( 4.5 1499 )

 

ریاحین ـ شعر زیر از اشعار آيت الله علي صافي گلپايگاني در وصف حضرت معصومه (علیهاالسلام) می باشد.

اين كه بيني قم بلند آوازه در دنيا بود          از طفيل دختر صديقه كبري بود
اين كه از جنّت دري باز است در اين سرزمين           شاهدي از حشمت اين بانوي عظمي بود
اين كه بيني از براي قم بود اين اسم و رسم           از براي حضرت معصومه اين غوغا بود
حضرت معصومه آن دختر كه سبط مصطفي است           نوگلي از بوستان حضرت زهرا بود
حضرت معصومه بانويي كه همچون مادرش           پيشواي بانوان و اسوه آن ها بود
زآسمان احمدي ماهي فرود آمد به قم           كز شعاعش تا ابد روشن فضاي ما بود
نونهالي از اميرالمؤمنين در قم غنود          كز جلالش در شگفتي شاخه طوبي بود
دختري از حضرت زهرا گرفت اينجا مقام           كز بزرگي افتخار آدم و حوا بود
سايه اش افتاد تا از لطف حق بر شهر قم           باب رحمت تا به روز حشر در آن وا بود
هر چه بيني شهر قم دارد بود از فيض او          هر چه رحمت دارد از اين مبدأ اعلا بود
پرتوي از نور زهرا و علي تابيده است           جلوه حسن خدايي اندر اين مجلي بود
كيست اين دختر همان كو آستان حضرتش           مهبط خيل ملك از عالم بالا بود
كيست اين دختر همان كز شوكت و عز و جلال           پايه قدرش فزون زين گنبد خضرا بود
كيست اين دختر همان دختر كه سيل مخلصين           رو به سوي كويش از اعلا و از ادني بود
دختر موسي بن جعفر سرور اهل يقين           حجة هفتم وليِّ قادر يكتا بود
خواهر هشتم وليّ حضرت باري رضا          آنكه بر ما همچو بابش سيّد و مولا بود
از امام هشتم و زين خواهر معصومه اش           مُلك ما ايمن ز شرّ و فتنه و بلوا بود
عالمي را روز و شب سويش بود روي نياز          ملجا خلق خدا از پير و از برنا بود
بهره ور تنها نه قم زو شد كه همچون آفتاب           نور او تابنده اندر خشكي و دريا بود
دين و دانش گر زقم شد منتشر اندر جهان           هر چه باشد قطره اي زين بحر گوهر زا بود
گر هزاران شمع دانش در ديارش روشن است           منشأ نور همه اين نيّر والا بود
روز و شب گر گمرهان آرند اندر راه راست           اين همه توفيق از او شامل آنها بود
چون درِ علم نبي تنها علي مرتضي است           اين در اندر خانه و اين خاندان تنها بود
پس روا باشد زفيض دخترش كاندر قم است           منتشر آن علم و آن دانش هم از اينجا بود
سال ها چون بندگان بردم به درگاهش پناه           چون كه درگاهش به از دنيا و مافيها بود
خوش به حال آن كه بر اين خاندان برده پناه           متكي هر جا به لطف عترت طه بود
دختر موسي بن جعفر از ثنايت عاجزم           گرچه در من طبع شعر و منطق گويا بود
چون «علي صافي گلپايگاني» با خلوص           اين قصيده گفته و او را تمنّاها بود
حق بود او را دهي با دست احسانت صله           چون شما را با ضعيفان اين سر و سودا بود
من گنه كارم شفاعت كن زمن نزد خدا          با تمام رو سياهي اينم استدعا بود

منبع: مشک فشان؛ اشعار علما و بزرگان در باره حضرت فاطمه معصومه (س)/ مهدي محمدبيگي

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code