( 4.5 516 )

حضرت آیة الله العظمی حاج شیخ محمدعلی اراکی(قده) در سال 1312ه ق در اراک در خانواده ای مذهبی متولدشد. تحصیلات حوزوی خویش را در همانجا آغازکرد و از سال 1332ه ق که حضرت آیة الله حائری در اراک حوزه علمیه تشکیل داد در محضر آن مرد بزرگ بود و در سال 1340قمری همراه استادش حاج شیخ عبدالکریم حائری از اراک به قم آمد و تا پایان عمر (1415قمری) در جوار کریمه اهل بیت به سربرد. او حریم آسمانی حضرت معصومه(س) را پناهگاه خویش می دانست و حضور در حرم را غنیمتی گرانبها به شمار می آورد. زمانی که در حوزه اراک بود، سالی چندبار، بویژه در ایام عید نوروز به زیارت مشرف می شد و در سالهای اقامتش در قم سعی داشت حتی المقدور روزی یک بار در حرم حضوریابد. وقتی استادش در حرم مظهر به تدریس و اقامه نماز جماعت پرداخت، بسیار شادمان شد، زیرا می توانست توفیق حضور بیشتر بیابد.

البته آن بزرگوار به این بسنده نکرد، درسها و بحثهای روزانه اش را نیز در همان مکان مقدس برپا ساخت تا در سایه عنایتهای حضرت معصومه(س) توفیق بیشتری بیابد. او در مقدمه حاشیه «دررالاصول » چنین می نگارد:

«وانی وان کنت غیر اهل لهذا الشان لقلة الاستعداد مضافا الی ضیق الوقت ولکن اعتمادی علی توجه الحضرة المقدسة الفاطمیه ... حیث اتفق ذلک فی جوار تلک البقعة المنورة مع توسلی باذیال لطفهم فان جاء مطلوبا کان من برکات البقعة المنورة والا من سوء حظی وقلة استعدادی.»

هرچند به خاطر کمی استعداد و اندک بودن وقت، من شایسته این کار [نوشتن این حاشیه] نبودم، ولی با تکیه به توجه حضرت فاطمه(س)، این کار را در جوار این بقعه منوره و با توسل به لطف و عنایت آن بزرگوار انجام دادم. اگر مطلوب دانشوران واقع شد، از برکات این بقعه نورانی است وگرنه از بی بهرگی و کم استعدادی من است.

توفیقات خود را رهین توجهات حضرت معصومه(س) می دانست; بالای صفحات بیشتر تقریرات و نوشته هایش را با عبارت «یا فاطمه » مزین می کرد و با آنکه شاعر نبود، به خاطر اظهار علاقه به حضرت معصومه(س) قطعاتی می سرود. (1)

پس از فوت آیة الله حائری، در حرم مطهر توفیق اقامه نماز جماعت یافت. او ابتدا در مقبره حاج شیخ و سپس در مقبره شاه عباسی، (مسجد امام خمینی)، بدین فریضه الهی پرداخت. این مکان بسیار کوچک بود و بارها به وی گفته شد که بهتر است در مساجد بزرگ بیرون حرم اقامه جماعت کند، ولی در پاسخ فرمود: من بدان جهت اینجا را می پسندم که قبل از نماز توفیق زیارت پیدامی کنم.

هنگامی که به خاطر برخی از تعمیرات نماز جماعتهای داخل حرم برای مدتی تعطیل شد، او برای نماز به نزدیکترین مسجد به حرم می شتافت تا پس از نماز به فیض زیارت نائل شود.

آرزوی دیرینش این بود که، او نیز همچون استادانش در جوار کریمه اهل بیت مدفنی یابد.

در رژیم طاغوت، مدتی دفن اموات در حرم ممنوع شد، او وقتی این خبر را شنید، بشدت نگران شد و همواره می گفت. خدایا، پس قبر ما چه می شود؟!

او زیارت را در کمال خشوع می خواند چنان گریه می کرد و توجه می یافت که هر صاحبدلی مجذوب می شد. آیة الله شهید سیدمصطفی خمینی وقتی او را با این حال در کنار قبر علی بن ابی طالب مشاهده کرد، گفت: عجب حالی دارد! خوشا بحالش. او مقید بود که زیارت را، هرچند زیارت جامعه کبیره باشد، در حال ایستاده و درنهایت ادب بخواند و به هنگام تشرف به حرم امام رضا(ع) همیشه زیارت جامعه کبیره را می خواند.

او به حق زائری عارف، مجاوری قدرشناس و عالمی عامل بود. امید آنکه خداوند، چنانکه در این دنیا آرزویش را برآورده ساخت و در کنار کریمه اهل بیت مدفن عطایش کرد، در سرای جاوید نیز او را همجوار فاطمه معصومه و اجداد طاهرینش سازد.

آنچه می آید گفتگوی کوتاهی است که با آن عزیز سفرکرده انجام شده است.

لطفا: چنانچه خاطره ای از کرامات حضرت معصومه(س) دیده یا شنیدید و در خاطر شریف مانده است، برایمان بفرمایید.

یک مورد، که مربوط به خودم می شود، این است که مدتی بود دستهایم ورم کرده، پوست آن ترک برداشته بود به طوری که نمی توانستم وضو بگیرم و ناچار باید تیمم می کردم. معالجات بی اثر شده بود، تا اینکه به حضرت معصومه(س) متوسل شدم. در همان حال مثل اینکه به من الهام شد دستکش به دست کنم; همین کار را کردم، دستم خوب شد.

مورد دیگر را آقاسیدحسن احتشام، فرزند آقاسید جعفر احتشام که هردو ازمنبریهای قم بودند، برایم نقل کرد. او گفت: شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی شبی در خواب می بیند به حرم حضرت معصومه(س) مشرف شده، می خواهد داخل حرم شود نمی گذارند و به او می گویند: حضرت فاطمه(س) و حضرت معصومه(س) به گفتگو نشسته اند، به این خاطر کسی نباید داخل شود.

آقا شیخ ابراهیم می گوید: من مادرم سید هست و با آنها محرم هستم، من چرا؟

وقتی این را می گوید به او اجازه می دهند داخل شود. داخل حرم که می شود می بیند آن دو بزرگوار با هم صحبت می کنند، از جمله حضرت معصومه(س) به فاطمه زهرا(س) عرض می کند: حاج سیدجعفر احتشام برای من مدحی گفته است. و آن را برای آن حضرت می خواند.

آقا شیخ ابراهیم یک روز در جلسه دوره ای اهل منبر، که سیدجعفر نیز حضورداشته، این خواب را نقل می کند. سیدجعفر می پرسد: چیزی از آن سروده راء هم شنیدی؟

می گوید: فقط آخر آن شعر یادم هست. این بود: «دخت موسی بن جعفر».

تا این را می گوید، سیدجعفر گریه می کند و می گوید: خواب تو صحیح است من چنین شعری گفته ام.

حاج سیدجعفر خیلی منبر باحال و سوز و گدازی داشت; وقتی روضه می خواند، خودش خیلی گریه می کرد.

آقاحسن گفت: به پدرم خیلی اصرارکردم شما هم همانند دیگر شعرا در آخر شعرتان تخلصی داشته باشید نمی پذیرفت تا اینکه یک بار به خاطر سماجت من این شعر را سرود:

ای فاطمه به جان عزیز برادرت بر احتشام لطف نما قصر اخضری (2)

اتفاقا در همین دنیا قصر اخضر به ایشان داده شد. در قسمتی از مسجد بالاسر که آقای مرعشی نماز می خواندند، قبر احتشام آن جاست مزین به یک سنگ مرمر سبز! مورد دیگر: آقای حاج شیخ حسنعلی تهرانی، جد مادری آقای مروارید و از علمای بزرگ و شاگردان فاضل میرزای شیرازی است، حدود پنجاه سال در نجف اشرف اشتغال به تحصیل داشته است. این اواخر آمده بودند مشهد مقدس و آنجا ساکن شده بودند. ایشان برادر تاجری به نام حاج حسینعلی شال فروش داشت که در تمام مدتی که حاج شیخ مشغول به تحصیل بود ماهی پنجاه تومان برایش می فرستاد. ایشان فوت می کند، جنازه اش را به قم می آورند و دفن می کنند.

وقتی خبر فوت او را به برادرش در مشهد می دهند، حاج شیخ به حرم امام رضا(ع) مشرف می شود و عرض می کند: یابن رسول الله، برادرم به من فراوان خدمت نموده است و من نتوانسته ام هیچ یک از خدمات او را جبران نمایم، جز همین الآن که به حضور شما مشرف شده ام; خواهش می کنم از خواهرت معصومه(س) بخواه برادرم را، که اکنون در حریم او مدفون است، مورد عنایت قراردهد.

همان شب، یکی از مؤمنین خواب می بیند به حرم حضرت معصومه(س) مشرف شده به او می گویند: حضرت امام رضا(ع) به قم آمده اند تا اینکه سفارش برادر حاج شیخ حسینعلی را به خواهرش بنماید.

او، که از جریان مطلع نبوده، معنی خوابش را نمی فهمد. تا آنکه خواب را برای حاج شیخ نقل می کند. ایشان می فرماید: خواب شما درست است همان شب من به حرم حضرت رضا(ع) مشرف شدم و به آن حضرت متوسل شدم و چنین خواهشی کرده بودم. مرحوم آقا سیدمحمدتقی خونساری وقتی این خواب را شنیدند، فرمودند: معلوم می شود قم حریم حضرت معصومه است و حضرت رضا(ع) در اینجا مستقیم در کاری دخالت نمی کند; به قم تشریف فرما می شوند و به خواهر سفارش برادر حاج شیخ حسینعلی را می نمایند.

در پایان از همکاری صمیمانه حجة الاسلام والمسلمین مصلحی، فرزند بزرگوار آیة الله العظمی اراکی، سپاسگزاری می کنیم که اطلاعات لازم را در اختیار ما قرارداد و ما را در تحقق این مصاحبه یاری کرد.

نمونه ای از اشعار عربی آن بزرگوار چنین است:

سر الاله بضعة الرسول بنت الکاظم سلیلة البتول اخت الامام عمة الجواد شفیعة لمحشر العباد بحبها ارجو النجاة فی الغد من العذاب والنکال السرمد بل من عذاب القبر والسؤال وکل ما یعقب من اهوال قبتها محبوبة الجبار زائرها مشمول لطف الباری وقبرها مستمسک البریة فی کل ما تنزل من بلیة وحبها من کل شر جنة وبغضها مبعد من جنة واصلها من اطیب الاصول من دوحة سلالة الرسول

پی نوشتها:

1- نمونه ای از اشعار آیة الله العظمی اراکی درباره حضرت معصومه(س):

محرم اسرار حق سلیل حضرت کاظم مصطفوی فر و مرتضوی نژاد و علائم منبع صدق و صفا برج عفت و عصمت فاطمه معصومه کوست، اصل مکارم بحر عطاء و سخا، سماء فضل و فتوت مرقد پاکش مطاف عرب و اعاجم دخت امام عمه امام بنت ائمه نور حق از قبه منیر او متراکم گشته دیار قم از نزول جلالش مورد شد رحال بهر عامی و عالم هرکه تواند زند بدامن او چنگ رهد از ابحار هم و محنت متلاطم

2- شعر مرحوم سیدجعفر احتشام:

ای خاک پاک قم چه لطیف و معطری خاکی ولی ز ذوق و صفا بند گوهری گوهر کجا و شان تو نبود عجیب اگر گویا زقدر و منزلت از عرش برتری بس باشد این مقام تو را ای زمین قم مدفن برای دختر موسی بن جعفری آن بانوی حریم امامت که مام دهر یازاده بعد فاطمه یک همچو دختری یا فاطمه حریم خدا بضعه بتول حبوبه مکرمه حی داوری هستی تو دخت موسی و اخت رضا یقین گردون ندیده همچو پدر هم برادری فخر امام هفتم، هشتم که از شرف وی را یگانه دختر و آن را تو خواهری مریم که حق زجمله زنهاش برگزید شایسته نیست آنکه کند با تو همسری از لطف خاص و عام تو ای عصمت اله بر عاصیان شفیعه فردای محشری پصد حیف یوم طف نبودی به کربلا بینی بنات فاطمه با حال مضطری وآن یک شکسته بازو و آن یک دریده

گوش

وآن دیگری به چنگ لئیم ستمگری زینب کشید ناله که یاایها الرسول بین بهر ما نمانده نه اکبر نه اصغری یا فاطمه بجان عزیز برادرت بر احتشام لطف نما قصر اخضری

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code