( 4.5 امتیاز از 1432 )

 

ریاحین ـ

حجت الاسلام والمسلمین علوی تهرانی

بزرگداشت ها و مناسبتهاي مذهبي شامل ايام عيد و عزا، از جهت علت برگزاري به دو دسته تقسيم مي شوند:
دسته اول، مناسبتهايي هستند که برگزاري آن جلوه اي از اعتقادات است و از اصول اعتقادي بشمار مي آيد.
دسته دوم، مناسبتهايي هستند که يا برگزاري آن نشان از عرض محبت و ارادت به اهل بيت است و يا نماد يک فريضه ديني است.
مثلا عيد فطر بعنوان يک مناسبت مذهبي، نشان از پايان يک ماه روزه داري است و نماز عيد فطر عملي عبادي بحساب مي آيد. عيد قربان نيز نشاني از عمل عبادي حج است. پايان بخشي از اعمال عبادي حج مقارن عيد قربان است. همينطور ايام ولادت ائمه معصومين از جمله جشنهاي مذهبي هستند که برگزاري آن بدليل ارادت و محبت ما به ايشان است. اين مناسبتها بغير از يک مورد از دسته دوم بحساب مي آيند. ايام شهادت امامان بزرگوار نيز از زمره ايام حزن و اندوه و عزاي شيعيان است که از سر ارادت و محبت مجالس مرثيه و بکاء براي اهل بيت تشکيل مي شود. اين مناسبتها نيز بجز دو مورد، از دسته دوم بحساب مي آيند.
اما در دسته اول، 4 مناسبت مذهبي وجود دارد که اهتمام به پاسداشت آن و برگزاري مجالس در سالروز آن، جلوه بروز و ظهور اعتقادات تشيع است.
مناسبت اول، عيد سعيد غدير خم است. روزي که پيامبر اکرم، ولايت، امامت، خلافت و سرپرستي مسلمين را به اميرالمومنين علي عليه السلام سپردند. بزرگداشت اين روز يعني يادآوري اصل اعتقادي امامت و جانشيني بلافصل رسول الله.
مناسبت دوم، ولادت با سعادت حضرت امام زمان در روز نيمه شعبان است. پاسداشت اين روز نيز ريشه در اعتقادات ما دارد و تجلي بحث مهدويت است. يعني حيات امامت و تداوم رهبري امت اسلام.
دو مناسبت ديگر، ايام عاشوراي حسيني و ايام شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها است که به فاطميه معروف است و ما در اين مورد و پيرامون وقايع اين ايام صحبت خواهيم کرد.
به همين دليل است که مي بينيم بيشترين هجمه ي دشمنان تشيع عليه اين چهار مناسبت است. فاطميه، عاشورا، غدير و نيمه ي شعبان. دشمنان با ولادت امام حسين کاري ندارند. با شهادت موسي بن جعفر کاري ندارد. اما مي بينيد که شبهات بسياري پيرامون فاطميه مطرح مي کنند که به يک موضوع مستقل تبديل شده است.
جلسات عزاداري فاطميه
اين مطلب را عرض کردم که به دو نکته توجه کنيد. اولا شرکت در جلسات عزاداري شهادت حضرت زهرا (س) فقط براي ثواب نيست بلکه تبيين اعتقاد و ظهور آن است. حضرت زهرا در راه حمايت از امام زمان خويش به شهادت مي رسد. اين حضور نوعي بيعت با امامت است.
نکته دوم اينست که شما توقع نداشته باشيد مخالفين ما پيرامون اين چهار مناسبت با صدق و صفا صحبت کنند. يعني ممکن است از مخالفان ما، اصطلاح شهادت را براي حضرت زهرا بکار نبرند. چون شهيد، قاتل مي خواهد و بايد دنبال قاتل گشت. قطعا سلمان فارسي که قاتل نيست. پس بحث به سمت و سويي مي رود که آنها دوست ندارند. بهمين جهت از ابتدا با لطافت بحث را عوض مي کنند.
در اين جا مي خواهم مطالبي را پيرامون اين ايام مطرح کنم. فاطمه کيست؟ فاطميه چيست؟
پاسخ به اين سوال از دو ديدگاه امکان پذير است.
تبار شناسي فاطمه زهرا
ديدگاه اول تبار شناسي ايشان است. اينکه فاطمه دختر کيست؟ پدر و مادر، آباء و امهات او چه کساني هستند؟ نسب و تبار او چيست؟
مي توان به تاريخ رجوع کرد و در مورد زمان ولادت، بررسي وقايع دوران ولادت، عمر مبارک ايشان و ... همگي از جنس تبار شناسي است. من پيرامون اين بحث صحبتي ندارم.
حقيقت شناسي فاطمه زهرا
اما ديدگاه دومي وجود دارد که خيلي اهميت دارد و آن حقيقت شناسي و هويت شناسي است.
اينگونه بنظر مي رسد که شناخت حقيقت حضرت زهرا بسيار آسان است. اما در حديثي از ساحت مقدس حضرت صادق آمده است که نشان مي دهد کاري دشوار و شايد غير ممکن است. حضرت در ذيل آيه ي شريفه ي انا انزلناه في ليلة القدر فرمودند: « مَن عَرَفَ فاطمة حَقّ مَعرِفتها، فَقَد اَدرَک لَيلة القَدر » کسيکه حقيقت فاطمه زهرا را بشناسد، حقيقت شب قدر را درک کرده است. همچنانکه حقيقت و عظمت و منزلت شب قدر مجهول است، حقيقت وجودي فاطمه زهرا نيز مجهول است.
ما در مورد اميرالمؤمنين نيز چنين حديثي داريم. پيامبر اسلام فرمودند: « خدا را نشناخت مگر من و علي. مرا نشناخت مگر خدا و علي. علي را نشناخت مگر خدا و من. »
علاوه ي بر اين جهل، متاسفانه مي بينيم که در معرفي حضرت زهرا خيلي سطحي عمل مي کنند. روز ولادت ايشان را اختصاص مي دهند به يک جنس خاص يعني زنان. اين رفتار، محدود کردن شخصيت حضرت زهرا به زنان است. يا اينکه مي گويند حجاب حضرت زهرا خيلي خوب بود. بعد داستان آن مرد نابينا را در مواجهه با حضرت نقل مي کنند. اين جريان حقيقت است اما فضيلت حضرت زهرا نيست. بسياري از نواميس ما همين خصوصيت را دارند. بسياري از زنان مسلمان جامعه همين خصوصيت را دارند. اساسا حجاب تکليف شرع است و واجب است. چيزي را فضيلت شخص گويند که فقط در او باشد. چيزي که اپيدمي شد که ديگر فضيلت شخص نيست.
مي گويند حضرت زهرا در شوهر داري فداکار بود. کاري را از شوهرش نمي خواست که در توان او نباشد. اين موارد اگر فضيلت باشد براي زنان مسلمان است. لکن فضيلت حضرت زهرا اين حرفها نيست.

من به چند مورد از حقيقت شناسي حضرت زهرا اشاره مي کنم که آب دريا را اگر نتوان چشيد، هم به قدر تشنگي بايد چشيد.
موقعيت حضرت زهرا در نظام خلقت- تکوين
شخصي است به نام ابو هريره که يهودي است و از روي حساب و به قصد و غرض مسلمان شده است. با تمام دشمني اش با اهل بيت نتوانسته اين حديث را از رسول خدا نقل نکند. قرآن در وصف پيامبر فرموده: « ما ينطق عن الهوي، ان هو الا وحي يوحي » حرف از روي هوي و هوس نمي زند و هر آنچه مي گويد وحي است. حضرت فرمودند: « لَما خَلَقَ الله تعالي آدم ابا البَشر و نفخ فيه مِن روحه، اِلتَفَتَ آدم يَمنَة العَرش، فاذا في النور خَمسَة اَشباح سُجَّدا و رُکَّعا ... »
زمانيکه حضرت حق، آدم ابوالبشر را خلق کرد و در او دميد- يعني روح را به او متعلَّق و ملحق کرد- آدم حيات پيدا کرد. در اين هنگام متوجه سمت راست عرش الهي شد. پنج شبح از جنس نور را در حال سجده و رکوع ديد.
قال آدم: هل خَلقتُ اَحَدا مِن طين قَبلي؟ آدم پرسيد: خدايا! قبل از من کسي را از گل خلق کردي؟
قال الله: لا يا آدم. خداوند فرمود: نه، من قبل از تو کسي را از گل خلق نکردم.
قال آدم: فمَن هولاء خَمسَة الاشباح الذين اَراهُم في هيئتي و صورتي؟ آدم پرسيد: اين پنج شبح که به شکل و صورت من هستند- يعني شبيه هيکل خارجي من هستند- چه کساني هستند؟
قال الله: هولاء خَمسَة مِن وُلدِک، لولاهم ما خَلقتُک ... خداوند فرمود: اينان پنج نفر از فرزندان تو هستند که اگر نبودند، تو را هم خلق نمي کردم.
نکته اولي که بايد توجه کرد اينست که ماده ي خلقت حضرت آدم گل است اما ماده ي خلقت پنج تن نور است. اينها در ماده هم شبيه هم نيستند. نکته دوم علت آفرينش پنج تن هستند. حقيقت فاطمه ي زهرا اينست که در سبب و علت آفرينش بودن، عِدل رسول خدا است. در رسالت و نبوت اينگونه نيست. عِدل اميرالمومنين در علت آفرينش بودن است. در مسئله ي امامت اينگونه نيست.
سپس خداوند ادامه مي دهند: هولاء خَمسَة شَققتُ لَهم خمسة اَسماء مِن اسمائي ... اينان مظهر 5 اسم از اسماء من هستند که از اسم منشق کردم.
نکته سوم اينست که در عرفان بحثي داريم که عالم خلقت، عالم مظهريت اسماء و صفات خداوند است. يعني هرکدام از موجودات بنابر ظرفيت وجود خود، مظهر يک يا چند اسم از اسماء الهي هستند. اهل بيت، مظهر پنج اسم از اسماء خاص خداوند هستنند.
اينان انسان کامل اند.
سپس فرمود: لولاهم ما خلقت الجنة و النار، و لا العرش و لا الکرسي و لا السماء و لا الارض، و لا الملائکه و لا الانس و لا الجن ... اگر اينان نبودند نه بهشت را خلق مي کردم و نه جهنم را، نه عرش و نه کرسي را، نه آسمان و نه زمين را، نه ملائکه نه انسانها و نه اجنه را.
اهل بيت علت آفرينش ما سوي الله هستند. خداوند آفريدگار است و آفرينش ندارد. ماسواي خودش را بواسطه ي اينان خلق کرده است.
هم علت ايجادي هستند و هم علت غايي. بحث در اين موضوع مجال خود را مي طلبد.
سپس خداوند اينها را معرفي مي کند تا هرکس نگويد که ما آن پنج نفر هستيم. فرمود: « فانا المحمود و هذا محمد، من محمود هستم و از اسم خودم براي نفر اول نام محمد را نهادم؛ و انا العالي، فهذا علي. من عالي هستم و از اسم خود، علي را مشتق کردم؛ و انا الفاطر و هذه فاطمه، من فاطر هستم و از اسم خود، فاطمه را مشتق کردم؛ و انا الاحسان و هذا حسن، . من احسان هستم و نام حسن را مشتق کردم؛ و انا المحسن و هذا الحسين، ، من محسن هستم و از اين نام، حسين را مشتق کردم. »
خداوند ادامه مي دهند: « آليت بعزتي، ان لا يأتيني احدٌ بمثقال ذرة من خردل من بغض احدهم، الا ادخلهم ناري، و لا ابالي، قسم به عزتم که اگر کسي به ميزان خردل - غباري پراکنده اي که در روزنه اي از نور مشاهده مي شود- از اين خانواده بغضي داشته باشد، او را وارد جهنم مي کنم.
سپس خداوند مي فرمايند: هولاء صَفوَتي، بِهِم اُنَجّيهِم و بِهِم اهلکهم. فاذا کان لک اليَّ حاجة فبهولاء تَوَسَّل. اينها برگزيدگان من هستند. به سبب محبت اينها سعادتمند و به سبب بغض اينها اهل شقاوت مي شويد. پس اگر حاجتي داشتي، بواسطه ي اين پنج نفر به من متوسل شو.
در ادامه حديث پيامبر اکرم فرمودند: « نحن سفينة النجاة، مَن تَعَلّقَ بها نَجي و مَن عاد عنها هلکَ، فمن کان له الي الله حاجة فليسئل بنا اهل البيت؛ ما کشتي نجات و سعادت مردم هستيم. کسيکه با ما باشد نجات پيدا مي کند و کسيکه از ما روي گردان شود، هلاک مي شود. اگر کسي حاجتي از خداوند داشتي، از ما اهل بيت بخواه. »
فضيلت حضرت زهرا اينست که در کنار رسول خدا علت آفرينش است. حب و بغض او معيار و ملاک سعادت و شقاوت است. اگر آدم و ابناء او حاجتي از خدا بخواهند بايد بواسطه او بخواهند.
من اهل غلو نيستم. مي خواهم بگويم که جايگاه فاطمه ي زهرا کجاست. جايگاه او از رسول خدا پايين تر است و کفو و همتاي اميرالمؤمنين است. اين اعتقاد شيعه ي دوازده امامي است. ولي محوريت اصحاب کساء که اين پنج نفر هستند، فاطمه زهرا است. « هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها، او فاطمه است و پدرش، او فاطمه است و شوهرش، او فاطمه است و فرزندانش.
موقعيت فاطمه زهرا در نظام خلقت- تشريع
امام صادق عليه السلام فرمودند: « و ما تکاملت النبوة لِکل نَبيّ حتي اَقَروا بفَضلِها و مَعرِفتها، نبوت براي هيچ پيامبري شکل نگرفت، مگر اينکه ابتدا به معرفت و شناخت فاطمه زهرا و فضيلت و برتري ايشان اعتراف کرد. » البته حضرت رسول اکرم از اين قاعده مستثني است.
دعاي عديله يک سلسله مباحث اعتقادي دارد که متاسفانه فقط و فقط بر بالين محتضر مي خوانند تا راحت تر جان بدهد. در حاليکه اين دعاي بعنوان يک دوره ي اعتقادات بايد همواره خوانده شود.
در فقراتي از اين دعا در وصف امام زمان آمده است که: بِيُمنه رُزِقَ الوَري، و به ثَبَتَتِ الارضُ و السّماء؛ به يمن قدوم امام زمان همه روزي مي خورند و بواسطه ي او آسمانها و زمين در جاي خود قرار مي گيرند.
اين نشان از مقام ولايت امام زمان است. حضرت زهرا هم اين مقام ولايت را دارند. همه بر سر سفره ي ايشان هستند.
اين موقعيت فاطمه ي زهراست.

منبع: www.fares.ir

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر