوابيدن حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام در جای پيامبر صلی الله علیه وآله است، اين قضيه کاملاً تصديق می‌کند كه حفاظت از وَلی خدا لازم است ولو با بذل جان که قرآن می‌فرماید: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ).[۷۶]

بعضی از مردم (فداكار و باايمان، هم چون امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه السلام به هنگام خفتن در جايگاه پيامبر) جان خود را در برابر خشنودی خدا می‎فروشند، و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است».

حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به پشت درب رفته و مانع از دخول امیرالمؤمنین علیه السلام به معرکه شد. این فداکاری صدیقه مرضیه علیها السلام برای حفظ جان امام عصر خود؛ يعنی اميرالمؤمنين علی بن ابی‌طالب علیه السلام بود، و در نهایت اقدام ایشان علیها السلام جهت جلوگیری از ایجاد درگیری و گرفتن بهانه از مهاجمین بود.

 


[۱]– الشوری: ۲۳٫

[۲]– «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ وَ عَنْ بُرَيْدَةَ قَالَ: قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله هٰذِهِ الآیة: (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ) فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ، فَقَالَ: أَيُّ بُيُوتٍ هَذِهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: بُيُوتُ الْأَنْبِيَاءِ، فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا الْبَيْتُ مِنْهَا لبَيْتِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ؟ قَالَ: نَعَمْ مِنْ أَفاضَلِهَا».

رسول خدا صلی الله علیه وآله مذکور را تلاوت فرمود، شخصى پرسید: اين كدام خانه‌ها است؟ فرمود: خانه هاى پيامبران. ابوبكر پرسید: آيا خانه علی و فاطمه هم از همان خانه‌ها است؟ فرمود: بلی، از بر‌ترين آنها است. (الدر المنثور: ج۶ ص۲۰۳، الكشف والبيان: ج۷ ص۱۰۷، الجواهر الحسان في تفسير القرآن: ج۷، ص۱۰۷، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني: ج۱۸ ص۱۷۴، و…).

[۳]– آل عمران: ۶۱٫

[۴]– الاحزاب: ۳۳٫

[۵]– احاديث زيادى از طرق عامه و خاصه صادر شده و دلالت مى‏كنند كه آيه فوق در شأن پيامبر و على و فاطمه و حسن و حسين علیهم السلام نازل شده است.

[۶]– منهاج السنة: ج۸ ص۲۹۱٫

[۷]– تقی الدین أبو العبّاس احمد بن عبدالحلیم… ابن تیمیة الحرانی الحنبلی الدمشقی، المتوفی: ۷۲۸ﻫ (الأعلام: ج۱ ص۱۴۴).

[۸]– بحث جایگاه صحابه از دیدگاه عامه به طور مفصل در ابتدای بخش پنجم گذشت.

[۹]– منهاج السنة: ج۸ ص۲۱۹٫

[۱۰]– «كَبَسَ دَارَهُ: هَجَمَ عليهِ وٱحْتَاطَ بِه وَٱقْتَصَرَ ابْنُ القَطَّاعِ عَلَى الْهُجُومِ». (تاج العروس من جواهر القاموس: ج۸ ص۴۳۸).

[۱۱]– منهاج السنة: ج۸ ص۲۹۱٫

[۱۲]– «قَالَ أَبُوبَكْرٍ عنْدَ مَوْتِهِ:… فَوَدَدْتُ أَنِّي لَمْ أَكْشِفُ بَيْتَ فَاطِمَةَ عَنْ شَيْءٍ». (تاريخ الطبری: ج۳ ص۴۳۰).

[۱۳]– «أَنَّهُ لَـمّا یَجِبُ عَلَيٌّ غَضَبِ عُمَرَ، وأَضَرَمَ النَارَ بِبابِ عَلِيٍّ، وَأَحْرَقَهُ وَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ، وَصَاحَتْ: یَا أَبَتَاهُ وَیَا رَسُوْلَ اللَّهِ، فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیْفَ وَهُوَ فِي غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبِها الْـمُبارَك، وَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَـربَ بِهِ ضَرْعَها، فَصَاحَتْ: یَا أَبَتَاهُ فَأَخَذَ عَلِيٌّ بِتَلابِیبِ عُمَرَ وَهَزَّهُ وَوَجَأَ أَنْفَهُ وَرَقَبَتَهُ» (تفسیر روح المعاني: ج۲ ص۱۲۰).

آلوسی بعد از نقل روایت، هیچ‌گونه عکس العملی نشان نداده و روایت را بدون حاشیه و نقدی نقل کرده. این خود حکایت از پذیرفتن آن روایت دارد، والا باید یک تعلیقه در رد روایت ذکر می‌کرد. البته با وجود روایات متعدد، آلوسی چگونه می‌توانست منکر این واقعه شود؟

[۱۴]– الغیبة، شیخ طوسی: ص۱۹۳‏.

[۱۵]– الاحتجاج طبرسی: ج۱ ص۱۹۰٫

[۱۶]– كشف المحجة لثمرة المهجة: ص۲۴۹، بحار الأنوار: ج۳۰ ص۱۵،

[۱۷]– «قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام:… فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَمَا تَعْهَدُ إِلَيَّ إِذَا كَانَ ذَلِكَ؟ قَالَ: إِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ وَ جَاهِدْهُمْ، وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَكُفَّ يَدَكَ وَ احْقُنْ دَمَكَ حَتَّى تَجِدَ عَلَى إِقَامَةِ الدِّينِ وَ كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِي أَعْوَاناً» مستدرک الوسائل: ج۱۱ ص۷۵.

[۱۸]–       «حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُوسَى الضَّرِيرُ الْبَجَلِيُّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ‏ سَأَلْتُ أَبِي فَقُلْتُ لَهُ: مَا كَانَ بَعْدَ إِفَاقَتِهِ صلی الله علیه وآله؟ قَالَ: دَخَلَ عَلَيْهِ النِّسَاءُ يَبْكِينَ، وَ ارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ، وَ ضَجَّ النَّاسُ بِالْبَابِ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ، قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام: فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ نُودِيَ أَيْنَ عَلِيٌّ؟ فَأَقْبَلْتُ حَتَّى دَخَلْتُ إِلَيْهِ فَانْكَبَبْتُ عَلَيْهِ، فَقَالَ لِي: يَا أَخِي فَهَّمَكَ اللَّهُ وَ سَدَّدَكَ وَ وَفَّقَكَ‏ وَ أَرْشَدَكَ وَ أَعَانَكَ وَ غَفَرَ ذَنْبَكَ وَرَفَعَ ذِكْرَكَ، ثُمَّ قَالَ: يَا أَخِي إِنَّ الْقَوْمَ سَيَشْغَلُهُمْ عَنِّي مَا يُرِيدُونَ مِنْ عَرَضِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَلَيْهِ قَادِرُونَ، فَلَا يَشْغَلُكَ عَنِّي مَا شَغَلَهُمْ، فَإِنَّمَا مَثَلُكَ فِي الْأُمَّةِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ نَصَبَهَا اللَّهُ عَلَماً وَ إِنَّمَا تُؤْتَى‏ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ‏ وَ نَادٍ سَحِيقٍ، وَ إِنَّمَا أَنْتَ الْعَلَمُ عَلَمُ الْهُدَى وَ نُورُ الدِّينِ، وَ هُوَ نُورُ اللَّهِ يَا أَخِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْهِمْ بِالْوَعِيدِ وَ لَقَدْ أَخْبَرْتُ رَجُلًا رَجُلًا بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ حَقِّكَ وَ أَلْزَمَهُمْ مِنْ طَاعَتِكَ فَكُلٌّ أَجَابَ إِلَيْكَ وَ سَلَّمَ الْأَمْرَ إِلَيْكَ، وَ إِنِّي لَأَعْرِفُ خِلَافَ قَوْلِهِمْ فَإِذَا قُبِضْتُ وَ فَرَغْتَ مِنْ جَمِيعِ مَا وَصَّيْتُكَ بِهِ وَ غَيَّبْتَنِي فِي قَبْرِي فَالْزَمْ بَيْتَكَ وَ اجْمَعِ الْقُرْآنَ عَلَى تَأْلِيفِهِ وَ الْفَرَائِضَ وَ الْأَحْكَامَ عَلَى تَنْزِيلِهِ…» (بحار الأنوار: ج۲۲ ص۴۸۴، خصائص الائمة علیهم السلام: ص۷۳).

[۱۹]– «سُمَیَّة بِنْتُ خُبَاطٍ… وَالِدةُ عَمّارِ بْنِ یَاسِر كَانَتْ سَابِعَةَ سَبْعَةٍ فِي الإسْلامِ، عَذَّبَها أَبُوْ جَهْلٍ، وَطَعَنَها فِي قُبُلِها فَمَاتَتْ، فَكَانَتْ أَوَّلَ شَهِیْدَةٍ فِي الإسْلامِ… عَذَّبَها آلُ بَنِي المُغِیْرَةِ عَلَى الْإسْلامِ، وَهْيَ تَأْبَى غَیْرَهُ حَتَّى قَتَلُوْهَا، وَكَانَ رَسُوْلُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَمُرُّ بِعَمّارٍ وَأُمِّهِ وَأَبِیْهِ، وَهُمْ یُعذَّبُوْنَ بِالأَبْطَحِ فِي رَمْضَاءَ مَكَّةَ، فَیَقُوْلُ: صَبْراً یَا آلَ یَاسِرِ مَوْعِدُكُمُ الْجَنَّةُ» (الإصابة فی تمییز الصحابة: ج۷ ص۷۱۲).

[۲۰]– التوبة: ۱۲۸٫

[۲۱]– السيرة النبویة: ج۲ ص۱۶۱، فضائل الصحابة: ج۱ ص۱۲۰ و…

[۲۲]– آل عمران: ۶۱٫

[۲۳]– الدر المنثور: ج۲ ص۳۵۴٫

[۲۴]– المصنّف، ابن ابی شیبه: ج۸ ص۵۲۵، السنن ابن ماجه: ج۱ ص۵۸ ح۱۱۷٫

[۲۵]– المستدرک: ج۳ ص۳۴؛ تاریخ بغداد: ج۱۳ ص۱۸؛ تاریخ مدینة دمشق: ج۵۰ ص۳۳۳٫

[۲۶]– «وَجَاءَ سُوْدانُ بنُ حِمْرَانَ لِیَضْرِبَهُ، فَانْكَبَّتْ عَلَیْهِ نَائِلَةُ ابْنَةُ الفَرَافِصةِ، وَاتَّقَتِ السَّیْفَ بِیَدِها، فَتَعَمَّدَها، وَنَفَحَ أَصابِعَها فَأَطَنَّ أَصابِعَ یَدِها وَوَلّتْ، فَغَمَزَ أَوْرَاكَها، وَقَالَ: إِنّها لَكَبِیْرَةُ الْعَجِیْزَةِ، وَضَرَبَ عُثْمانَ فَقَتَلَهُ» تاریخ الطبری: ج۴ ص۳۹۱٫

[۲۷]– البداية والنهاية: ج۷ ص۱۸۸٫

[۲۸]– صحيح مسلم: ج۳ حديث ۴۸۹۱٫

[۲۹]– تفسير العياشی: ج۲ ص۶۷، بحار الأنوار: ج۲۸ ص۲۲۷٫

[۳۰]– تاريخ اليعقوبی: ج۲ ص۱۲۶، المسترشد: ص۳۷۷ ـ ۳۷۸٫

[۳۱]– شرح نهج البلاغة: ج۶ ص۴۹، الاحتجاج: ج۱ ص۱۰۵٫

[۳۲]– الكشكول (الآملی): ص۸۳ ـ ۸۴٫

[۳۳]– تاريخ الخميس: ج۲ ص۱۶۹٫

[۳۴]– علم اليقين: ج۲ ص۶۸۶٫

[۳۵]– المصدر السابق، مؤتمر علماء بغداد: ص۶۳، كامل بهائی: ج۱ ص۳۰۵، حديقة الشيعة: ص۳۰٫

[۳۶]– مصباح الزائر: ص۴۶۳ ـ ۴۶۴٫

[۳۷]– الاختصاص: ۱۸۶، تفسير العياشي: ج۲ ص۶۶، الكوكب الدري: ج۱ ص۱۹۴- ۱۹۵٫

[۳۸]– «اتَّفَقَ الْجَمِيعُ عَلَى كَوْنِ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ مِنْهُمُ» این‌که عمر جزو مهاجمین بوده مورد اتفاق است.

[۳۹]– تفسير العياشي: ج۲ ص۶۶، شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: ج۲ ص۵۷ و ج۶، ص۴۸، مؤتمر علماء بغداد: ص۶۳، الاختصاص: ص۱۸۶، كتاب سليم: ج۲ ص۸۶۴، الحديث الثامن والأربعون، كامل بهائي: ج۱ ص۳۰۵، الكشكول: ص۸۳-۸۴، الهداية الكبرى: ص۱۷۸- ۱۷۹، بحار الأنوار: ج۳۰ ص۲۹۰ ص۳۴۸ و ج۵۳ ص۱۸٫

[۴۰]– تفسير العياشي: ج۲ ص۳۰۷-۳۰۸، مؤتمر علماء بغداد: ص۶۳، الجمل: ص۱۱۷، كتاب سليم: ج۲ ص۵۸۴، الحديث الرابع، الهداية الكبرى: ص۱۷۸-۱۷۹ و ۴۰۰، حديقة الشيعة: ص۳۰، بحار الأنوار: ج۳۰ ص۲۹۰- ص۳۴۸ و ج۵۳ ص۱۸٫

[۴۱]– السنن البيهقي: ج۸ ص۱۵۲، المستدرك: ج۳ ص۶۶، حياة الصحابة: ج۲ ص۱۳، شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: ج۶ ص۴۸، الكشكول: ص۸۳-۸۴، حديقة الشيعة: ص۳۰٫

[۴۲]– خ.ل: حصين.

[۴۳]– شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: ج۲ ص۵۰ و ج۶ ص۱۱، الإمامة والسياسة، ج۱ ص۱۸، الاحتجاج: ص۷۳، تاريخ الخميس: ج۲ ص۱۶۹٫

[۴۴]– شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: ج۲ ص۵۰ و ج۶ ص۷۴، الاحتجاج: ص۷۳، تاريخ الخميس: ج۲ ص۱۶۹٫

[۴۵]– شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: ج۶ ص۱۱، الإمامة والسياسة: ج۱ ص۱۸٫

[۴۶]– المسترشد: ص۳۷۸٫

[۴۷]– الاختصاص: ص۱۸۶، تفسير العياشي: ج۲ ص۶۶، الكوكب الدرّي: ج۱ ص۱۹۴٫

[۴۸]– الكوكب الدرّي، ج۱ ص۱۹۴٫

[۴۹]– تاريخ الخميس: ج۲ ص۱۶۹، شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: ج۶ ص۴۸٫

[۵۰]– شرح نهج البلاغة: ج۶ ص۴۸، السنن البيهقي: ج۸، ۱۵۲، المستدرك: ج۳ ص۶۶، حياة الصحابة: ج۲ ص۱۳٫

[۵۱]– الجمل: ص۱۱۷، الاختصاص: ص۱۸۶، تفسير العياشي: ج۲ ص۶۷٫

[۵۲]– الشافي لابن حمزة: ج۴ ص۱۷۳٫

[۵۳]– الشافي لابن حمزة: ج۴ ص۱۷۳٫

[۵۴]– الاختصاص: ص۱۸۶، تفسير العياشي: ج۲ ص۶۶-۶۷٫

[۵۵]– الاختصاص: ص۱۸۶، تفسير العياشي: ج۲ ص۶۶-۶۷٫

[۵۶]– شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: ج۲ ص۵۶ و ج۶ ص۴۸٫

[۵۷]– تثبيت الإمامة: ص۱۷٫

[۵۸]– مثالب النواصب: ص۱۳۶ (الخطّية).

[۵۹]– مثالب النواصب: ص۱۳۶ (الخطّية).

[۶۰]– مثالب النواصب: ص۱۳۶ (الخطّية).

[۶۱]– بحار الأنوار: ج۵۳ ص۱۹٫

[۶۲]– في رواية موضوعة رووها عن أبي سعيد الخدري، كنز العمال: ج۵ ص۶۱۳٫

[۶۳]– منهاج السنة لابن تیمیة: ج۸‌ ص۲۹۱٫

[۶۴]– تفسیر العیّاشی: ج۲ ص۶۷٫

[۶۵]– «فَوَجَّهُوا إِلَى مَنْزِلِهِ فَهَجَمُوا عَلَيْهِ،‏ وَ أَحْرَقُوا بَابَهُ، وَ اسْتَخْرَجُوهُ مِنْهُ كُرْهاً، وَ ضَغَطُوا سَيِّدَةَ النِّسَاءِ بِالْبَابِ حَتَّى أَسْقَطَتْ مُحَسِّناً، وَ أَخَذُوه‏ بِالْبَيْعَةِ فَامْتَنَعَ، وَ قَالَ: لَا أَفْعَلُ. فَقَالُوا: نَقْتُلُكَ! فَقَالَ: إِنْ تَقْتُلُونِي فَإِنِّي عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِه‏،…» اثبات الوصیة: ص۱۴۶٫

[۶۶]– اسم عمر در دو چاپ اخیر این کتاب حذف شده است (چاپ دار صادر و دار الکتب العلمیه).

[۶۷]– «ابوبكر به عمر بن خطاب مأموريت داد كه برود و آنان ]آنان که در خانه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام بودند[ را از خانه بيرون بياورد، و به وى گفت: چنانچه مقاومت كردند و از بيرون آمدن خوددارى كردند، با آنان جنگ كن. عمر با شعله آتشى كه همراه داشت به قصد آتش زدن خانه، به سوى آنها حركت كرد. فاطمه گفت: اى پسرخطاب! آتش آورده‌اى خانه مرا بسوزانى؟ گفت: بلى، مگر اين كه به آنچه امت در آن داخل شده اند (بيعت با ابوبكر) شما هم داخل شويد….» عقد الفرید: ج۳ ص۶۳٫

[۶۸]– تاریخ الیعقوبی: ج۲ ص۱۲۶٫

[۶۹]– شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: ج۱ ص۳۷۶٫

[۷۰]– «فَرَوَىٰ أَنَّ الْعَبَّاسَ صَارَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام، وَ قَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَقَالَ لَهُ: ٱمْدُدْ يَدَكَ أُبَايِعُكَ‏…فَأَقَامَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ مَنْ مَعَهُ مِنْ شِيعَتِهِ فِي مَنَازِلِهِمْ بِمَا عَهِدَهُ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله، فَوَجَّهُوا إِلَى مَنْزِلِهِ فَهَجَمُوا عَلَيْهِ وَ أَحْرَقُوا بَابَهُ‏ وَ اسْتَخْرَجُوهُ مِنْهُ كُرْها» اثبات الوصیة: ص۱۴۲٫

[۷۱]– « آنگاه مردم متوجّه منزل ]علی بن ابی‌طالب علیه السلام[ شده، و بر آن بزرگوار هجوم كردند، درب خانه او را به آتش کشیدند، و آن برگزيده خدا را بدون رضايت از منزل خارج كردند، سیّده‌ی زنان را بوسيله لنگه درب طورى فشردند كه محسن خود را سقط كرد، و علی را برای بیعت بردند، و حضرت از بیعت امتناع کرد. گفتند تو را می‌کشیم….» اثبات الوصیة: ص۱۴۶٫

[۷۲]– الإمامة والسیاسة: ج۱‌ ص۱۷، باب کیف کانت بیعة علی رضی الله عنه،

[۷۳]– قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: «لَا تَزَالُ یَا حَسَّانُ مُؤیَّداً بِرُوح الْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِكَ» الغدیر: ج۲ ص۶۵٫

[۷۴]– وفي تقییده صلوات الله علیه وآله وسلم الدعاء (مادام)؛ معجزة وکرامة لإخباره صلی الله علیه وآله وسلم بالغیب. فإن الرجل بعد أن كان موالیا لأهل بیت النبي صلی الله علیه وآله وسلم، قائلا في مدحهم الأشعار، مرغما أنوف الکفرة الفجار، استماله القوم، وغرّته الأطماع الدنیة، والزخارف الدنیویة، فرجع القهقهري، وخالف النصّ، حتى أنّه ـ على ما قیل ـ سبّه وهجاه، وصار دعاؤة على نفسه بقوله في قصیدته الأولى:

……………… وکن للذي عادى علیّا معادیا… إلى آخره.

(تنقیح المقال فی  علم الرجال (ط الحدیثة): ج۱۸ ص۲۴۷).

[۷۵]– الاعراف: ۱۵۰٫

[۷۶]– البقره: ۲۰۷٫

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر