( 4.3 188 )

ریاحین ـ وصاياي فاطمه (س) به طور پراکنده و نامنظم در روايات و تواريخ نقل شده است. به جز اميرالمؤمنين (ع) که نامش در وصاياي فاطمه(ع) زياد ديده مي شود ، نام اين سه بانوي محترمه، يعني ام ايمن ، اسماء و سلمي همسر ابي رافع نيز در روايات آمده است.

ام ايمن همان بانوي فداکار و با ايماني است که به صدق مدعاي فاطمه شهادت داد و طبق روايات پيغمبر درباره اش فرمود: "او زني است از اهل بهشت..."، او در خانه پيغمبر و خديجه زندگي مي کرد و پس از آن نيز به مدينه هجرت کرد و به خانه اسامه رفت و پس از او نيز در خدمت اهل بيت پيغمبر ، انجام وظيفه مي کرد.
اسماء بنت عميس که پس از آنکه شوهرش جعفربن ابيطالب در جنگ مؤته به شهادت رسيد به همسري ابوبکر در آمد و اين جريان قبل از رحلت رسول خدا (ص) بود.
"سلمي" نيز نام زني است که خدمتکاري رسول خدا(ص) را مي کرد، او کنيز " صفيه " دخترعبدالمطلب بود، و او همان زني است که قابلگي فرزندان فاطمه دختر رسول خدا (ص) را به عهده داشت، و همچنين قابله " ابراهيم " فرزند رسول خدا(ص) بوده و در ماجراي وفات فاطمه(ع) نيز در غسل دادن او به علي(ع) و اسماء کمک مي کرد. (1)
به هر صورت درباره ام ايمن مطلبي در وصيت نامه نيست جز آنکه در روايات نام او آمده و اين که فاطمه (ع) به او وصيت کرد. (2)
در مورد سلمي نيز در چند حديث آمده که گويد: هنگامي که فاطمه (ع) بيمار شد من از او پرستاري مي کردم تا در يکي از روزها که علي(ع) براي انجام کاري ازخانه بيرون رفت و فاطمه (ع) با اينکه حالش خوب بود به من فرمود: مادر! قدري آب غسل براي من حاضر کن . من حاضر کردم و فاطمه برخاسته وغسل کرد ، سپس لباس هاي نو خود را پوشيد و به من دستور داد فرشي براي او در وسط اتاق بيندازم ، روي آن خوابيد و پاهاي خود را به طرف قبله کشيد ، آن گاه دست خود را زير گونه اش گذارده و فرمود: من اينک از دنيا مي روم، بدين ترتيب از دنيا رفت و من علي (ع) را خبر کردم. (3)
درباره اسماء بنت عميس نيز در پاره اي از روايات آمده که گويد: فاطمه (ع) به من وصيت کرد کسي جز من و علي (ع) او را غسل ندهد، و من نيز هنگام غسل فاطمه طبق وصيتي که کرده بود به علي (ع) کمک کردم و هر دو با هم جنازه را غسل داديم. (4)
درچند حديث از طريق شيعه و اهل سنت آمده که اسماء گويد، فاطمه درهنگام وفات خود به من فرمود: مادر جان! من از اين وضعي که درباره حمل جنازه ها مرسوم است، شرم مي کنم و خوش ندارم که جنازه زنان را روي تخته اي مي گذارند و پارچه اي روي آن مي اندازند وپستي و بلندي هاي بدن او براي بيننده آشکار است.
اسماء گويد: به ايشان عرض کردم: من چيزي را که درحبشه ديده ام هم اکنون ترتيب داده نزد شما مي آورم و نشانت مي دهم. سپس چند عدد چوب تر و تختي را آورد و آن چوبها را خم کرده دو طرف آن را بر کنار تخت بست و چادر روي آن کشيد، فاطمه(ع) که آن را ديد خوشحال شد و تبسم کرد، اسماء گويد: من از روزي که رسول خدا(ص) از دنيا رفته بود تا به آن روز تبسم بر لبان دختر پيغمبر نديده بودم. (5)
در روايتي است که فرمود: چه چيز خوب و نيکويي است که بدان وسيله جنازه زن از مرد تشخيص داده نمي شود. (6) و در حديثي است که فرمود:
براي من نيز يک چنين چيزي درست کن، و مرا مستور کن، خدايت از آتش دوزخ مستور دارد.(7)

وصاياي حضرت زهرا به حضرت علي عليهما السلام
از جمله کرامات فاطمه عليها سلام که محدثين شيعه و اهل سنت روايت کرده اند اين است که وي از مرگ خود خبرداد و روز و وقت آن را تعيين کرد ، چنانکه در روايات پيش از اين نيز گذشت و در حديثي است که وقتي به علي (ع) گفت: هنگام مرگ من رسيده! علي (ع) فرمود: اي دختر پيغمبر، با اينکه وحي از ما قطع شده اين خبر را از کجا دانستي ؟
فاطمه پاسخ داد، هم اکنون خواب مختصري مرا فرا گرفت و رسول خدا (ص) را ديدم که به من فرمود: امشب نزد ما خواهي بود و من مي دانم که او راست گفته و امروز روز آخر عمر من است. (8)
و در روايتي است که پس از آن به علي (ع) گفت: چيزهايي در دل دارم که مي خواهم آنها را به تو وصيت کنم!
علي (ع) فرمود: اي دختر رسول خدا ، هر چه مي خواهي بگو!
دراين وقت علي (ع) کساني را که دراتاق بودند بيرون کرد و نزديک سر فاطمه (س) نشست، آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت :
اي پسرعمو ، هيچ گاه مرا دروغگو و خيانتکار نديدي، و از وقتي با تو معاشرت داشته ام نافرماني تو را نکرده ام!
علي (ع) در پاسخ او فرمود:
پناه بر خدا! تو داناتر ، نيکوکارتر ، پرهيزگارتر، بزرگوارتر و نسبت به خداي تعالي بيمناک تر از آني که من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرماني خود سرزنش کنم، و به راستي مفارقت و دوري تو بر من بسيار ناگوار است جز آنکه چاره اي از آن نيست...
آن گاه سخنان خود را ادامه داده فرمود:
به خدا مصيبت رحلت رسول خدا (ص) را براي من تجديد کردي و مرگ و فقدان تو ، بر من بسيار بزرگ است.
" فانا لله و انا اليه راجعون "!
آه! که چه مصيبت دردناک ، جانسوز و غم انگيزي است! مصيبتي که به خدا سوگند جبران پذير نخواهد بود!
دنباله حديث اين گونه است که در اينجا هر دو گريان شده و لختي گريستند ، آن گاه علي (ع) سر فاطمه را برداشته به سينه چسبانيد و بدو فرمود: هر وصيتي داري بنما که من آن را انجام خواهم داد.
فاطمه عرض کرد: خدايت پاداش نيک دهد اي پسرعموي رسول خدا، نخستين وصيت من آن است که پس از من " امامه " دختر خواهرم را به ازدواج خويش درآوري ، چون او نسبت به فرزندان من همانند خودم مهربان است، و مردان نيز ناچارند همسري از زنان داشته باشند.
وصيت ديگر من آن است: که احدي از اين مردم که به من ستم کرده و حق مرا گرفتند ، در تشييع جنازه من و ديگر مراسم حاضر نشوند زيرا اينان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، مبادا بگذاري يکي از آنها يا پيروان آنها ، بر جنازه ام نماز بگذارند...
مرا شب هنگام در آن وقتي که ديده ها همگي خواب رفته اند دفن کن (9)
و در نقلي هم آمده که فاطمه (ع) وصاياي خود را در رقعه اي نوشته و زير سرش نهاده بود و چون از دنيا رفت، علي (ع) آن رقعه را بيرون آورد و جملات زير را در آن مشاهده کرد:
" بسم الله الرحمن الرحيم، هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسول الله، اوصت وهي تشهد ان لا اله الا الله، وان محمداً عبده و رسوله ، و ان الجنة حق و النار حق، و ان الساعة آتية لا ريب فيها، و ان الله يبعث من في القبور.
" يا علي انا فاطمة بنت محمد زوجني الله منک لا کون لک في الدنيا و الآخرة، انت ولي بي من غيري، حنطني و غسلني و کفني با لليل، و صل علي و ادفني بالليل و لا تعلم احدا، و استودعک الله و اقرء علي ولدي السلام الي يوم القيامة " (10)
" به نام خداي بخشاينده و مهربان، اين است آنچه دختر رسول خدا بدان وصيت مي کند، و اين وصيت را در حالي مي کند که گواهي مي دهد معبودي جز خداي يکتا نيست، و گواهي مي دهد محمد بنده و رسول اوست، و گواهي مي دهد که بهشت حق است، و جهنم حق است، و قيامت خواهد آمد و هيچ گونه شکي در آن نيست، و گواهي مي دهد که خداي تعالي هر کس را که در گورهاست مبعوث و زنده خواهد کرد.
اي علي ! منم فاطمه دختر محمد که خداي تعالي مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنيا وآخرت از آن تو باشم، و تو در انجام کارهاي من سزاوارتر از ديگران هستي !
کار حنوط ، غسل و کفن مرا در شب انجام ده، و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن کن، و کسي را خبر نکن ، تو را به خدا مي سپارم ، و بر فرزندان خود تا روز قيامت سلام مي رسانم (11)

پي نوشت
1- اسد الغابة، ج 5، ص 478.
2- بحار الانوار ، ج 43، صص 181 و 204.
3- کشف الغمه ، ج 2، ص 127.
4- بحار الانوار، ج 43، صص 184 و 198/ کشف الغمه ، ج 3، صص 126 و 130.
5- احقاق الحق ، ج 10، ص 474/ بحار الانوار، ج 43، صص 189و 213.
6- کشف الغمه، ج 2، ص 130.
7- بحارالانوار، ج 43، ص 213.
8- همان، ص 179.
9- بحار الانوار، ج 43، صص 192 و 191.
10- همان، ص 214.
11- همان، ص 214.
نويسنده» مريم نوراني

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code